ماجرا از همان روز روشن قهرمانی آغاز شد؛ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، روزی که جام در دستان بازیکنان برق زد، و چمنِ ورزشگاه دیگر نمیتوانست نفس بکشد. گفتند باید نو شود، باید یادگارِ تازهای ساخته شود. اداره کل ورزش و جوانان استان دستبهکار شد، کارشناسان راهی ترکیه شدند، وعدهها تکرار شدند. سپس، ۱۲ مرداد، چمن هیبریدی تازه، گسترده شد بر زمین استادیوم بزرگ تبریز؛ ترکیبی از چمن طبیعی و مصنوعی، نماد تکنولوژی و امید. گفتند الگوییاست برای همهی ورزشگاههای ایران، چمنی که طراوت را به یادگار امام میآورد. اما طراوت نو، زود پیر شد. هنوز دو هفته نگذشته بود که لکههای زرد در زمین جا خوش کردند، ریشهها تن به خاک ندادند و چمن کچل شد. وعدهها دوباره آمدند؛ گفتند در عرض ۵ روز سبز میشود. اما ۲۰ شب گذشت، هنوز زمین بینفس بود. پیش از دیدار الشرطه، چمن رنگ باخت و زردیاش خبر از عجلهای میداد که ریشه را از جان انداخته بود.
مناقصه عجیب
پشت پرده، مناقصهای عجیب جریان داشت. سه شرکت وارد میدان شدند: بتن صنعت جمکران، چمن رول محمد و آران سیماکار مغان. آران، با بندی به نام «ترک تشریفات»، برنده شد؛ بندی که معمولاً برای موقعیتهای اضطراری چون جنگ معنا دارد، نه در آرامش تبریز. حتی رقمها حیرتآور بودند. گفتند باید فوراً اقدام شود، گفتند تحت فشار افکار عمومی هستند و بند اضطراری را چسباندند به اضطراری از جنس فوتبال، از جنس شور تماشاگر.
تکرار نام جنجالی
در پسِ این آشفتگی، نامی دوباره شنیده شد، نامی که به سال ۹۵ برمیگردد، آن زمان که چمن یادگار امام را با بذر گرمسیری کاشتند در شهرِ سرد. چمنی که هر زمستان میلرزید و هر بهار باید از نو جان میگرفت. گفته شد آن آقا، در این پروژه حضور دارد، هرچند پیمانکار دیگری معرفی شده تا چهرهها تغییر کنند و روایتها نرمتر جلوه کنند. اما سایهاش در مصاحبههای حبیب مقصودی و خداداد عزیزی همچنان پیداست، حضوری ثابت در زمینهایی که هرگز آرام نمیگیرند.
بیماری چمن
به گزارش ایسنا، در همین میان، ابوالفضل نرمانی از گروه گیاهپزشکی دانشگاه تبریز، توضیحی علمی و صادقانه داد. گفت گیاهچهها هنوز به بلوغ نرسیدهاند، ریشهها تغذیه کافی ندارند، و زمین به زمان نیاز دارد؛ دستِکم سه ماه، شاید پنج ماه با توجه به سرمای تبریز. سخنش همان بود که همه میدانستند اما کمتر کسی صریح گفته بود: عجله، چمن را بیمار کرده است.
روزهای دور از خانه
به این ترتیب، تراکتور در نیمفصل نخست باید دور از خانه بازی کند. در بنیان دیزل، جایی که صدای تماشاگر منع شده، جایی که حس میزبانی شبیه اقامت موقت است. باشگاه تراکتور اعلام کرده دیگر به آن زمین برنمیگردد، چون شرایطش مطلوب نیست، چون رقابت در آنجا عدالت ندارد، چون روح تیم بیخانه است.
اما پرسش در دل همه مانده: خانهی تراکتور کِی دوباره بوی چمن خواهد داد؟ آیا ورزشگاه یادگار امام به رنگِ سبزِ وعدهها باز میگردد، یا در دفترِ فوتبال تبریز، نیم فصل دوم هم با حسِ تبعید آغاز میشود؟ زمینِ زخمی، تماشاگرانِ خاموش، و تیمی که میان بوروکراسی و دلتنگی معلق مانده — تراکتور، هنوز در انتظار خانه است.
انتهای پیام










