[ بهرام امیر احمدیان ] هشدار سال ۲۰۲۶؛ جهان به شدت درحال تغییر

در میان قدرت های اروپای غربی (بویژه آلمان، فرانسه و بریتانیا) نگرانی توام با ترسی از تکرار تاریخ جنگ جهانی دوم این بار از سوی روسیه آنها را به تکاپو وادشته است. ولی این بار برخلاف دوره جنگ جهانی دوم، آمریکا حاضر به پشتیبانی از اروپا نیست .....

خلاصه خبر

بهرام امیر احمدیان - روزنامه اطلاعات: شکل گیری و قدرتیابی آلمان نازی تحت تاثیر نظریه «کشور به عنوان یک موجود زنده» و سیال بودن مرز دولت ها، موجب توسعه طلبی سرزمینی و حمله آلمان نازی به کشورهای دیگر در اروپا شد که به فجایعی خونبار و ویرانی شهرها و روستاها و زمین سوخته در اروپا منجر شد. از خاکستر این جنگ و کشتار و ویرانی، سازمان ملل متحد شکل گرفت.

ساختار سازمان ملل در پایان جنگ جهانی دوم که به «دوره جنگ سرد» و تقسیم جهان به دو قلمرو ژئواستراتژیکی زمینی(به رهبری شوروی) و دریایی(به رهبری ایالات متحده) شاخته می شد، کارآمد بود و توانایی نسبی در حل بحران ها را در جهان را داشت. هر چند رویارویی مستقیم دو ابر قدرت شرق و غرب اتفاق نیفتاد، اما جنگ های منطقه ای و نیابتی تا فروریزی دیوار برلین، فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد ادامه داشت. مجتمع  های تولید سلاح در هر دو قلمرو ژئواستراتژی نیازمند عرصه های واقعی برای آزمون کاربرد سلاح ها بود، پس وجود جنگ اجتناب ناپذیر بود.

اکنون نیز این مجتمع  های عظیم نیاز به میدان نبرد دارند تا سلاح های جدید را بیازمایند و تولیدات خود را در جهانی پر آشوب به هر دو سوی مخاصمه ها بفروشند، اشتغال ایجاد کنند و ثروت بیندوزند.

با فروپاشی شوروی که به گفته ولادیمیر پوتین، بزرگترین فاجعه ژئوپلیتیکی جهان بود، جهان دو قطبی دگرگون و نشان داده شد که برخلاف باور عمومی، شوروی یک ابرقدرت نبود، که اگر بود نمی باید در برابر غرب شکست بخورد. با روی کار آمدن پوتین در آغاز سال ۲۰۰۰، روسیه از خاکستر شوروی ققنوس وار از خاکستر ابرقدرت شرق بیرون آمد، ولی نمی توانست و نتوانست ابر قدرت باشد. ایالات متحده آمریکا قدرتمند تر از پیش با چین کمونیست بویژه چین کنونی برهبری شی جین پینگ، به عنوان قدرت اول و دوم در عرصه جهانی حضور یافته اند.

روسیه با پشت سر گذاشتن بحران های اقتصادی و تحرکات تجزیه طلبانه از سال ۲۰۰۰ به بعد، به عنوان قدرت تاثیر گذار به ایفای نقش در اوراسیا پرداخت. حمایت از تجزیه طلبی در جمهوری های شوروی سابق در گرجستان و اوکراین و انضمام شبه جزیره کریمه به خاک خود و اشغال بخش شرقی اوکراین به عنوان حمایت از روس تباران و جلوگیری از عضویت اوکراین در ناتو، همه نشان از یک ایدئولوژی «نئواوراسیاگرایی» دارد که تمایل به برقراری ابرقدرتی جهان شمول در عرصی اوراسیاست. جنگ از آغاز سال ۲۰۲۲ تا کنون ادامه دارد و سرنوشت آن نامشخص است.

به همین سبب در میان قدرت های اروپای غربی (بویژه آلمان، فرانسه و بریتانیا) نگرانی توام با ترسی از تکرار تاریخ جنگ جهانی دوم این بار از سوی روسیه آنها را به تکاپو وادشته است. ولی این بار برخلاف دوره جنگ جهانی دوم، آمریکا حاضر به پشتیبانی از اروپا نیست و اروپا را تنها به حال خود رها کرده و در ازای حمایت، درخواست تامین هزینه ها را دارد.

در آغاز فروپاشی شوروی، اروپا نگران از سوی ایالات متحده، به دنبال تاسیس ارتشی اروپایی بود. ایده ای که تا کنون به فراموشی سپرده شده بود، با بازی روسیه در اوکراین، دوباره جان گرفته است. فشار ترامپ به اعضای اروپایی ناتو برای افزایش سهم هزینه ناتو از تولید ناخالص داخلی، موجب نارضایتی اتحادیه اروپا بود. 

ترامپ با قطع کمک های بلاعوض به اوکراین، خواستار پرداخت هزینه  ها شد. ترامپ نشان داده است که یک بیزینسمن واقعی است و در همه امور تجزیه و تحلیل هزینه-فایده را دنبال می کند. به همین سبب برخلاف شعارهای خود که می گفت «اگر من رئیس جمهور بودم اجازه جنگ روسیه به اوکراین را نمی  دادم و جنگ را طی دو روز پایان می دادم»، نه می تواند و نه اراده آن را دارد.

برای  ترامپ اکنون که در راس قدرت است، کسب امتیاز از هر دو سوی جنگ است: پایان تحریم های غرب برای روسیه و سرمایه گذاری مشترک با روسیه در مناطق دونباس برای بهره برداری از عناصر کمیاب از جمله اورانیوم و بهره برداری از نیروگاه هسته ای زاپوریژیا (بزرگترین نیروگاه اتمی در اروپا) برای استخراج رمز ارزها با مشارکت برابر سه گانه «روسیه، اوکراین و ایالات متحده».سال جدید، سال تحولات غیرقابل پیش بینی در ونزوئلا خواهد بود. ترامپ از حربه چماق و هویج در عرصه جهانی بهره می  گیرد. در مناطقی به دنبال برقراری صلح بین دو سوی مخاصمه است و در سوی دیگر خود می خواهد جنگ افروزی کند.

در دنیای امروز، خریدن خاک کشوری توسط کشور دیگر غیرقابل تصور است. اینکه ترامپ اصرار دارد خاک گرینلند را خریداری کند، بحث برانگیز است. دولت آمریکا تخمین می‌زند که حدود ۲۲درصد نفت و گاز جهان در قطب شمال قرار دارد و به همین دلیل، کنترل این منطقه یا تسلط بر بخشی از آن می‌تواند اثر قابل ملاحظه‌ای بر قدرت بازیگران جهانی داشته باشد. در این میان، روسیه به دلیل جغرافیای کشور از امتیاز ویژه‌ای برای افزایش نفوذ بر قطب شمال برخوردار است. البته چین نیز سرمایه‌گذاری قابل‌توجهی را در گرینلند آغاز کرده است.

چین راه ابریشم یخی را در چارچوب ابتکار «کمربند و جاده» از سواحل روسیه در اقیانوس منجمد شمالی طراحی کرده و روسیه مدت هاست که پرچم خود را در برخی مناطق دایره قطبی شمال برافراشته است. آرامش جهان را این سه قدرت بزرگ یعنی چین، روسیه و ایالات متحده برقرار خواهند کرد یا برهم خواهند زد. این بستگی به حرکت این سه بازیگر و صحنه های عملیاتی و منافع و تهدیدات آنها دارد. 

اما حضور روسیه در قطب شمال یا سرمایه‌گذاری‌های چین بدان معنا نیست که دست و پای آمریکا بسته است. آمریکا علاوه بر مالکیت آلاسکا که موجب می‌شود همچنان به عنوان بازیگر جدی در قطب شمال حضور داشته باشد، با کشورهای اسکاندیناوی و کانادا رابطه خوبی دارد و همواره در تلاش بوده تا گرینلند را نیز به زیر سلطه خود درآورد.

در شرق اوکراین در دونباس منابع ارزشمندی وجود دارد که به بهانه تضییع حقوق روس تباران ساکن در آن از سوی اوکراین و اتهام تمایل اوکراین به پیوستن به ناتو، مورد حمله و اشغال نظامی روسیه واقع شده است.

رئیس سازمان اطلاعات خارجی بریتانیا، معروف به «اِم‌آی سیکس»( MI۶)، در نخستین سخنرانی خود پس از تصدی این سمت هشدار داد که روسیه تهدیدی «تهاجمی، توسعه‌طلب و تجدیدنظرطلب» به شمار می‌آید .

سخنرانی اخیر دبیرکل ناتو در برلین هم تازه‌ترین نمونه از موجی کم‌سابقه از هشدارها درباره احتمال درگیری مستقیم با روسیه است؛ هشدارهایی که در سال ۲۰۲۵مقام‌های ارشد اروپایی و نهادهای اطلاعاتی بارها مطرح کرده‌اند.

سازمان اطلاعات دانمارک در ماه فوریه اعلام کرد روسیه خود را در حال تقابل با غرب می‌بیند و برای جنگ با ناتو آماده می‌شود.در ماه ژوئن، عالی‌ترین فرمانده نظامی آلمان هشدار داد که چنین حمله‌ای ممکن است ظرف چهار سال آینده رخ دهد. در نوامبر، همتای لهستانی او همین ارزیابی را تکرار کرد؛ تنها دو روز پس از آن‌که بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع آلمان گفت: «برخی تاریخ‌نگاران نظامی حتی معتقدند آخرین تابستان صلح را پشت سر گذاشته‌ایم».

روسیه برای نخستین بار پس از جنگ سرد، موشک‌های فراصوت با قابلیت هسته‌ای را خارج از خاک خود مستقر کرده است. این اقدام می‌تواند توانایی مسکو در پرتاب موشک‌ به نقاط مختلف اروپا را به شکل قابل توجهی افزایش دهد.خبرگزاری رویترز در یک گزارش اختصاصی و با استناد به تحقیقات تازه دو پژوهشگر آمریکایی روی تصاویر ماهواره‌ای، گزارش داد که روسیه احتمالا در حال استقرار موشک‌های بالستیک فراصوت با قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای در یک پایگاه هوایی سابق در شرق بلاروس است.

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ