«جانِ جهان» در گالری دیدار؛ نقاشی به مثابه تجربه زیسته و ابرآرکی‌تایپ

اصفهان-ماریا دوامی از نمایشگاه انفرادی «جانِ جهان» در گالری دیدار اصفهان می‌گوید؛ مجموعه‌ای که تعادل، سیالیت هستی و پیوند روان فردی با کیهان را کاوش می‌کند.

این خبر حاوی محتوای صوتی یا تصویری است. برای جزییات بیشتر به منبع خبر مراجعه کنید
خلاصه خبر

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- کوروش دیباج: در سال‌های اخیر، نقاشی معاصر ایران بیش از گذشته به عرصه‌ای برای واکاوی مفاهیم هستی‌شناسانه، تجربه‌های زیسته و جست‌وجوی تعادل در جهانی ناپایدار بدل شده است. هنرمندان این حوزه، با عبور از روایت‌های مستقیم و بازنمایی‌های صرفاً فرمی، به زبان‌های شخصی و شهودی روی آورده‌اند؛ زبان‌هایی که بیش از آنکه قصه بگویند، «حضور» می‌آفرینند و مخاطب را به مشارکت در فرآیند معناسازی فرامی‌خوانند. در این میان، مفاهیمی چون سیالیت، عدم قطعیت، پیوند روان فردی با کیهان و بازتعریف رابطه انسان با طبیعت و مرگ، به مؤلفه‌های پررنگ بیان تصویری بدل شده‌اند.

نمایشگاه نقاشی انفرادی «Anima Mundi» (جانِ جهان) تازه‌ترین نمونه از این رویکرد مفهومی است که از پنجم دی‌ماه در گالری دیدار اصفهان برپا شده و با تمرکز بر ابرآرکی‌تایپ «جانِ جهان»، تلاش می‌کند تجربه‌ای بصری از تعادل میان تضادها و انرژی‌های نامرئی هستی ارائه دهد. این مجموعه نه بر روایت خطی استوار است و نه بر تفسیر واحد، بلکه با تکیه بر تجربه زیسته هنرمند، امکان خوانش‌های متکثر را برای مخاطب فراهم می‌کند.

خبرنگار مهر به همین مناسبت، در گفت‌وگویی تفصیلی با ماریا دوامی، خالق این مجموعه، به بررسی ایده‌های مفهومی نمایشگاه، مسیر شکل‌گیری آثار، نقش تجربه زیستی در فرآیند خلق و افق‌های پیش‌روی این هنرمند در نقاشی معاصر پرداخته است.

خانم دوامی، در آغاز لطفاً درباره عنوان نمایشگاه و ایده محوری آن توضیح دهید.

نمایشگاهی که در حال حاضر در گالری دیدار برگزار شده، «Anima Mundi» نام دارد که در تعبیر فارسی آن را «جانِ جهان» می‌نامیم. «انیما موندی» در واقع یک ابرآرکی‌تایپ است؛ بستری که همه رخدادهای فردی و جمعی در آن اتفاق می‌افتد. این بستر را می‌توان شبیه به یک رحم دانست؛ جایی برای زایش، که نه‌تنها انسان، بلکه کل کیهان و کائنات را دربر می‌گیرد. برای من، این مفهوم پلی است میان روان فردی و جهان پیرامون؛ پلی که امکان معناسازی و ارتباط انسان با هستی را از بدو تولد فراهم می‌کند. در سطح فردی، می‌توان آن را «خدای درون» دانست و در سطح جمعی، خود کیهان.

تصاویر این نمایشگاه مواجهه‌ای با انرژی‌های نامرئی دارند. این نگاه بیشتر حاصل تجربه زیسته شماست یا مطالعات نظری؟

در واقع هر دو. ابتدا این تجربه به‌صورت کاملاً زیستی و شهودی برای من اتفاق افتاد. در ادامه، زمانی که در روند خلق آثار با لایه‌هایی مواجه شدم که خودم را هم غافلگیر می‌کرد، به سمت مطالعه سوق پیدا کردم. این مطالعات نشان داد آنچه تجربه کرده‌ام، مفهومی است که بسیاری از انسان‌ها می‌توانند آن را در زیست خود لمس کنند؛ هرچند مسیر رسیدن به آن، گاه دردناک است.

این تجربه زیستی دردناک از کجا آغاز شد و چگونه در آثار شما نمود پیدا کرد؟

اگر بخواهم ریشه‌ای صحبت کنم، نقاشی برای من از کودکی آغاز شد. در استیتمنت نمایشگاه هم اشاره کرده‌ام که همه‌چیز از میز آرایش مادرم شروع شد؛ جایی که کشیدن ماتیک روی سطح زبر چوب، نوعی تعادل حسی برای من ایجاد می‌کرد. این مفهوم تعادل با من ماند. تصویر مادرم در آینه، آن زنانگی، نرمی و زیبایی، همواره برای من یک پرسش بود. سال‌ها پرتره کار کردم و مدام در جست‌وجوی تعادل میان فرم، ماده و معنا بودم. این جست‌وجو بعدها از پرتره عبور کرد و به فرم‌های انتزاعی، دایره‌ها و ساختارهایی شبیه ماندالا رسید؛ مسیری که هنوز هم ادامه دارد.

آیا می‌توان گفت این نمایشگاه تلاشی برای ترجمه مفاهیم متافیزیکی به زبان نقاشی است؟ بزرگ‌ترین چالش شما در این مسیر چه بوده؟

بله، می‌توان چنین گفت. اما چالش اصلی نه در خود نقاشی، بلکه در زیستن این مفاهیم بود. من ارتباط نزدیکی با طبیعت و حیوانات دارم؛ از پرورش و مراقبت گرفته تا مواجهه با مرگ آن‌ها. هم‌زمان با زایش، با فقدان و عزاداری هم روبه‌رو بوده‌ام. این تضاد میان زندگی و مرگ، مرا ناگزیر به یافتن تعادل می‌کرد. به‌ویژه در یک سال اخیر، این تجربه‌ها بیشترین تأثیر را بر درک من از مفهوم تعادل میان تضادها گذاشت.

در برخی آثار، فرم‌ها به‌گونه‌ای محو و سیال هستند. این انتخاب آگاهانه بوده است؟

کاملاً. عدم قطعیت، یکی از ویژگی‌های اصلی جهان امروز و حتی خود هستی است. در این مجموعه، آگاهانه از وسواس تکنیکی فاصله گرفتم و به خودم اجازه دادم صرفاً «بکشم». خط، فرم و حتی کنترل تکنیک، جای خود را به شهود دادند.

رنگ در این آثار نقش پررنگی دارد. تا چه اندازه به روان‌شناسی رنگ و تأثیرات ارتعاشی آن توجه داشته‌اید؟

استفاده من از رنگ‌ها بیشتر شهودی و تجربی بوده است. مطالعات آکادمیک عمیق در حوزه روان‌شناسی رنگ نداشته‌ام و انتخاب رنگ‌ها بیشتر از حس شخصی و تجربه زیسته‌ام می‌آید.

به نظر شما این مجموعه بیشتر واکنشی به وضعیت انسان معاصر است یا جست‌وجویی درونی؟

در زمان خلق آثار، این تجربه کاملاً فردی بود. اما در شب افتتاحیه و با دریافت بازخورد مخاطبان، متوجه شدم که آثار در سطح جمعی هم عمل می‌کنند. نکته جالب برای من، ارتباط کودکان با آثار بود. وقتی کودک بدون دانش تخصصی می‌تواند با یک اثر ارتباط بگیرد، به نظرم نشانه شفافیت و صداقت آن اثر است. این برای من بسیار ارزشمند بود.

آثار روایت‌محور نیستند، اما نوعی «حضور» در آن‌ها احساس می‌شود. مخاطب چگونه در شکل‌گیری معنا مشارکت می‌کند؟

بازخوردها نشان داد که آثار نیاز به دانش تخصصی ندارند. برخی مخاطبان، بدون آشنایی با اسطوره‌ها یا مفاهیم نظری، توانسته‌اند ارتباط بگیرند و معنا بسازند. این مشارکت آزادانه مخاطب، بخشی از جانِ جهان است؛ جایی که هر فرد، معنا را از دل تجربه شخصی خود استخراج می‌کند.

این نمایشگاه چه تفاوتی با مجموعه‌های پیشین شما دارد و چه افقی برای آینده ترسیم می‌کند؟

در آثار پیشین، تمرکز من بیشتر بر مفهوم زنانگی و پرتره بود، آن هم بدون آگاهی کامل از عمق مفهومی آن. این تکرار، به نقطه‌ای رسید که دیگر رضایت‌بخش نبود. اتفاقات زندگی مرا وادار کرد عمیق‌تر شوم و به ابرآرکی‌تایپ «انیما موندی» برسم؛ مفهومی که می‌تواند سال‌ها موضوع کار من باشد. از همین حالا مشغول اتود زدن برای آثار بعدی هستم و امیدوارم در آینده نزدیک، دوباره در همین گالری نمایشگاه داشته باشم

کد خبر 6708142
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ