کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی؛ شاعری که قصیده را به اوج رساند

اصفهان-یک پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی می‌گوید: شعر کمال با تراکم معنا و پیچیدگی فکری، حلقه پایانی قصیده کلاسیک است و در عین حال دریچه‌ای به تحول آینده شعر فارسی گشود.

این خبر حاوی محتوای صوتی یا تصویری است. برای جزییات بیشتر به منبع خبر مراجعه کنید
خلاصه خبر

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- کوروش دیباج: در تاریخ شعر فارسی، کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی یکی از برجسته‌ترین چهره‌هایی است که قصیده کلاسیک را به اوج معنا و پیچیدگی رساند و مرزهای ادبیات کهن را بازتعریف کرد. شعر او نه صرفاً مدح و خطاب، بلکه کنش فکری و شبکه‌ای از اندیشه‌هاست که خواننده را به کاوش در لایه‌های معنایی فرا می‌خواند. با جمله‌بندی‌های معلق، تراکم مفاهیم ناهمگون و بهره‌گیری هوشمندانه از اصطلاحات علمی و فلسفی، کمال‌الدین خواندن را از تجربه ساده معنا به کنش فعال ذهنی تبدیل می‌کند و دریچه‌ای تازه به تحولات ادبی قرن‌های بعدی می‌گشاید.

این شاعر، که برخی پژوهشگران او را حلقه پایانی قصیده سنتی می‌دانند، در عین حال نوآوری‌های فکری و فلسفی‌اش مسیر تازه‌ای به سوی درونگرایی معنا و کاهش خطابه رسمی باز می‌کند؛ تحولی که شعر فارسی را از صرف زیبایی‌شناسی به کنش ذهنی و فلسفی هدایت کرد. همچنین، اشعار او بازتابی از نقد پنهان زمانه و بی‌ثباتی نظام‌های سیاسی پیش از حمله مغول است و نشان می‌دهد چگونه اندیشه و تصویر در شعر می‌توانند جایگزین کارکردهای اجتماعی و قدرت شوند.

در این بستر، گفت‌وگوی پیش‌رو با الهه رضایی، رئیس دفتر تخصصی ادبیات و زبان فارسی سازمان فرهنگی، تفریحی شهرداری اصفهان و پژوهشگر و دانش‌آموخته زبان و ادبیات فارسی، فرصتی است برای ورود به اعماق اندیشه، زبان و تصویرگری‌های فلسفی کمال‌الدین اسماعیل، و واکاوی چرایی و چگونگی برجستگی و نوآوری‌های این شاعر در تاریخ ادبیات فارسی.

الهه رضایی، پژوهشگر و دانش‌آموخته زبان و ادبیات فارسی

کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی غالباً با لقب «خلاق‌المعانی» شناخته می‌شود. اگر بخواهیم این عنوان را با معیارهای نقد ادبی امروز بسنجیم، نوآوری او دقیقاً در چه لایه‌هایی از شعر قابل ردیابی است؟

لقب خلاق‌المعانی درباره کمال واقعاً درست است، اما نوآوری او فراتر از ظاهر و لفظ شعر است. در نظریه‌های جدید ادبی، اصطلاحی به نام شعرشناسی شناختی یا Cognitive Poetics وجود دارد که به بررسی رابطه میان ساختار زبان و معنای شعر می‌پردازد. بر اساس این رویکرد، شعر کمال به‌طور خاص در زمره اشعار شناختی قرار می‌گیرد؛ چرا که با جمله‌بندی فشرده، معلق و پیچیده و ترتیب عمدی متفاوت واژگان، خواننده را از مصرف آسان معنا دور و به کنش فعال ذهنی فرا می‌خواند. او با تراکم معنا و همنشینی مفاهیم ناهمگون، چندلایه‌گی معنایی یا Polysemy خلق می‌کند که در اشعار هم‌عصرانش کمتر دیده می‌شود.

برخی پژوهشگران کمال را حلقه پایانی قصیده کلاسیک می‌دانند. آیا این ارزیابی نشان پایان یک سنت است یا آغاز تحولی پنهان در شعر فارسی؟

واقعیت این است که کمال الدین قصیده را به اوج رساند و آن را اشباع معنایی کرد، بنابراین می‌توان او را حلقه پایانی قصیده سنتی دانست. اما این پایان، مرگ سبک نیست؛ بلکه آغاز تحولی است که در لایه‌های معنایی و فکری شعر فارسی ادامه می‌یابد. کمال با پیچیدگی فکری، کاهش خطابه و افزایش تفکر شاعرانه، معنا را از قصیده به آینده شعر منتقل کرد و درواقع با اشباع قالب سنتی، زمینه تولدی دوباره برای شعر فراهم نمود.

نسبت او با شاعران بزرگی مثل خاقانی و انوری همیشه مورد بحث بوده است. کمال بیشتر ادامه‌دهنده این سنت است یا شاعر مستقلی که قواعد قصیده را دگرگون کرده؟

اگر شباهت‌ها را از منظر کاربرد اصطلاحات علمی و دشواری زبان بررسی کنیم، کمال به لحاظ تبارشناسی شعری با خاقانی و انوری نزدیکی‌هایی دارد. اما ویژگی منحصر به فرد او این است که پیچیدگی زبانی را برای کنش درون‌معنا به کار می‌گیرد، نه برای رقابت یا نمایش قدرت. موضوع اشعارش محدود به مدح، جدل یا شکایت نیست؛ بلکه متن به حاشیه می‌رود و اندیشه و تصویر جای کارکرد اجتماعی را می‌گیرند. این نقطه‌ای است که کمال را به شاعری مستقل و نوآور بدل می‌کند.

چه نقشی اصفهان قرن ششم و هفتم هجری در شکل‌گیری زبان و فلسفه شعر او داشته است؟ می‌توان از مکتب اصفهان سخن گفت؟

اصفهان آن زمان شهری علمی و پژوهشی بود و نهادهای آموزشی آن، دانش‌هایی مانند ریاضیات، نجوم، طب، فلسفه و فقه را پرورش می‌دادند. این شهر با تأکید بر اندیشه و منزلت اجتماعی، تأثیر شگرفی بر بزرگان علوم و ادب گذاشت. در اشعار کمال نیز می‌توان گرایش اصفهانی را دید: فاصله گرفتن از متن صرف، تقدم اندیشه بر خطاب، و توجه به تصویرسازی مفهومی.

در بسیاری از قصاید او، نقد پنهان زمانه دیده می‌شود. این رویکرد چگونه با تحولات پیش از حمله مغول ارتباط دارد؟

در ساختار قدرت بی‌ثبات آن دوره، شاعران به طور آگاهانه به نقد پنهان در لایه‌های شعر پناه می‌بردند. استفاده از استعاره، کنایه و واژه‌هایی مانند «روزگار» و «فلک» به جای نهاد حاکمیت، نشانگر خفقان سیاسی و فروپاشی نظام است. کمال از قالب قصیده که هنوز نماد قدرت بود برای بیان پوچی و بی‌ثباتی جهان استفاده می‌کند؛ این نوع تخریب شعری، آگاهانه و پیشگویانه است.

امروز دیوان کمال تا چه حد به درستی تصحیح شده و چه خلأهایی هنوز باقی است؟

تصحیح دکتر محمدرضا ضیا به تأیید استاد فقید دکتر جمشید مظاهری رسیده و خوانش دقیقی ارائه داده است. با این حال، پراکندگی نسخ و عدم تطبیق کامل آن‌ها، و همچنین تحلیل ساختاری شعر کمال، هنوز جای پژوهش گسترده دارد. مطالعات تطبیقی با آثار خاقانی، انوری و حتی شاعران مدرن می‌تواند افق‌های جدیدی باز کند.

اگر بخواهیم کمال را به نسل امروز معرفی کنیم، کدام ویژگی فکری یا زیباشناختی شعر او بیشترین قابلیت گفتگو با انسان معاصر را دارد؟

پاسخ قطعی دشوار است. شاید بتوان گفت اندیشه او، اضطراب زندگی در جهانی متزلزل و پارادوکس ایمان به خرد در برابر بی‌اعتمادی به آن، بیشترین ظرفیت ارتباط با نسل امروز را دارد. این مضمون‌ها، انسانی را نشان می‌دهد که با پیچیدگی‌های زندگی و تفکر خود دست و پنجه نرم می‌کند؛ چیزی که همچنان برای ما آشنا و معاصر است

کد خبر 6704466
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ