پژوهشگر فرهنگ عامه و مردمنگار خراسان، گفت: بِلغورپَزان تنها پخت غذایی سنتی نیست، بلکه آینهای از همکاری، ایمان، نذر و همبستگی اجتماعی در میان مردم روستایی ماست. در این آیین، مرز میان عبادت و معیشت از میان میرفت و سفرهای گسترده میشد که رنگوبوی همدلی داشت.
محمد دهقان، افزود: آیین بِلغورپَزان در سِقی، از گذشته نه تنها در دهه محرم، بلکه در دیگر روزهای خاص دینی نیز برگزار میشده است؛ با این حال، عصر روز نهم محرم جایگاهی ویژه داشته است. مردم از روستاهای اطراف برای عزاداری به محل موسوم به چِراچ میرفتند؛ محلی که نخلها و عَلَمها برافراشته میشد و صدای نوحه در فضا میپیچید. در همان زمان، دیگهای بزرگ مسی، موسوم به قِزغَن، روی آتش بود و مشغول تهیه بِلغور بودند.
وی اظهار کرد: مردم باور داشتند هر ذره از این بِلغور، دمی از برکت و نذر اهلبیت (ع) است. نیتها در دلها پخته میشد و عطر ایمان در فضای روستا میپیچید.
این پژوهشگر فرهنگ عامه و مردمنگار خراسان، بیان کرد: برگزاری این آیین تنها محدود به ایام عزاداری نبود. کشاورزان و دامداران در سالهای بارش کم یا برای برکت در محصولات، نذر میکردند که دیگی از بِلغور بپزند. این نذر، جنبهای از سپاسگزاری و توسل بود که در زندگی روزمره مردم معنا داشت.
قدیمیها میگویند آمادهسازی بِلغور، خودش به تنهایی یک کار آیینی بود. زنان روستا، حدود یک هفته پیش از مراسم، گرد هم میآمدند تا گندم را شستوشو دهند، خشک کنند و با دستاس سنگی به بِلغور تبدیل نمایند.
دهقان درباره این مرحله گفت: دستاس از دو سنگ گرد ساخته میشد؛ سنگ زیرین ثابت و سنگ بالایی با چوبی چرخان میچرخید. گندم از سوراخ مرکزی داخل میریخت و خرد میشد. صدای یکنواخت چرخش دستاس مثل نوایی از گذشته در خانههای گِلی میپیچید؛ نوایی که نشانه برکت و آمادهسازی نذر بود.
وی خاطرنشان کرد: زنان در حین کار، اشعار مذهبی یا دعاهای محلی میخواندند؛ نوعی ذکر جمعی که فضای کار را روحانی میکرد. این کار فقط برای تهیه غذا نبود، بلکه تمرینی برای صبر، همکاری و عشق به اهلبیت بود. هر زنی که دانهای گندم روی دستاس میریخت، نیت سلامتی خانواده یا روا شدن حاجتی را در دل داشت.
آغاز پخت؛ صدای جوش دیگهای مسی و عطر نذر
این پژوهشگر فرهنگ عامه ادامه داد: در روز برگزاری، قِزغَنهای مسی بزرگ را معمولاً در مرکز محله یا کنار حسینیه میگذاشتند. مردان وظیفه فراهم کردن هیزم و کنترل آتش را داشتند، در حالی که زنان و دختران جوان مواد اولیه را آماده میکردند.
وی گفت: ابتدا دیگها را تا نیمه از آب پر میکردند و روی آتش میگذاشتند تا بجوشد. سپس بِلغور خردشده، نخود پخته، نمک و ادویههای بومی مانند زردچوبه و فلفل را به آن اضافه میکردند. در برخی نسخهها، کمی چربی گوسفند نیز برای عطر و قوت در دیگ ریخته میشد.
دهقان در توضیح بیشتر افزود: زمانی که بخار بِلغور بالا میرفت، مردم آن را نشانه قبولی نذر میدانستند. در همان لحظهها هر کس در دلش حاجتی میخواست. آنچه این آیین را متمایز میکرد، همین نظام باور جمعی بود که آشپزی را به عبادتی جمعی تبدیل میکرد.
وی با بیان عبارتی بومی گفت: «بِلغور را باید شور داد تا نذر بجنبد»، یعنی باید با کفگیر چوبی، مواد درون دیگ را هم زد تا انرژی نیتها در هم آمیخته شود.
این پژوهشگر فرهنگ عامه بیان کرد: وقتی بِلغور به خامیپذیر رسید و ذرات گندم نرم شدند، از اعماق قِزغَن بوی خوشی برمیخواست که کودکان را به میدان میکشاند. حدود ۱۰ دقیقه مانده به آماده شدن نهایی، زنان سینیهای بزرگ مسی را پخش میکردند.
وی اظهار کرد: در گذشته قاشق کالای نادری بود. مردم با انگشت سبابه بِلغور را میخوردند. انگشت را داخل بِلغور داغ میزدند و کناره شست را به آن تکیه میدادند تا مثل قاشق عمل کند. هیچ کس از دیگری بیزار نبود. در یک سینی میخوردند و همین نشانه صفا و برابری بود.
مردم گرد هم مینشستند؛ پیرزنها دعا میخواندند، کودکان میخندیدند و صدای همهمه و صلوات در کوچههای گلی میپیچید. سینیها یکی پس از دیگری به خانهها و رهگذران تعارف میشد و هیچکس بینصیب نمیماند.
دهقان در ادامه اظهار کرد: صفای آن روزها را دیگر کمتر میتوان یافت. امروز هرکس ظرف و قاشق خودش را دارد، اما آن حسِ باهم بودن، در یک سینی خوردن و شریک شدن در طعام نذر، تکرار شدنی نیست.
وی ادامه داد: در این آیین، هرکس نقشی داشت. یکی دانه میآورد، دیگری دیگ میداد و یکی هم فقط دعا میکرد. هیچکس کنار نبود. همین جمعگرایی جوهره فرهنگ ایرانیست که امروز در بسیاری از نقاط کمرنگ شده است.
این پژوهشگر فرهنگ عامه افزود: در کنار بعد اجتماعی، بُعد اقتصادی هم جالب است. در دورانی که فقر و کمبود غذا رایج بود، بِلغورپَزان فرصتی بود تا همه، حتی خانوادههای بیبضاعت، غذای گرم و سیر بخورند. به همین دلیل، مردم به آن عنوان نذر همگانی داده بودند.
از دیروز تا امروز؛ تداوم سنت در دل تغییرات
دهقان بیان کرد: با گذر زمان و تغییر سبک زندگی، ابزار دستاس جای خود را به آسیاب و دستگاههای مکانیکی داده و دیگهای مسی در انباریها ماندهاند. با این حال، در سالهای اخیر، برخی خانوادههای روستای سِقی و روستاهای اطراف بَراکوه، تلاش کردهاند این آیین را زنده نگه دارند. در ایام محرم یا میلاد امام حسین(ع)، بِلغور نذری میپزند و آن را میان همسایهها پخش میکنند.
دهقان معتقد است: احیای آیینهایی مانند بِلغورپَزان، احیای روح همدلی در جامعه است. در دنیای امروز، ما غذای فراوان داریم اما همدلی کم داریم. روزگاری یک دیگ بِلغور میتوانست همه اهالی را کنار هم بنشاند و دلها را روشن کند.
وی از ضرورت ثبت این آیین در فهرست میراث ناملموس فرهنگی یاد کرد و پیشنهاد داد: در قالب جشنوارههای محلی، فرصتی برای نمایش و بازپخت این خوراک فراهم شود تا نسل جوان با ریشههای خود پیوند یابد.
بِلغورپَزان سندی است از روزگاری که انسانها هنوز با دست خود برکت میساختند. این آیین باید حفظ شود، چون در سادهترین شکل خود، پیام بزرگ انسان بودن را در دل دارد.
انتهای پیام








