امیرحسین صادقی بازیکن سابق تیم استقلال و تیم می کشورمان مهمان پنجمین قسمت برنامه «پنجرهای رو به جام» شد.
او در این برنامه که از آپارات اسپرت پخش میشود، گفت: بعد از جام جهانی ۲۰۰۶ و جام ملتهای ۲۰۰۷، بهدلیل برخی اتفاقات و حواشی، دیگر به تیم ملی دعوت نمیشدم. در دوره حضورم در تراکتور، که سال اول حضور آقای کیروش در ایران بود، یکی دو بار به اردو دعوت شدم، اما نقطه اصلی بازگشتم به تیم ملی، پس از بازگشت به استقلال رقم خورد؛ فصلی که استقلال با کمترین گل خورده قهرمان لیگ برتر شد و در رقابتهای آسیایی نیز عنوان بهترین خط دفاع را به دست آورد. خط دفاع منسجم تیم، در کنار دروازهبانی مطمئن، نگاه مثبت آقای کیروش را بهدنبال داشت. آن مقطع، یکی از شیرینترین اتفاقات زندگی حرفهای من بود، چراکه هیچ امیدی به دعوت دوباره به تیم ملی نداشتم. حتی زمانی که فهرست اردوی پایانی اعلام شد و تیم ملی برای انجام یک بازی دوستانه به غرب آسیا رفت، من کاملاً ناامید شده بودم. تیم ملی در آن دیدار دوستانه مقابل عمان شکست خورد و من با خانوادهام به شمال کشور رفته بودم. شب بعد، حوالی ساعت ۱۱:۴۵، جواد نکونام با من تماس گرفت و گفت به تیم ملی دعوت شدهای. وقتی پرسید کجا هستم، گفتم شمال هستم؛ همان تماس، آغاز دوباره مسیر ملی من بود. جواد نکونام چندین بار با من تماس گرفت، اما من پاسخ نمیدادم؛ واقعاً عصبی و خسته بودم و با خودم میگفتم جواد دیگر چه کاری با من دارد، اردوها و فشارهایش تمام نمیشود. وقتی بالاخره تماس را جواب دادم، گفت به تیم ملی دعوت شدهای. صادقانه گفتم حوصله ندارم، بگذار سفرم را ادامه بدهم؛ خانوادهام هم در این سالها خیلی درگیر اردوها بودند و واقعاً خسته شده بودم. او گفت حدود یک ربع دیگر اسامی اعلام میشود، سریع وسایلت را جمع کن و به تهران برگرد. من تصور کردم شوخی میکند. حتی همسرم هم گفت احتمالاً شوخی است و این ساعت شب چه دلیلی دارد تماس بگیرند. اما حوالی ساعت ۱۲ شب، در اخبار ورزشی نام من اعلام شد. آن لیست واقعاً عجیب بود؛ متأسفانه بازیکنانی مثل هادی عقیلی، مهدی رحمتی و محمد نصرتی از تیم ملی کنار گذاشته شده بودند و در عوض نام من در فهرست بازی مقابل قطر در قطر قرار داشت. بازگشت من به تیم ملی در آن مقطع، واقعاً یک معجزه بود. خوشبختانه توانستم به تیم ملی کمک کنم و این برایم ارزشمند بود.
صادقی درباره خط خوردن مهدی رحمتی از تیم ملی گفت آن اتفاقات بیش از همه به من ضربه زد و تأثیر زیادی بر آیندهام گذاشت، بهویژه در جایگاهم در باشگاه استقلال. با این حال، نمیخواهم وارد جزئیات آن ماجرا شوم. مهدی رحمتی دوست بسیار خوب من است و باز کردن دوباره این مسائل نه به نفع من است و نه به نفع او. شاید در آن مقطع بابت آن اتفاقات متضرر شدم، اما به خودم و فوتبالم ایمان داشتم. همه چیز را به فراموشی سپردم و حتی یک لحظه هم دیگر به آن مسائل فکر نکردم و مسیرم را ادامه دادم. در آن مقطع، متأسفانه برخی صحبتها و اتفاقات در تمرینات و خارج از زمین رخ میداد که فضای عجیبی ایجاد کرده بود. حتی در دورهای، رفتار و صحبتهای آقای امیر قلعهنویی با من به شکلی بود که احساس میکردم انگار به چشم یک مخالف یا دشمن به من نگاه میشود. مسیر برخی مسائل به سمتی میرفت که واقعاً برایم ناراحتکننده بود.
بازیکن سابق تیم ملی ایران بیان کرد: من پس از جام جهانی دچار مصدومیت شدم؛ مصدومیتی که از همان بازی معروف و گلی که لیونل مسی به ما زد آغاز شد. بعد از بازگشت به استقلال، با وجود پیشنهادهای مالی بسیار جدی، ترجیح دادم در تیم بمانم. آقای قلعهنویی و اطرافیانشان کاملاً در جریان هستند که من پیشنهادهای سنگین، از جمله یک پیشنهاد چهار میلیاردی از قطر را رد کردم؛ پیشنهادی که حتی چند ماه بعد از آن، مسابقاتش آغاز میشد و من میتوانستم پس از انجام جراحی، با بهترین شرایط و امکانات بازگردم. اما بهدلیل صحبتها و اعتماد آقای قلعهنویی، در استقلال ماندم؛ بهویژه در شرایطی که گفته میشد تیم سهمیه آسیایی ندارد و بازیکن شاخصی هم باقی نمانده است. در ادامه، اتفاقات مختلفی رخ داد، اما اگر بخواهیم صادق باشیم، برخی اختلافات داخلی در استقلال، بهویژه اختلاف میان چهرههای شاخص، به من ضربه زد؛ ضربهای جدی. دود اختلاف مهدی رحمتی و جواد نکونام به چشم من رفت. با این حال، ترجیح میدهم وارد جزئیات این مسائل نشوم. پرداختن به این موضوعات، چیزی جز از بین رفتن رفاقتها و دوستیها به همراه ندارد.
وی با اشاره به بازی ایران و کره گفت: اختلاف ساعت کره جنوبی با ایران حدود هفت تا هشت ساعت بود و برای تطبیق با این شرایط، برنامهریزی دقیقی انجام شد. تیمهای حرفهای معمولاً به ازای هر یک ساعت اختلاف زمانی، یک روز زودتر اعزام میشوند. ما در تهران، حوالی ساعت چهار بعدازظهر، شام را در هتل آزادی صرف کردیم و حدود ساعت پنج به سمت فرودگاه حرکت کردیم. برای اینکه بتوانیم با ساعت محلی کره تطبیق پیدا کنیم، به بازیکنان قرص خواب (آلپرازولام) داده شد تا بتوانند حدود ۱۰ ساعت بخوابند؛ چراکه در مقصد، ساعت حدود ۱۰ یا ۱۱ شب بود و باید بلافاصله وارد چرخه خواب میشدیم. به این شکل و با شرایط خاصی وارد آن مسابقه سرنوشتساز شدیم.
صادقی مطرح کرد: وقتی به کره جنوبی رسیدیم، با صحنهای کاملاً عجیب و غیرمنتظره روبهرو شدیم. کارلوس کیروش تصویری از سرمربی تیم ملی کره جنوبی را، با لباسی شبیه به تیم ازبکستان، در تمام فضای هتل پخش کرده بود؛ روی دیوار اتاقها، در راهروها، داخل آسانسورها، رستوران هتل و حتی فضاهای عمومی تصاویر را چسبانده بود. هدف کاملاً مشخص بود؛ اینکه بازیکنان بدانند قرار است مقابل چه تفکر و چه جریانی بجنگند. کیروش میخواست این پیام را منتقل کند که سرمربی کره جنوبی آشکارا گفته دوست دارد ازبکستان به جام جهانی صعود کند، نه ایران. این فضا، کاملاً جنگی و انگیزشی طراحی شده بود و واقعاً تأثیر عجیبی روی تیم گذاشت.
وی درباره گلش به لبنان هم عنوان کرد: مقابل لبنان هم گل زدم؛ مسابقهای که مربوط به مقدماتی جام ملتها بود و پیش از جام جهانی برگزار شد. آن بازی شرایط امنیتی بسیار خاصی داشت. همان روز صبح مسابقه، بهدلیل بمبی که مقابل سفارت ایران گذاشته بودند تصمیم گرفتند بازی بدون تماشاگر برگزار شود. حدود سه ساعت مانده به شروع مسابقه، این تصمیم نهایی شد. مسیر حرکت ما تا ورزشگاه کاملاً امنیتی بود و از میان تانکها عبور میکردیم. حتی بحث لغو بازی هم مطرح بود، اما کنفدراسیون فوتبال آسیا (AFC) اجازه نداد مسابقه لغو شود. در همان فضای سنگین و امنیتی، بازی را انجام دادیم و موفق شدیم با نتیجه ۴ بر ۱ به پیروزی برسیم. گل اول بازی را من به ثمر رساندم و بعد از آن، شرایط به نفع ما تغییر کرد.
بازیکن سابق استقلال عنوان کرد: قبل از اینکه به کره برویم، آقای کیروش و تیم همراه او، ما را به مکانی شبیه آسایشگاه بردند که بتوانیم شرایط روحی و ذهنیمان را درک کنیم. اینجا شبیه یک آسایشگاه بود؛ مکانی برای کودکان و نوجوانان کمتوان جسمی و ناتوان، با خانوادههایی که شرایط سختی داشتند. وقتی وارد شدیم، وضعیت واقعاً تکاندهنده بود و حالمان را بد کرد. دیدن این بچهها که در تهران چنین شرایطی داشتند، واقعاً برایمان سنگین بود. اما بعد از مدتی، فرصت شد با آنها فوتبال بازی کنیم. یک پسربچه بود که پایش قطع شده بود و تنها با دمپایی میتوانست بازی کند. او با تمام وجود در زمین بود و با ما فوتبال بازی میکرد؛ با رضا قوچاننژاد، اشکان و جواد و دیگر دوستان. آن لحظه، واقعاً حالمان تحت تأثیر قرار گرفت و نشستیم با بچهها صحبت کردیم. به آنها قول دادیم که پس از ناکامیهای گذشته، ما در جام جهانی بازی خواهیم کرد؛ قولی که به خودمان هم انگیزه میداد.
صادقی مطرح کرد: بعد از آن، به کره رفتیم؛ حدود هفت تا نه روز زودتر از بازیها رسیدیم تا با شرایط محیطی و اختلاف ساعت هماهنگ شویم. فشار استرس و خستگی بسیار زیاد بود و مطمئنم که بازیکنان آن مقطع، تجربه و حس من را درک میکنند. در بازی با لبنان، من فرصت بازی نداشتم و آقای کیروش به من گفت: «بنشین و فیلم این بازیکن کرهای را نگاه کن، مهارش کن. ما با تو کاری نداریم، فقط مواظب باش مصدوم نشوی و آماده تمرین باش.» آن بازیکن را «غول کره» خطاب میکردند و قد و فیزیک او واقعاً نفسگیر بود. دو روز آخر، خستگی جسمی و روانی بر ما غلبه کرده بود. هوای شرجی کره و فشار بازیها، همه باعث شده بود که شرایط سخت شود. شب پیش از بازی، وقتی جلسه فنی برگزار شد، کارلوس کیروش ما را روی زمین جمع کرد. پردهای پایین کشیده شد و یک ویدیو ده دقیقهای پخش شد که شامل لحظات حضور ما در آسایشگاه و بازی با آن بچهها بود. تدوین و پیام ویدیو واقعاً تأثیرگذار بود؛ کارلوس در آن لحظه بهطور کامل نقش یک روانشناس تمامعیار را ایفا میکرد و روحیه تیم را آماده مسابقه میکرد. این تجربه، ترکیبی از انگیزه، تأثیر روحی و فشار مسابقات بود و واقعاً به ما کمک کرد تا در آن دوره حساس، تمرکز و انرژی لازم را برای موفقیت در زمین داشته باشیم. ویدیویی که کارلوس کیروش در جلسه فنی قبل از بازی پخش کرد، واقعاً تجربهای استثنایی و تاثیرگذار بود. این ویدیو حدود ۱۰ دقیقه طول داشت و شامل تصاویر تمام بچههایی بود که در آسایشگاه فوتبال بازی کرده بودند. لباسهای تیم ملی را پوشیده بودند و با شور و هیجان بسیار با ما فوتبال بازی میکردند. هر کدام از آنها با زبان خودشان آرزوها و امیدهایشان را بیان میکردند. یکی میگفت: «میخواهم جواد نکونام گل بزند و ما به جام جهانی برویم.» دیگری میگفت: «میخواهم رضا قوچاننژاد گل بزند و با دستهایم بالا بپرم.» حتی یک نفر میگفت: «من پدر نداشتهام، اما رفتن به جام جهانی برایم خیلی مهم است.» واقعاً آن لحظه بغض آدم را درمیآورد. بچهها از خوشحالی گریه میکردند و کارلوس کیروش هم در کنار ما اشک میریخت. نمیتوانستی یک نفر پیدا کنی که تحت تأثیر قرار نگیرد. کارلوس همان روز به ما یادآوری کرد که هدف اصلی ما فقط ملت و رقابتهای جهانی نیست، بلکه این بچهها هستند که انگیزه و انرژی ما را تأمین میکنند؛ کسانی که با دل و جان آرزوهایشان را بیان میکنند و باعث شدند ما با تمام وجود بازی کنیم. وقتی رضا قوچاننژاد گل زد، آن لحظه برای من فراموشنشدنی بود. زمین بازی هم شرایط بسیار سختی داشت؛ گرما، شرجی و کیفیت پایین چمن، کار را دشوار کرده بود. با این حال، دو یا سه خط ایجاد کردیم و توانستیم گل را به ثمر برسانیم. آن ۹۰ دقیقه، تمام انرژی و انگیزه ما را همراه خود داشت و کاپشنی که کیروش به تن داشت، یادآور روحیه و خرافات مثبت او بود.
وی گفت: در بازی با قطر، من به او گفتم: «این کاپشن شانست است؟» او گفت: «شانسم تویی.» منظورش این بود که دعوت من به تیم ملی و حضورم در ترکیب، برایش نماد موفقیت است. اما او حتی در گرمای طاقتفرسای قطر هم همان کاپشن را پوشیده بود و البته قبول کرد. در مورد موضوع خرافات و برخی رفتارهای بازیکنان قبل از مسابقه، واقعیت این است که بسیاری از فوتبالیستها و مربیان از رفتارها و عادتهایی برای حفظ آرامش روانی و تمرکز استفاده میکنند. برای مثال، خود من همانجا در پمپبنزین و در شرایط مشابه، کارهایی را انجام میدادم که هفته قبل جواب داده بود و احساس میکردم تکرار آنها باعث حفظ تمرکز و آمادهسازی ذهنی میشود. این مسئله صرفاً جنبه روانی دارد و ارتباطی با خرافات ندارد.







