بهرام بیضایی، مثل خودش بود

در دهه شصت، گروه ادب ‌و هنر  کیهان ؛محمل امدو شد شخصیت های مختلفی از اصحاب فرهنگ‌ و هنر بود ‌و در نبود مجلات متنوع و  اینترنت ؛پایگاه شاخصی در میان اهالی اندیشه شده بود.

خلاصه خبر

نادر ابراهیمی ، محمود گلابدره ای ، مهرداد اوستا ،ناصر ایرانی، شمس ال احمد و .. مطالب جدید شان را گهگاه منتشر می کردند تا اینکه تصمیم بر آن شد تا سلسله گفتگوهایی با اهالی سینما وتیاتر نیز انجام‌شود :وقتی با بهرام بیضایی  برای ملاقات در منزلش هماهنگ شد، پرسید چند نفرید؟ گفتیم دو نفر.
هنگام عزیمت، محمد فرنود عکاس کیهان از راه رسید و همراه ماشد. وقتی به منزل استاد در  حوالی خیابان فرصت تهران رسیدیم ‌و در زدیم همینکه چشمش به ما افتاد در چوبی نیمه باز را بست وگفت چرا سه نفرید؟
من فقط دو صندلی دارم!نمی دانستیم چه بگوییم که فرنود زمزمه کرد اشکالی نداره شما برید من برم ببینم همسایه صندلی دارد؟ 

داخل حیاط قدیمی  شدیم واز اتاق های اجری  تو در تو عبور کردیم و وارد اشپزخانه شدیم :دو صندلی مقابل یک‌کانابه  قرار داشت وعکس نسبتا بزرگی از سوسن تسلیمی بر دیوار نصب بود. مایل بودبم‌گفتگوی مفصلی با استاد بیضایی داشته باشیم   پس از حال واحوال پرسدیم‌چه‌ می کند واز اوضاع ایران وجهان‌ چه تحلیلی دارد؟  با بی میلی گفت :
من اصلا تلویزیون هم‌نمی بینم ‌و به‌کار خودمشغولم...

فرنود هم با یک صندلی رسید و بحث عوض شد انزمان در دهه شصت ودر کوران جنگ و موشک باران شهرها ،خیلی ها به خارج‌تهران رفته بودند و شهر خلوت بود گویا چند روز پیش خانه ای در خیابان گیشا هدف موشک قرار گرفته ودهها کودک در جشن تولدی کشته شده بودند ‌. استاد اشاره کرد می خواهد منزل را بفروشد.

در نهایت گفتگو انجام نشد اما  گویا منزل استاد توسط نفر سوم ما خریداری شد. درمیان صدها استادی که دیده بودم کمتر کسی خودش بود. او در رفتار، گفتار و آثار ماندگارش  مثل هیچکس نبود.

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ