

۲۰۲۵؛ سال ریختن تاس اقلیم و سقوط سنگرهای تابآوری جهانی
از نفسهای آخر صخرههای مرجانی در اعماق اقیانوس تا ایستادگی لرزان جنگلهای آمازون، همه نشان میدهند که ما به «نقطه بیبازگشت» رسیدهایم.
سال ۲۰۲۵ سال اعداد نبود؛ سال تماشای فروریختن یخچالی بود که هزاران سال دوام آورده بود و حالا در چند هفته، پیش چشم ما به آب بدل شد.
رویدادهایی چون آتشسوزیهای گسترده در کالیفرنیا و آمازون، سیلهای ویرانگر، خشکسالیهای طولانی و گرمای رکوردشکن، همراه با گزارشهای معتبری مانند گزارش نقاط بازگشتناپذیر جهانی ۲۰۲۵ و گزارش شکاف انتشار گازهای گلخانهای برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد (UNEP)، هزینههای سنگین اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دههها بیتوجهی به هشدارهای علمی را بهوضوح نمایان کردند و ضرورت اقدام فوری و هماهنگ را برجسته ساختند.
تنها در نیمه نخست ۲۰۲۵، برآوردها از ثبت دهها میلیارد دلار خسارت ناشی از آتشسوزیهای کالیفرنیا، طوفانهای آسیای جنوبشرقی و سفیدشدگی مرجانها حکایت دارند.
این خسارتها نشان میدهد تغییر اقلیم دیگر سناریوی فردا نیست و پیامدهای آن امروز در ترازنامه بانکها و سفره خانوارها دیده میشود.
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، این وضعیت را «عصر جوشش جهانی» نامید؛ تعبیری که نشان میدهد بحران از سطح پیشبینی علمی عبور کرده و وارد فاز بیثباتی سیستماتیک شده است.
دستاوردها و ناکامیهای «کاپ۳۰»
کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل (کاپ۳۰) که در نوامبر ۲۰۲۵ در بلم برزیل برگزار شد، بیش از هر چیز تلاشی بود برای پاسخ دادن به یک پرسش قدیمی: آیا میتوان گذار اقلیمی را پیش برد، بیآنکه هزینههای آن یکسره بر دوش کارگران، جوامع محلی و کشورهای آسیبپذیر بیفتد؟
تمرکز کنفرانس بر مفهوم «گذار عادلانه» از همین دغدغه میآمد و تصویب «مکانیسم اقدام بلم» را میتوان مهمترین دستاورد نمادین آن دانست.
این سازوکار قرار است از جوامع وابسته به سوختهای فسیلی در مسیر گذار به اقتصاد کمکربن حمایت کند و شکاف اجتماعی این انتقال را کاهش دهد.
در کنار آن، راهاندازی «صندوق جنگلهای گرمسیری پایدار» (Tropical Forests Forever Facility یا TFFF) با بیش از ۵.۵ میلیارد دلار تعهد اولیه، نشانهای از تلاش برای عبور از وعدههای کوتاهمدت و حرکت بهسوی تامین مالی پایدار حفاظت از جنگلها بود؛ بهویژه با تاکید بر سهم مستقیم جوامع بومی و محلی.
با این حال، این ابتکارها بیش از آنکه نشاندهنده تغییر مسیر بنیادین باشند، یادآور این واقعیتاند که پیشرفت در حکمرانی اقلیم همچنان تکهتکه و محتاطانه پیش میرود.
مساله اصلی «کاپ۳۰» اما جایی دیگر بود. کنفرانس نتوانست بر سر تعهد الزامآور برای خروج تدریجی از سوختهای فسیلی به اجماع برسد و همچنان از ارائه نقشه راهی روشن برای توقف جنگلزدایی طفره رفت.
غیبت رسمی ایالات متحده، تنشهای ژئوپولیتیک و مقاومت کشورهای بزرگ تولیدکننده نفت فضای مذاکرات را به سمتی برد که دستاوردهای اجتماعی اعلامشده نتوانستند شکاف عمیق میان اهداف مورد نظر و مسیر واقعی کاهش انتشار را پر کنند.
در نهایت، «کاپ۳۰» بار دیگر نشان داد جامعه جهانی در گفتار به فوریت بحران باور دارد، اما در عمل هنوز حاضر نیست هزینههای سیاسی تصمیمهای سخت را بپردازد؛ تعللی که تحقق هدف محدودسازی گرمایش به ۱.۵ درجه را بیش از پیش دشوار میکند.
تنوع زیستی؛ بحرانی آرام اما برگشتناپذیر
در کنار تغییر اقلیم، بحران تنوع زیستی در سال ۲۰۲۵ ادامه یافت، بیآنکه همواره در کانون توجه افکار عمومی قرار گیرد.
سفیدشدگی گسترده مرجانها، همراه با کاهش جمعیت گونههای دریایی و تخریب زیستگاههای خشکی، نشانههایی از فشار فعالیت انسانی بر سامانههای طبیعی هستند.
اهمیت این بحران در آن است که برخلاف بسیاری از پیامدهای اقلیمی، از دست رفتن تنوع زیستی اغلب غیرقابل بازگشت است و میتواند به فروپاشی اکوسیستمها منجر شود.
برای نمونه، فروپاشی صخرههای مرجانی نهتنها تنوع زیستی، بلکه معیشت صدها میلیون نفر در زنجیرههای شیلاتی را تهدید میکند.
بحران آب؛ نقطه تلاقی اقلیم و حکمرانی
مساله آب همزمان در سفره مردم، کشاورزی و سیاست خارجی بازتاب یافت.
خشکسالیهای طولانیمدت، افت شدید منابع آب زیرزمینی و ذوب شتابان یخچالها، که به گزارش سازمان ملل بیش از دو میلیارد نفر را تهدید میکند، حاکی از آن است که تغییر اقلیم نهتنها چرخه آب را مختل کرده، بلکه ضعفهای مزمن در مدیریت و حکمرانی منابع آب را بهشدت افزایش داده است.
پژوهشهای معتبر هشدار میدهند این بحران میتواند به منبعی عمده برای تنشهای اجتماعی، مهاجرتهای انبوه و بیثباتی سیاسی تبدیل شود، بهویژه در مناطقی که آب به عامل امنیت ملی بدل شده است.
ایران؛ نمونهای فشرده از بحران جهانی
در سال ۲۰۲۵، ایران به آینه تمامنمای بحرانهای جهانی بدل شد. بحران آب به سطح ژئوپولیتیک رسید و افت شدید سد دوستی، مشهد را به جیرهبندی کشاند.
این وضعیت حتی در اظهارات مقامهای رسمی نیز بازتاب یافت. مسعود پزشکیان، رییس دولت جمهوری اسلامی، گفت: «واقعیت این است که ما با ناترازیهای بسیار بدی مواجه هستیم. ناترازی گاز، برق، انرژی و آب، پول و محیط زیست داریم و همه آن در حدی هستند که ممکن است به بحران تبدیل شوند.»
او همچنین هشدار داد: «اگر باران نیاید، تهران را باید خالی کنند.»
این اعترافی نشان میدهد بحران محیط زیست از سطح هشدار کارشناسی عبور کرده و وارد ادبیات رسمی حکمرانی شده است، هرچند هنوز به سیاستگذاری موثر بینجامیده است.
مه قهوهای آلودگی در کلانشهرهایی مانند تهران و اصفهان دیگر نه یک پدیده گذرا، بلکه به دردی مزمن و ساختاری بدل شده است.
در این میان، سوخت بیکیفیت، ناوگان فرسوده و مازوتسوزی همچنان قربانی میگیرند و در میان این دود و دم، تنها چیزی که بهخوبی خاک میخورد، «قانون هوای پاک» است.
در اواخر پاییز، جنوب کشور از فارس تا بوشهر و هرمزگان بارشهایی فراتر از نرمال را تجربه کرد و بار دیگر سیلاب از شهر و روستا عبور کرد.
این تکرار تلخ نشان میدهد تا زمانی که نقشههای خطر مبنای بازطراحی زیرساختها و کالبد شهر قرار نگیرد، هر باران تند میتواند به یک تراژدی تمامعیار تبدیل شود.
جمعبندی؛ محیط زیست بهمثابه انتخاب سیاسی
سال ۲۰۲۵ بیش از هر زمان دیگری ثابت کرد بحران محیط زیست نه صرفا مسالهای علمی، بلکه بازتابی از انتخابهای سیاسی و اقتصادی است.
علم سالهاست مسیرها و مخاطرات را با دقت نشان داده است؛ آنچه امروز بحران را تداوم میبخشد نه نادانی، بلکه انتخاب آگاهانه تعویق و اقدامهای نصفهنیمه است.
اما هزینههای این انتخاب بهطور نابرابر و با نقض عدالت محیط زیستی بر دوش جوامع فرودست و آسیبپذیر گذاشته میشود.
پنجره فرصت برای مهار بدترین پیامدها هنوز کاملا بسته نشده، اما بهسرعت در حال بسته شدن است.
آینده محیط زیست نه نتیجه اجتنابناپذیر نیروهای طبیعی، بلکه حاصل تصمیمهای امروز ماست؛ تصمیمهایی که اگر به تعویق بیفتند، فردا دیگر امکان انتخاب را از ما خواهند گرفت.







