فردای «آزادی» با طعم نابودی سوریه
سوریه بعد از بشار اسد قرار بود آزاد شود، اما آنچه امروز از دمشق تا حلب دیده میشود نه آزادی که ویرانی، تجزیه و ناامنی مزمن است. «سوریه آزاد» حالا نام پروژهای است که یک کشور را به میدان آزمایش اشغال، ترور و غارت تبدیل کرده است.
خلاصه خبر
گروه دیدهبان غرب: وقتی بشار اسد از قدرت کنار رفت، تصاویر شادی، رقص و پرچمهایی که در خیابانهای دمشق بالا رفتند، تیتر اول بسیاری از رسانهها شد. روایت غالب این بود که سوریه وارد مرحله تازهای از تاریخ خود شده؛ مرحلهای که قرار است با آزادی، بازسازی و آرامش تعریف شود. اما تقریباً همزمان با همان جشنها، اتفاقی در حال رخ دادن بود که کمتر دیده شد یا عمداً نادیده گرفته شد.حملات هوایی اسرائیل به خاک سوریه نهتنها متوقف نشد، بلکه وارد فاز جدیدی شد. اینبار فقط پایگاههای نظامی هدف نبودند؛ زیرساختهای اقتصادی، مراکز لجستیکی، فرودگاهها، انبارهای انرژی و حتی تأسیساتی که برای بازسازی کشور حیاتی بودند، یکی پس از دیگری زیر آتش رفتند. حملاتی که نه مقطعی بودند و نه واکنشی؛ بلکه منظم، هدفمند و ادامهدار.نکته مهمتر این بود که این بمبارانها در شرایطی انجام میشد که حاکمان جدید دمشق بارها و بارها اعلام کرده بودند با اسرائیل دشمنی ندارند، به دنبال تنش نیستند و حتی آماده توافقاند. اما پاسخ این پیامها نه توقف حملات، بلکه گسترش دامنه آن بود. سوریهای که تازه از یک تغییر سیاسی عبور کرده بود، عملاً فرصت نفس کشیدن هم پیدا نکرد.
سوریهای که دیگر کشور واحد نیستامروز اگر نقشه سوریه را بدون تعارف نگاه کنیم، با یک کشور واحد روبهرو نیستیم. برآوردهای میدانی نشان میدهد تنها حدود ۳۰ درصد از خاک سوریه تحت کنترل دولت مستقر در دمشق است؛ دولتی که در رأس آن جولانی قرار دارد، فردی با سابقهای آشکار در فعالیتهای تروریستی و شبکهای از نیروهای مسلح که نه انسجام دارند، نه مشروعیت اجتماعی و نه توان اداره کشور.حتی همین ۳۰ درصد هم آرام نیست. ترورهای داخلی، تسویهحسابهای مسلحانه، درگیری میان گروههای وابسته به قدرت و ناامنی گسترده، زندگی روزمره مردم را مختل کرده است. شهروند سوری نه احساس امنیت دارد، نه چشمانداز روشنی برای فردا میبیند.بخشهای دیگر کشور عملاً از کنترل دولت مرکزی خارج شدهاند. مناطق مختلف میان گروههای تجزیهطلب، شبهنظامیان قومی، نیروهای مورد حمایت آمریکا، دروزیها و مناطق تحت اشغال مستقیم یا غیرمستقیم اسرائیل تقسیم شده است. این وضعیت نه نتیجه یک جنگ کلاسیک، بلکه محصول یک پروژه چندلایه است؛ پروژهای که هدف آن حفظ سوریه ضعیف، چندپاره و وابسته است.
امتیازدهی بیپایان و نتیجه معکوسیکی از مهمترین خطاهای دولت جدید دمشق، تصور این بود که با امتیاز دادن میتوان امنیت خرید. جولانی و اطرافیانش از همان ابتدا تلاش کردند پیام روشنی به غرب و اسرائیل ارسال کنند: ما مشکل نداریم، ما اهل تعامل هستیم، ما آماده توافقیم.از مواضع علنی در رسانهها گرفته تا مذاکرات پنهان و حتی دیدارهای حضوری با چهرهها_.^-یی مثل ترامپ، همه در همین مسیر تعریف میشد. اما تجربه سوریه بار دیگر یک واقعیت قدیمی را ثابت کرد؛ امتیاز دادن به اشغالگر نهتنها امنیت نمیآورد، بلکه اشتهای او را بیشتر میکند.هرچه دمشق عقبنشینی کرد، ضربات سنگینتر شد. پایگاههای نظامیای که میتوانستند حداقلی از بازدارندگی ایجاد کنند، نابود شدند. زیرساختهایی که برای بازسازی اقتصاد سوریه حیاتی بودند، هدف قرار گرفتند. حتی صنایعی که هیچ ارتباط مستقیمی با حوزه نظامی نداشتند، از حملات در امان نماندند. نتیجه روشن است: سوریهای که توان دفاع از خود را ندارد و کشوری که امکان ایستادن روی پای خود را از دست داده است.
آزادی به روایت اتاق فکرهای غربیآنچه امروز در سوریه میبینیم، نه یک استثنا، بلکه یک الگوست. الگویی که سالهاست در اتاقهای فکر غربی ـ عبری طراحی و اجرا میشود. الگویی که با واژههای زیبا آغاز میشود؛ آزادی، حقوق بشر، دموکراسی. اما در عمل به بیثباتی، تجزیه و غارت ختم میشود.در این الگو، دولت مرکزی باید تضعیف شود، ارتش باید از کار بیفتد، زیرساختها باید نابود شوند و جامعه باید درگیر اختلافات داخلی بماند. نتیجه نهایی کشوری است که نه توان تصمیمگیری مستقل دارد و نه امکان بازسازی. سوریه دقیقاً در همین نقطه ایستاده است.این پروژه فقط محدود به سوریه نیست. تجربه عراق، لیبی و دیگر کشورها نشان میدهد که این سناریو بارها و بارها تکرار شده، با نتایجی تقریباً مشابه. تفاوت فقط در نامها و جزئیات است، نه در ماهیت.
فردای سوریه همان فردایی است که برای ایران وعده میدهندآنچه امروز با عنوان «ایران آزاد» یا «فردای پس از جمهوری اسلامی» تبلیغ میشود، اگر نقابش کنار برود، شباهت عجیبی به سوریه امروز دارد. در این تصویر بزکشده، خبری از رفاه، ثبات و استقلال نیست؛ بلکه نقشهای برای فروپاشی از درون ترسیم شده است.فعال شدن گروههای تجزیهطلب، جان گرفتن جریانهای سلطنتطلب، بازگشت شبکههای تروریستی به حاشیه مرزها و تضعیف حاکمیت مرکزی، مراحل ابتدایی این سناریوست. در مرحله بعد، یا یک دولت دستنشانده در مرکز کشور مستقر میشود یا آنقدر کشور تضعیف میشود که عملاً نیازی به حکومت هم نباشد.پس از آن نوبت نابودی زیرساختهاست. همان کاری که امروز در سوریه انجام شده؛ پالایشگاهها، نیروگاهها، صنایع مادر و هر آنچه میتواند امکان استقلال ایجاد کند، باید از کار بیفتد. کشوری که زیرساخت ندارد، فقط مصرفکننده است و مصرفکننده همیشه وابسته میماند.در نهایت سوریه امروز یک هشدار زنده است، نه یک تحلیل انتزاعی. آزادیای که از بیرون دیکته شود و با بمب و تحریم همراه باشد، پایانش چیزی جز ویرانی نیست. آنچه غرب و اسرائیل بهعنوان آزادی عرضه میکنند، در عمل پروژهای برای مهار، تضعیف و غارت کشورهاست.ایران اگر قرار است آیندهای داشته باشد، باید سوریه امروز را با دقت ببیند. نه برای ترس، بلکه برای فهم واقعیت. چون آزادیای که سوریه را بلعید، همان آزادیای است که سالهاست با بستهبندی جدید به دیگر ملتها فروخته میشود.
برای دنبالکردن تحلیلها و گزارشهای مرتبط با حوزه غربشناسی، رسانه های معاند، پهلوی، اپوزیسیون و گروهکهای ضدانقلاب به صفحه «دیدهبان غرب» مراجعه کنید.
18:04 - 8 دی 1404
نظرات کاربران







