در سالهای اخیر، این عدد در بسیاری از مناطق به حدود ۲۰۰میلیمتر یا کمتر کاهش یافته و از سوی دیگر، توزیع مکانی و زمانی بارشها نیز بهشدت نامتوازن شده است. بنابراین، نمیتوان انتظار داشت که ایران از نظر منابع آبی در شرایطی مشابه کشورهای پرباران قرار گیرد. با این حال، خشکی اقلیم بهتنهایی توضیحدهنده وضعیت بحرانی کنونی نیست.
وضعیت آب ایران از گذشته تا امروز
تمدن ایران برخلاف بسیاری از تمدنهای کهن که در کنار رودخانههای بزرگ شکل گرفتهاند، در بستری کمآب و در شرایط محدود اقلیمی توسعه یافته است. این امر نشاندهنده وجود نوعی سازگاری تاریخی میان انسان و طبیعت بوده است. نمونه بارز این سازگاری را میتوان در نظام قنات مشاهده کرد؛ سامانهای که بر برداشت تدریجی و پایدار از آب زیرزمینی استوار بود و امکان بهرهبرداری بدون تخریب آبخوانها را فراهم میکرد. در این الگو، میزان کشاورزی و جمعیت با شرایط طبیعی هر منطقه هماهنگ بود و در سالهای کمبارش، فشار مضاعفی بر منابع آب وارد نمیشد.
این تعادل تاریخی اما در دهههای اخیر و با گسترش فناوریهای نوین استخراج آب، بهویژه حفر چاههای عمیق و نیمهعمیق، بهتدریج از میان رفت. امکان دسترسی به حجم عظیمی از آب زیرزمینی، بدون توجه به ظرفیت تجدیدپذیری آن، منجر به گسترش بیرویه سطح زیرکشت و افزایش برداشت از آبخوانها شد. در نتیجه، ذخایری که طی هزاران سال شکل گرفته بودند، در مدتزمانی کوتاه مصرف شدند. پیامد این روند، فرونشست زمین، شور شدن خاک، کاهش کیفیت منابع آب و از بین رفتن ظرفیت ذخیرهسازی طبیعی است؛ مسائلی که حتی در صورت افزایش بارندگی نیز بهسادگی قابل جبران نخواهند بود.
از این منظر، کاهش بارشها را میتوان عاملی تشدیدکننده دانست، نه علت اصلی بحران. مساله بنیادین، ضعف در مدیریت منابع آب و سرزمین است. حتی اگر میزان بارش به سطح میانگین بلندمدت بازگردد، به دلیل تخریب اکوسیستمها و آبخوانها، بخش قابلتوجهی از این آب یا بهصورت رواناب از دسترس خارج میشود یا امکان نفوذ موثر به لایههای زیرزمینی را نخواهد داشت. به بیان دیگر، کشور ظرفیت طبیعی خود برای بهرهبرداری از بارشها را تا حد زیادی از دست داده است.
خطای سیاستگذاری
بخش عمده بحران ناشی از سیاستگذاریهای نامناسب است. بیش از ۹۰درصد مشکلات حوزه آب به تصمیمات مدیریتی، قوانین ناکارآمد و عدم نظارت بر اجرای آنها باز میگردد. قوانین ناصحیح، مانند اعطای پروانه به چاههای غیرمجاز، موجب گسترش برداشتهای غیرمجاز و کاهش پایایی سفرهها شده است.
در کلانشهر تهران، تمرکز بیش از حد جمعیت و فعالیتهای اقتصادی، نمونهای آشکار از خطای آمایش سرزمین است. شهری که ظرفیت برد طبیعی آن بسیار کمتر از جمعیت فعلی برآورد میشود، ناگزیر به انتقال آب از حوضههای مجاور و حتی دوردست شده است. این انتقالها اگرچه در کوتاهمدت نیاز شرب را تامین میکنند، اما در بلندمدت به بروز تنشهای اجتماعی، نارضایتی جوامع محلی و انتقال بحران از یک منطقه به منطقه دیگر منجر میشوند. تجربه نشان داده است که چنین راهکارهایی، پایدار و کمهزینه نیستند.
بااینحال مشوقهای دولت در حوزه انرژی نمونهای از اقدامات مثبت است که میتواند الگویی برای مدیریت منابع آب باشد. تشویق خانوارها و صنایع به کاهش مصرف و استفاده از منابع پایدار، اثربخشی قابلتوجهی دارد. بااینحال، بخش کشاورزی که بیش از ۹۰درصد آب کشور را مصرف میکند، هنوز با بهرهبرداری سنتی و غیرمدیریتی مواجه است. اصلاح این بخش نیازمند برنامهریزی بلندمدت، تغییر الگوی کشت و ارائه مشوقهای مالی است.
بحران آب؛ فراتر از یک مساله محیطزیستی
اگر شرایط فعلی مدیریت منابع ادامه یابد، پیامدهای محیط زیستی و اجتماعی بسیار جدی خواهد بود. تالابها و بدنههای آبی کشور در معرض خشکیدگی و تخریب قرار دارند. از دست رفتن این منابع موجب فرسایش خاک، افزایش گرد و غبار و کاهش کیفیت خاک کشاورزی خواهد شد.
علاوه بر این، مشکلات اجتماعی نیز تشدید میشود. مهاجرت افراد از مناطق خشک به حاشیه شهرها، ایجاد نابرابریهای اجتماعی و آسیب به خانوادهها، به ویژه زنان و کودکان، از پیامدهای مستقیم کمآبی و مدیریت ناصحیح است. فقدان زیرساختها و خدمات شهری در این مناطق، زندگی ساکنان را با خطرات و مشکلات جدی مواجه میکند.
راهکارهای مقابله با بحران آب
برای مقابله با بحران آب، نیازمند سرمایهگذاری در سه حوزه کلیدی هستیم:
مدیریت کشاورزی: تغییر الگوی کشت، توسعه آبیاری قطرهای و ارائه مشوقهای مالی به کشاورزان برای کاهش مصرف آب ضروری است. با توجه به نقش پررنگ کشاورزی در مصرف منابع، اصلاح این بخش میتواند اثر مستقیم بر امنیت آبی کشور داشته باشد.
توسعه زیرساختها و بهرهوری آب: بهبود شبکههای انتقال آب، کاهش تلفات و استفاده از فناوریهای نوین در تصفیه و بازچرخانی آب، از اولویتهای کوتاهمدت و میانمدت است.
انرژیهای تجدیدپذیر و مدیریت صنعتی: صنایع آببر باید به سمت مصرف پایدار و بهرهوری منابع هدایت شوند. مشوقهای مالی و نظارت بر مصرف آب و انرژی در صنایع، میتواند فشار بر منابع را کاهش دهد.
در کنار این اقدامات، توجه به عدالت اجتماعی و کاهش نابرابری در دسترسی به منابع، از اهمیت ویژهای برخوردار است. بدون مشارکت همه ذینفعان و در نظر گرفتن تاثیرات محیط زیستی، اصلاح مدیریت منابع آب غیرممکن خواهد بود.
بحران آب در ایران، محصول ترکیبی از شرایط اقلیمی محدود و مدیریت ناکارآمد است. بهرهبرداری پایدار از منابع، اصلاح قوانین، سرمایهگذاری در زیرساختها و تغییر الگوی مصرف در کشاورزی و صنعت، تنها راهکارهایی هستند که میتوانند کشور را از وضعیت فعلی عبور دهند. همچنین توجه به ابعاد اجتماعی و اثرات ناشی از مهاجرت و حاشیهنشینی، برای پیشگیری از آسیبهای بلندمدت، امری ضروری است.
* عضو هیات علمی دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران







