به گزارش خبرنگار مهر، مهدی امین فروغی موسیقیدان و پژوهشگر در نشست نقطه سر خط اظهار داشت: هر پدیدهای را میتوان بر اساس سه پایه اصلی مورد بررسی قرار داد و نگاه توحیدی یا غیرتوحیدی ما نیز عمدتاً در همین سه حوزه شکل میگیرد.
وی افزود: نخست حوزه پژوهش، دوم حوزه آموزش، و سوم حوزه مقطع و زیستهیئت است. در حوزه توحید، در دورههای مختلف آثار و کارهای عظیم و ارزشمندی تولید شده است. در حوزه آموزش نیز که بحث ما در این جلسه نیست گرچه در گذشته به شکلی خاص دنبال میشد، اما امروز نیز با سازوکارهای متفاوت، مسیر خود را ادامه میدهد.
امین فروغی ادامه داد: اما حوزه پژوهش، بهویژه در عرصه زیستبوم هیئت و مذهب، یکی از مهمترین و در عین حال کمکارترین عرصههاست. در این حوزه، اگرچه خوشبختانه در سالهای اخیر، بهویژه از دهه هفتاد به این سو، آرامآرام کارهایی آغاز شده، اما عمده این تلاشها برخاسته از رویکردها و انگیزههای شخصی بوده است. البته نفس این اقدامات جای شکر دارد، اما واقعیت این است که ما با یک شاکله مستند، بایسته و پدیدهساز در تاریخ تشیع روبهرو نیستیم. به بیان دقیقتر، ما آثار جامع و کاملی در اختیار نداریم که بتواند بهصورت یکپارچه، تاریخ این پدیده را تبیین کند.
این نویسنده و پژوهشگر اضافه کرد: دلیل این کمبود نیز روشن است. در قرون اولیه، شیعیان پیوسته محجور، تحت فشار و ستم بودند؛ بهویژه در قرون اول و دوم هجری این مهم مشهود است. حتی در زمان حیات امیرالمؤمنین علی علیهالسلام شاعرانی درباره اهلبیت علیهمالسلام شعر میسرودند.
وی بیان کرد: طبیعی است در شرایطی که جامعه تشیع تحت ظلم و ستم حاکمان جائر قرار دارد و گفتن حتی یک بیت شعر میتواند بهای جان داشته باشد، مجالی برای اندیشهورزی، پژوهش و ثبت تاریخی باقی نمیماند. ازاینرو، اگر امروز اطلاعات جامع و کاملی از قرون اول تا چهارم هجری در اختیار نداریم، امری طبیعی است و تنها از خلال اشارات پراکنده و سطور تاریخ میتوان به بخشی از آن واقعیتها دست یافت.
امین فروغی ادامه داد: از قرن چهارم به بعد، با روی کار آمدن حکومتهایی با گرایش شیعی و فراهم شدن نسبی آزادی عمل برای شیعیان، مجالس سوگواری و عزاداری بهصورت علنی برگزار شد. این وضعیت، با فراز و نشیبهای فراوان، تا قرون نهم و دهم ادامه یافت.پس از دوران آلبویه، در دورههایی مانند صفویه و قاجار، مجدداً محدودیتهای شدیدی شکل گرفت؛ تا جایی که مورخان گزارش دادهاند در برخی مقاطع، افرادی بهعنوان بازماندگان واقعه کربلا معرفی میشدند و با ادعای انتساب به کسانی که در جریان عاشورا نقش داشتهاند، از حکومتها پاداش دریافت میکردند. این وقایع، عمق انحراف و پیچیدگیهای تاریخی آن دورهها را نشان میدهد.
این پژوهشگر تاریخ تشیع ادامه داد: در چنین شرایطی، پرداختن به پژوهش فراگیر و مستند، همواره با خطرات جدی همراه بوده است. چهبسا کسانی که در این مسیر گام نهادند، هزینههای سنگینی پرداختند. برای نمونه، در دوره صفویه گزارش شده است که صدها نفر از علما به دار آویخته شدند و کتابهایشان بهعنوان ابزار مجازات، سوزانده شد. بدیهی است چنین فضایی مجال پژوهش آزاد و نظاممند را از میان میبرد. حتی از قرن نهم به بعد و در دورانهای بعدی نیز، با وجود گسترش ظاهری مناسک، باز هم شاهد فقدان پژوهشهای منسجم هستیم. جالب آنکه در بسیاری از موارد، این مستشرقان و سفرنامهنویسان خارجی بودند که در خلال سفرهای خود به ایران، اگر با ایام عزاداری مصادف میشدند، گزارشهایی از این مراسم ارائه میدادند.
امین فروغی در ادامه بیان کرد: حتی در دوره قاجاریه، با وجود اوجگیری ظاهری فرهنگ حسینی، بهویژه در عصر ناصری انواع گونههای سوگواری در کوی و برزن رواج داشت، باز هم کسی ننشست تا این مسیر را بهصورت کامل و روشمند ثبت و تحلیل کند. اطلاعات ما از این دوره، عمدتاً از لابهلای یادداشتها و خاطرات افرادی چون اعتمادالسلطنه یا عبدالله مستوفی به دست میآید.
وی افزود: در دوره مشروطه، که خود داستانی مفصل و پرچالش دارد، تقابلهای فکری با معانی تشیع شدت گرفت و در دوره پهلوی اول و دوم نیز این وضعیت به اشکال مختلف ادامه یافت. بنابراین کمبود جدی ما در حوزه پژوهش، نتیجه مستقیم فراز و نشیبهایی است که تاریخ تشیع از سر گذرانده است. با این حال، خداوند را شاکریم که در دهههای اخیر، بهویژه از دهه هفتاد به این سو، شاهد آغاز و گسترش تلاشهایی در حوزههای مختلف، از جمله تاریخ، مقتل و ادبیات هستیم؛ تلاشهایی که اگرچه هنوز به نقطه مطلوب نرسیده، اما نویدبخش شکلگیری یک جریان پژوهشی جدیتر در آینده است.







