لعبت زبردست*

سهم کاهش بارش‌ها در بحران آب 

 در شرایط طبیعی، آب در دو بستر اصلی تولید و ذخیره می‌شود: آب‌های سطحی که در حوضه‌های آبخیز شکل می‌گیرند و آب‌های زیرزمینی که در آبخوان‌ها ذخیره می‌شوند. در گذشته، آبخوان‌ها به‌واسطه ساختار اسفنجی خاک و نفوذپذیری مناسب، امکان ذخیره و تجدید سالانه آب را فراهم می‌کردند. اما برداشت‌های بی‌رویه و فراتر از ظرفیت، سبب شده است که این لایه‌ها به‌تدریج فشرده و تخریب شوند؛ پدیده‌ای که پیامد آن فرونشست زمین و از بین رفتن دائمی ظرفیت ذخیره آب است. در چنین شرایطی، حتی در صورت افزایش بارندگی، امکان تغذیه مؤثر آبخوان‌ها وجود ندارد و آب حاصل از بارش، یا به‌صورت رواناب از دسترس خارج می‌شود یا تبخیر می‌گردد.

 علیرضا وهاب‌زاده**

 از این منظر، اگرچه افزایش بارندگی می‌تواند در کوتاه‌مدت از شدت بحران بکاهد، اما به دلیل تخریب ساختاری اکوسیستم‌ها، نقش تعیین‌کننده‌ای در حل ریشه‌ای مسئله نخواهد داشت. فراموش نباید کرد که بحران آب، همانند آلودگی هوا، پدیده‌ای است که با تغییر فصل از ذهن عمومی خارج می‌شود، در‌حالی‌که آثار آن به‌صورت انباشته و بلندمدت باقی می‌ماند.

سهم سیاست‌های حوزه آب در بحران کنونی 

 آب، همانند سایر مواهب طبیعی، به‌دلیل ماهیت عمومی و فقدان مالکیت مشخص، همواره در معرض بهره‌برداری بی‌ضابطه قرار داشته است. در چنین شرایطی، نقش دولت در اعمال حاکمیت، قانون‌گذاری سخت‌گیرانه و نظارت مؤثر، امری اجتناب‌ناپذیر است. فقدان نظارت کافی بر برداشت‌های غیرمجاز، تغییر کاربری اراضی، تخریب رودخانه‌ها و منابع طبیعی، سهم قابل‌توجهی در تشدید بحران داشته است.

 در سطح ملی، اگرچه بخش عمده مصرف آب به حوزه کشاورزی اختصاص دارد، اما در استان تهران، به دلیل نرخ بالای شهرنشینی الگوی مصرف شهری نقش پررنگ‌تری ایفا می‌کند. در این میان، سیاست‌های نادرست قیمت‌گذاری آب و انرژی، موجب کاهش حساسیت شهروندان نسبت به ارزش واقعی آب شده است. هنگامی که آب با هزینه‌ای اندک در دسترس قرار می‌گیرد، انگیزه‌ای برای صرفه‌جویی باقی نمی‌ماند و مصرف بی‌رویه به امری عادی تبدیل می‌شود.

 علاوه بر این، فرسودگی شبکه‌های انتقال آب یکی از چالش‌های جدی مدیریت شهری به شمار می‌رود. بر اساس برخی آمارها ، حدود ۳۰ تا ۳۳درصد آبی که وارد شبکه توزیع می‌شود، پیش از رسیدن به مصرف‌کننده نهایی از دست می‌رود. این میزان هدررفت، در کشوری با تنش شدید آبی، رقمی بسیار قابل توجه و نگران‌کننده است. از سوی دیگر، استفاده از آب تصفیه‌شده با کیفیت بالا برای مصارفی نظیر شست‌وشو، استحمام طولانی‌مدت و حتی سیفون سرویس‌های بهداشتی، نشان‌دهنده نبود تفکیک کاربری آب و ضعف در مدیریت تقاضاست.

 در حوزه کشاورزی، مساله به‌مراتب پیچیده‌تر است. افزایش جمعیت، تغییر الگوی کشت، چندنوبته شدن کشت محصولات و گسترش محصولات آب‌بر در مناطق نامناسب، فشار مضاعفی بر منابع آب وارد کرده است. این در حالی است که ساختار کشاورزی کشور همچنان عمدتا سنتی بوده و بهره‌وری مصرف آب در آن پایین است. عدم توسعه کشاورزی صنعتی، بی‌توجهی به نیازهای اکولوژیک تالاب‌ها و دشت‌ها، و تخصیص نامتوازن منابع آب، موجب تشدید فرسایش خاک و کاهش توان طبیعی سرزمین شده است.

 مساله چاه‌های غیرمجاز نیز از دیگر عوامل بحرانی است. هرچند برخورد با چاه‌های غیرمجاز سطحی امکان‌پذیر است، اما چالش اصلی، چاه‌های مجاز عمیق و بسیار عمیقی هستند که برداشت آنها از حد مجاز فراتر رفته و نظارت موثری بر میزان بهره‌برداری آنها وجود ندارد. این برداشت‌های مازاد، مستقیما به تخریب آبخوان‌ها و کاهش ذخایر استراتژیک آب منجر شده است.

بارش مورد نیاز برای خروج از بحران

 باید تاکید کرد که بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که ایران وارد یک رژیم اقلیمی جدید شده است. میانگین بارش سالانه کشور که در گذشته حدود ۲۵۰میلی‌متر برآورد می‌شد، اکنون به حدود ۲۰۰میلی‌متر یا کمتر کاهش یافته و توزیع زمانی و مکانی آن نیز به‌شدت نامتوازن شده است. بارش‌های سنگین اما کوتاه‌مدت، به‌جای آنکه فرصتی برای تغذیه منابع زیرزمینی باشند، به سیلاب‌های مخرب تبدیل می‌شوند.

 از این‌رو، به نظر می‌رسد بازگشت به شرایط اقلیمی گذشته چندان واقع‌بینانه نیست و کشور ناگزیر به سازگاری با وضعیت جدید است. این سازگاری مستلزم بازنگری اساسی در شیوه‌های مدیریت شهری، کشاورزی و منابع طبیعی است. مفاهیمی نظیر «شهر حساس به آب» و «شهر آگاه به کم‌آبی» می‌توانند راهنمای سیاستگذاری‌های آینده باشند. در چنین رویکردی، مدیریت رواناب‌ها، احیای دره‌ها، جلوگیری از تغییر کاربری در ارتفاعات، استفاده از گیاهان بومی و مقاوم به خشکی و کاهش وابستگی به فضای سبز پرمصرف، از اهمیت بالایی برخوردار است.

 نمونه‌های تاریخی معماری و شهرسازی در ایران، به‌ویژه در شهرهایی مانند یزد، نشان می‌دهد که می‌توان بدون اتکا به مصرف بالای آب، محیطی قابل زیست و خنک ایجاد کرد. با‌این‌حال، الگوهای جدید ساخت‌وساز، اغلب در تضاد با شرایط اقلیمی کشور طراحی شده‌اند و خود به عاملی برای تشدید مصرف آب و انرژی تبدیل شده‌اند.

چشم‌انداز ادامه روند کنونی 

 در سطح کلان، تداوم روند فعلی می‌تواند به پیامدهای اجتماعی و اقتصادی گسترده‌ای منجر شود؛ از جمله خالی شدن روستاها و شهرهای کوچک، افزایش مهاجرت به کلان‌شهرها، تشدید نابرابری‌های منطقه‌ای و فشار مضاعف بر منابع محدود شهری. انتقال آب از حوضه‌های دیگر، اگرچه در کوتاه‌مدت راه‌حلی موقت به نظر می‌رسد، اما در بلندمدت تنها بحران را به مناطق جدیدی منتقل می‌کند.نکته اساسی آن است که طبیعت وارد مذاکره با انسان نمی‌شود. اکوسیستم‌ها به عملکرد انسان واکنش نشان می‌دهند و این واکنش‌ها اغلب غیرقابل پیش‌بینی و گاه ویرانگر هستند. تغییرات اقلیمی، پدیده‌ای انکارناپذیر در مقیاس جهانی است، اما نحوه مواجهه هر کشور با آن، شدت و عمق پیامدها را تعیین می‌کند. مناطق خشک و نیمه‌خشک، مانند ایران، بیش از سایر مناطق در معرض آثار مخرب این تغییرات قرار دارند.

پیشگیری از یک آینده محتمل

سیاست‌های مناسب برای جلوگیری از تحقق بدترین سناریوها، باید ترکیبی از اقدامات فوری، میان‌مدت و بلندمدت باشد. توقف برداشت‌های بی‌رویه، بازنگری در الگوی کشت، محدود کردن صنایع آب‌بر، اصلاح قیمت‌گذاری آب و انرژی، ارتقای آگاهی عمومی، و سرمایه‌گذاری در احیای اکوسیستم‌ها، از جمله اقداماتی است که می‌تواند سرعت حرکت به‌سوی بحران را کاهش دهد. هرچند ممکن است نتوان به‌طور کامل از پیامدهای تغییرات اقلیمی جلوگیری کرد، اما می‌توان با مدیریت هوشمندانه و مسوولانه، از شدت ویرانی‌ها کاست و تاب‌آوری جامعه را افزایش داد.

* عضو هیات علمی دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران

** فعال محیط‌زیست