روایت شهرهای زخمی

نسل‌کشی فقط به قتل انسان‌ها محدود نمی‌شود؛ شهرها، خانه‌ها، خیابان‌ها، رودخانه‌ها و حافظه جمعی نیز قربانی می‌شوند. این محور اصلی سخنرانی آزاده ثبوت، پژوهشگر پسادکتری دانشگاه کویینز بلفاست، در صدوچهل‌‌وهفتمین نشست تخصصی «بازسازی پس از جنگ» بود؛ روایتی که با تمرکز بر تجربه بوسنی و هرزگوین، مفهوم «شهرکُشی» را به‌ عنوان پروژه‌ای فضایی، سیاسی و معرفتی واکاوی کرد و آن را به آنچه امروز در فلسطین می‌گذرد، پیوند زد.

خلاصه خبر

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: نسل‌کشی فقط به قتل انسان‌ها محدود نمی‌شود؛ شهرها، خانه‌ها، خیابان‌ها، رودخانه‌ها و حافظه جمعی نیز قربانی می‌شوند. این محور اصلی سخنرانی آزاده ثبوت، پژوهشگر پسادکتری دانشگاه کویینز بلفاست، در صدوچهل‌‌وهفتمین نشست تخصصی «بازسازی پس از جنگ» بود؛ روایتی که با تمرکز بر تجربه بوسنی و هرزگوین، مفهوم «شهرکُشی» را به‌ عنوان پروژه‌ای فضایی، سیاسی و معرفتی واکاوی کرد و آن را به آنچه امروز در فلسطین می‌گذرد، پیوند زد.

آزاده ثبوت توضیح داد تمرکز پژوهش حاضر بر سال‌های نسل‌کشی در بوسنی و هرزگوین است، اما هدف آن صرفا مستندسازی پیامدها یا آثار کالبدی نسل‌کشی بر فضاهای شهری نیست، بلکه تلاشی برای نزدیک‌شدن به نگاه معماران و شهرسازان بازمانده از نسل‌کشی است؛ اینکه آنان چگونه با شهر مواجه می‌شوند و نسل‌کشی را در خانه‌ها، خیابان‌ها، رودخانه‌ها، زیست‌بوم و کلیت فضای زیسته درک و تفسیر می‌کنند.

ثبوت این رویکرد را «دغدغه‌ای معرفتی» برای خود به‌ عنوان برنامه‌ریز و پژوهشگر شهری دانست و گفت: طی دو سال گذشته و هم‌زمان با رخدادهای فاجعه‌بار در غزه، این پرسش برای او پررنگ‌تر شده که نسل‌کشی از منظر فضا چگونه فهم می‌شود. به همین دلیل، او با معماران، شهرسازان و انسان‌شناسان شهری در لبنان، فلسطین و بوسنی وارد گفت‌وگو شده و روایت ارائه‌شده در این نشست، حاصل همین گفت‌وگوهاست؛ روایت‌هایی که نسل‌کشی را نه‌فقط به‌مثابه رویدادی تاریخی، بلکه از منظر رابطه‌مندی‌های فضایی تحلیل می‌کنند.

او با اشاره به تصویری که در ارائه خود نمایش داد، گفت: این تصویر مربوط به یک نوازنده ویولنسل بوسنیایی است که لحظاتی پس از ویرانی کتابخانه ملی بوسنی در سارایوو، در میان خرابه‌ها شروع به نواختن می‌کند. به گفته او، تخریب این کتابخانه که طی سه شبانه‌روز بیش از دو میلیون کتاب در آن سوخت، یکی از برجسته‌ترین نمادهای «نسل‌کشی فرهنگی» در جنگ بوسنی به‌شمار می‌رود. ثبوت تأکید کرد که این تصویر، هم‌زمان خشونت عریان علیه فرهنگ و شکل‌گیری مقاومتی نمادین در برابر حذف و نابودی را به نمایش می‌گذارد. این پژوهشگر شهری در ادامه توضیح داد که در این ارائه تلاش شده چارچوب‌های مفهومی و عملیاتی محلی بررسی شود که بوسنیایی‌ها از طریق آنها توانسته‌اند گونه‌هایی از عدالت فضایی مبتنی بر عاملیت اجتماعی خلق کنند. همچنین به این پرسش پرداخته شده که نسل‌کشی چگونه مستند، پژوهش و تحلیل می‌شود و چه رابطه‌ای میان ابعاد فضایی نسل‌کشی و شهرکُشی وجود دارد. ثبوت با اشاره به تحمیل خشونت سازمان‌یافته بر بدن‌ها و فضاها، گفت: این خشونت نه‌تنها بر انسان‌ها، بلکه بر شهرها، خانه‌ها، رودخانه‌ها، جنگل‌ها و حافظه جمعی اعمال می‌شود. او در همین راستا به نمونه‌ای عینی در سارایوو اشاره کرد؛ خانه‌ای در نزدیکی فرودگاه شهر که در دوران محاصره سارایوو، تونلی در زیر آن حفر شد تا مجروحان، بیماران، غذا و سوخت از طریق آن جابه‌جا شود. این خانه امروز به موزه تبدیل شده و بازدیدکنندگان می‌توانند تونل و تاریخ مقاومت زیرزمینی شکل‌گرفته در آن دوران را از نزدیک مشاهده کنند. به گفته ثبوت، یکی از وجوه معنادار فضاهای شهری سارایوو، تلاش آگاهانه برای محونکردن آثار جنگ و نسل‌کشی است؛ رویکردی که خود به شکلی از مقاومت و حفظ حافظه جمعی بدل شده است. او سپس به «مقابله با فراموشی» به‌ عنوان مؤلفه‌ای محوری در مقاومت شهری پس از جنگ پرداخت و گفت: در سارایوو هنوز ساختمان‌های بسیاری وجود دارد که آثار گلوله و ویرانی بر پیکره آنها باقی مانده و در بسیاری موارد، حفظ این نشانه‌ها کاملا تعمدی است. این انتخاب آگاهانه، بخشی از ایستادگی در برابر سیاست‌هایی است که می‌کوشند گذشته‌ای بدون دادخواهی را به جامعه تحمیل کنند.

ثبوت با اشاره به تجربه پژوهشی خود در لبنان افزود: در گفت‌وگو با معماران و شهرسازان لبنانی، یکی از پاسخ‌های پرتکرار درباره خانه‌های ویران بیروت این بود که بخشی از این ویرانه‌ها عمدا حفظ شده‌اند تا در برابر فراموشی مقاومت کنند. به گفته او، در غیاب فرایند جدی دادخواهی پس از جنگ داخلی لبنان، حفظ ویرانه‌ها به کنشی سیاسی بدل شده است؛ پیامی آشکار به سیاستمداران که گذشته فراموش نشده و نمی‌توان با ساخت برج‌ها و ساختمان‌های لوکس، مطالبه عدالت را به حاشیه راند.

این پژوهشگر شهری مواجهه خود با نسل‌کشی را در این ارائه «به‌مثابه یک پروژه فضایی» توصیف کرد و گفت: در مطالعات معاصر، فضا دیگر صرفا بستر وقوع خشونت نیست.

این پژوهشگر شهری در بخش دیگری از سخنان خود، تجربه بوسنی را به آنچه امروز در فلسطین رخ می‌دهد پیوند زد و گفت: ویرانی بازارها، کتابخانه‌ها و زیرساخت‌های شهری، بخشی از منطق فضایی نسل‌کشی است؛ منطقی که در بوسنی تجربه شد و امروز نیز تکرار می‌شود. او با تأکید بر اهمیت روش تحقیق، گفت: انکار نسل‌کشی یک خطای تحلیلی نیست، بلکه سیاستی فعال است و واژگانی مانند «پاکسازی قومی» یا «درگیری»، ساخته عاملان جنایت برای پوشاندن ماهیت خشونت‌اند.

او در ادامه به بازسازی پس از نسل‌کشی پرداخت و گفت: بازسازی در بوسنی صرفا فنی نیست، بلکه میدان منازعه‌ای سیاسی و معرفتی است. سیاست‌های انکار، بازگشت ناقص جمعیت مسلمان و کنترل شهرها توسط عاملان نسل‌کشی، نشان می‌دهد که نسل‌کشی می‌تواند در قالب برنامه‌ریزی و مدیریت شهری ادامه یابد. ثبوت تأکید کرد که بازسازی مردمی، بازگشت به خانه‌ها، نقش‌نگاری حافظه، آیین‌ها، هنر و روایتگری، همگی شیوه‌هایی برای مقابله با منطق شهرکُشی هستند.

او با اشاره به پروژه «گل‌های رز سارایوو» گفت: این یادمان‌های روزمره، نسل‌کشی را از فراموشی نجات می‌دهند و عدالت فضایی را تثبیت می‌کنند. ثبوت همچنین به تخریب پل تاریخی مستار اشاره کرد و آن را نمادی از نابودی روابط انسانی دانست؛ تخریبی که بخشی از فرایند شهرکُشی و نسل‌کشی بود.

این پژوهشگر شهری بر مفهوم شهادت فضایی و بازپس‌گیری حافظه تاریخی تأکید کرد و گفت: شهر پس از نسل‌کشی دیگر با معیارهای متعارف قابل فهم نیست. سوگواری، یادآوری و کنش‌های روزمره، به ابزارهای مقاومت بدل می‌شوند. به گفته او، بوسنی نشان می‌دهد که بازسازی پس از نسل‌کشی، نه بازگشت به وضعیت پیشین، بلکه تلاشی مداوم برای زیستن، دادخواهی و حفظ حافظه در برابر سیاست‌های انکار است.

مژگان طاهری‌ تفتی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران هم به تجربه بازسازی پس از جنگ 12روزه اشاره کرد و گفت که سخنان خود را با تأکید بر این نکته آغاز کرد که تحلیل‌های ارائه‌شده در این نشست، مبتنی بر مصاحبه‌های میدانی با افرادی است که در جریان جنگ ۱۲روزه منازل خود را از دست داده‌اند؛ افرادی که به گفته او، بیش از آنکه با خشونت یا خشم سخن بگویند، با صبوری و سکوتی معنادار، از تجربه‌ای آکنده از سردرگمی روایت می‌کنند.

او با اشاره به اینکه در مدیریت بحران‌های شهری، بارها شاهد استفاده نمایشی از واژه «مدیریت» برای مداخلات غیرتخصصی بوده‌ایم، یادآور شد: تجربه‌های پیشین، از جمله برخی پروژه‌های شاخص شهری، نشان می‌دهد که در شرایط خاص، پروتکل‌ها به‌راحتی کنار گذاشته می‌شوند؛ الگویی که در جریان جنگ شهری تهران نیز تکرار شد. طاهری‌تفتی با اشاره به تأکیدهای مکرر بر «جنگ شهری» و «شرایط خاص»، گفت: در سطح گفتمانی، بارها از مدیریت ویژه سخن گفته شد؛ از اسکان برخی شهروندان در نقاط مناسب شهر گرفته تا وعده‌های حمایتی. اما آنچه در سطح تجربه شهروندان آسیب‌دیده رخ داد، بیش از هر چیز، پراکندگی، ارجاع‌های مکرر و نداشتن مسیر روشن برای پیگیری امور بود. او با اشاره به یکی از روایت‌های میدانی افزود: پیرمردی که پیش از جنگ مبتلا به سرطان بوده و در جریان جنگ نیز آسیب دیده است، اکنون با درخواست‌هایی مواجه می‌شود که از او می‌خواهد مدارک هویتی خود را در سامانه‌های مختلف بارگذاری کند؛ بی‌آنکه مشخص باشد مسئولیت پاسخ‌گویی با کدام نهاد است. به گفته این عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران، این نوع مواجهه، نشان‌دهنده گسست میان تجربه زیسته شهروندان و سازوکارهای رسمی بازسازی است. طاهری‌تفتی با تأکید بر اینکه «از دست رفتن خانه» صرفا یک خسارت فیزیکی نیست، گفت: خانه، بخشی از حافظه، امنیت و هویت فرد است و وقتی این فقدان با پیچیدگی‌های اداری، سامانه‌های متعدد و نبود راهنمای روشن همراه می‌شود، آسیب اجتماعی چندلایه شکل می‌گیرد.

او در ادامه، مفهوم «شهروندی شهری» را مفهومی پویا و کنش‌پذیر توصیف کرد که هم از بالا به پایین و هم از پایین به بالا شکل می‌گیرد و افزود: بازسازی پس از جنگ، بدون درک این مفهوم، عملا به مجموعه‌ای از اقدامات جزیره‌ای تبدیل می‌شود. اگر مراکز خدمات متمرکز در شهرداری‌های مناطق شکل می‌گرفت، اگر نمایندگان نهادهای مختلف در یک نقطه پاسخ‌گو بودند و اگر فرایندها با ابزارهای ساده‌ای مانند اطلاع‌رسانی شفاف و پوسترهای راهنما توضیح داده می‌شد، بخش زیادی از هزینه‌های روانی و اجتماعی کاهش می‌یافت.

به گفته او، تعیین یک مسئول مشخص برای هر خانواده آسیب‌دیده، به‌ویژه در مواردی که افراد مفقود شده‌اند یا خانواده‌ها دچار بحران مضاعف هستند، می‌توانست معنای عملی شهروندبودن را احیا کند؛ در غیر این صورت، شهروندی به امری وابسته به روابط بدل می‌شود و نه حقوق.

طاهری‌‌تفتی تأکید کرد: جنگ ۱۲روزه تهران، به‌دلیل محدودبودن دامنه تخریب، فرصتی کم‌نظیر برای بازاندیشی در شیوه‌های مدیریت بازسازی و ترمیم اعتماد عمومی بود؛ فرصتی که می‌توانست مفهوم شهروندی شهری را از سطح گفتمان به سطح تجربه منتقل کند. با این حال، آنچه امروز از روایت‌های میدانی برمی‌آید، نشان می‌دهد این فرصت، برای بخشی از شهروندان، همچنان معلق و ناتمام باقی مانده است. او افزود: این ندانستن، این بلاتکلیفی درباره آنچه قرار است رخ دهد، فشار سنگینی بر روح و روان مردم وارد می‌کند. تجربه‌های قبلی نشان داده که با بالارفتن تورم، تمام محاسبات سازندگان و وعده‌های داده‌شده دچار تغییر می‌شود و شهروندان، به‌ویژه آسیب‌دیدگان، بیشترین آسیب را از این وضعیت می‌بینند. به گفته این استاد دانشگاه، هرچند برخی اقدامات محدود و منظم در بازسازی انجام شده، اما مسئله اصلی، مستندسازی و مکتوب‌کردن تجربه‌ها و خطاهاست: ما باید از هر حادثه، برای آینده درس بگیریم. این بهانه پذیرفته نیست که چندین ماه از یک بحران بگذرد و هنوز هیچ برنامه مدون، قابل‌ دفاع و اعلام عمومی وجود نداشته باشد؛ برنامه‌ای که حتی در وب‌سایت رسمی شهرداری، مسیر پیش‌روی شهروندان را شفاف توضیح دهد.

طاهری‌تفتی تصریح کرد: این وضعیت، این نبودِ برنامه شفاف، مدام این پرسش را برای من پررنگ‌تر می‌کند که ما به‌ عنوان شهروند، چگونه و تا چه حد دیده می‌شویم؟ تا کی قرار است هر بار، همه‌چیز از نقطه صفر شروع شود و تجربه‌ها تکرار شوند؟

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ