در مورد سهمیههای کنکور
در نظام آموزشی که تست و کنکور جای دانش و مفهوم را میگیرد و پول و سهمیه و پارتی نهایتا تعیینکننده هر چیزی میشود نتیجه پایانی هم آن است که دانشآموزان پس از چند سال زحمت و کنکور پشت کنکور نهایتا خسته و افسرده، اما با کورسویی از امید، با فروختن اموال و جمع کردن تمام سرمایه خود در دست، چمدانها را بسته و راه کشورهای دیگر را پیش میگیرند و آنهایی هم که بضاعت همین را هم ندارند، راه خود را در خارج از درس و تحصیل و در مسیرهای دیگر پی میگیرند.
محمدعلی غیبی - آموزش عادلانه برای دانشآموزان و دانشجویان هر کشوری، یکی از مهمترین ارکان پیشرفت و توسعه آن کشور بوده است و هر گونه ایجاد نابرابری در آموزش و همچنین در اشتغال جوانان تنها سبب سوختن استعدادها و یا مهاجرت نخبگان از آن کشور میشود. کشور ما متأسفانه در یکی دو دهه گذشته تمامی علل خروج نخبگان و تحصیلکردگان خود از کشور را به صورت همزمان و یکجا متحمل شده و هر گونه تلاش و فریاد دلسوزانه فعالان و نویسندگان و روزنامهنگاران هیچ گرهی از کار این اصلیترین عامل توسعهنیافتگی ایران یعنی فرار مغزها نگشودهاست.
یکی دیگر از چنین عواملی به یقین معضل سهمیههای کنکور سراسری در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری است که تقریبا تمامی ما در طول تحصیل خود از این نابرابری ضربات سختی خوردهایم. تلاش برای جبران آسیبهای وارده بر خانوادههای جانبازان و شهیدان و آزادگان جنگ تحمیلی، آن هم جوانان پاکبازی که در عنفوان جوانی و در زمانی که میشد از فعالیتهای تجاری و اقتصادی و علمی صاحب ثروت لازم برای ایجاد یک زندگی پرزرقوبرق شوند، جان خود را از دست دادند، یا سالها اسارت یا نقص عضو را قهرمانانه تحمل کردند یا خانوادههایشان که غم و آسیب فراوان دیدند اقدامی شایسته است، اما جبران این تألمات با ضایع کردن حقوق نوجوانان و جوانانی که سالها برای موفقیت در کنکور و پذیرش در دانشگاهها زحمت کشیدهاند و نهایتا ناامیدانه از حقوق خود محروم میشوند و به جای آنها دانشجویانی بدون هیچ پایه علمی یا ذهنی قابل قبول در صندلیهایشان در دانشگاه مینشینند، تنها نتیجهاش آسیب و توهین آشکار به منزلت شهیدان و آزادگان و جانبازان است.
چنین نابرابری آشکاری، گاهی اوقات چنین توجیه شده که سهمیههای نابرابر تنها به صورت مازاد بر ظرفیت دانشگاهها افزوده میشود. گرچه همین توجیه حتی اگر صحت داشته باشد هم هیچ قابل قبول نمینماید، چرا که تنها نتیجهاش خطاهای متعدد پزشکی، مهندسی و سایر معضلات فنی و علمی و در نتیجه ایجاد فجایع انسانی فراوان میگردد (تنها کافی است نگاهی به وضع نمرات و تحصیل خیلی از دانشجویان سهمیهای شود)، اما چنین ادعایی حتی صحت هم ندارد و تجربیات همه ما منجمله خود بنده در قبولیهای خود در کنکور حاکی از آن است که سازمان سنجش، بسیاری از دانشجویان سهمیهای را با ضایع کردن حقوق دانشجویان بدون سهمیه میپذیرد. جالبتر اینجا بود که موقع اعتراض آنچه شنیدیم این بود که «اعتراض کنی همان جایی که دکتری قبول شدی هم اخراج و «کأن لم یکن» میشوی».
نگاهی به تاریخ در این زمینه نیز جلب توجه میکند. پس از انقلاب بلشویکی در روسیه، سیاست ارتقای کارگران به مشاغل اداری و آموزش عالی و به عنوان جایگزینی برای مدیران و متخصصان بورژوازی پیشین آغاز شد، اما چون بر اثر نبود تخصص نتیجه مطلوبی نداشت، سیاست اعزام کارگران جوان و کمونیستها به تحصیلات عالی آغاز شد. صدوپنجاه هزار کارگر و کمونیست که تنها هفت سال تحصیلات عمومی دیده بودند در طول برنامه پنج ساله نخست وارد آموزش عالی شدند و دانشآموزان دبیرستانی بورژوا که انتظار ورود به دانشگاه را داشتند مسیر خود را مسدود دیدند (شیلا فیتزپاریک، انقلاب روسیه، ۱۴۰۲، صص ۱۹۶ و ۱۹۷). هر چند چنین سیاستی هم محکوم به شکست بود و در دوران پس از استالین کنار گذاشته شد.
کشور ما هم به نوبه خود از چنین اهداف پشتپردهای بعید نمینماید؛ زمانی که معاون آموزشی دانشگاه تهران صراحتا اعلام میکند که سی درصد دانشجویان دانشگاه تهران سهمیهای هستند، وقتی رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران ناامیدانه اعلام میکند پنجاه درصد از دانشجویان این دانشگاه سهمیهای هستند، وقتی نگاه به لیست بلندبالای سهمیهها انداخته و مواردی همچون سهمیه کنکور برای همسر جانباز ۲۵ درصد و بالاتر، سهمیه کنکور همسر آزاده، سهمیه رزمنده داوطلب، سهمیه جانبازان کمتر از ۲۵ درصد، سهمیه فرزند داوطلب، سهمیه همسر رزمنده داوطلب، سهمیه جانبازان ۲۵٪ و بالاتر، سهمیه آزادگان، سهمیه فرزند شهید و مفقودالاثر، سهمیه رزمنده وزارت جهاد کشاورزی، سهمیه فرزند جانباز کمتر از ۲۵٪، فرزند رزمنده وزارت جهاد کشاورزی، سهمیه همسر رزمنده وزارت جهاد کشاورزی، سهمیه فرزند جانبازان ۲۵ درصد و بالاتر، سهمیه فرزند آزاده، سهمیه همسر شهید و مفقودالاثر، سهمیه رزمنده ستاد کل نیروهای مسلح، سهمیه خانواده شهدای جنگ تحمیلی با اسرائیل، سهمیه جنگزدگان در جنگ تحمیلی با اسرائیل، سهمیه جانبازان جنگ تحمیلی با اسرائیل، سهمیه فرزندان هیئتعلمی (که در طول تحصیل هم از عالیترین امکانات و مشاورهها و تجربیات برخوردارند) و همچنین سهمیه مناطق بلایای طبیعی زده (که در عمل شاهد بودهایم هیچگاه به آن روستاییان و افرادی که آسیب بلایای طبیعی دیدهاند نمی رسد و نصیب شهرنشینانی که حتی متوجه آن بلای طبیعی نشدهاند یا اهالی شهرستانهای مجاور میشود) و جالبتر آنکه ایجاد چند نوع موازی از خانوادههای دارای وضعیت مشابه، یکی وابسته وزارت جهاد کشاورزی، یکی مربوط به جنگ عراق، یکی مربوط به جنگ اسرائیل، و انواع دیگر، نشاندهندهی تلاش برای ایجاد فضایی فراختر برای پذیرش است تا کسی از این فرصتهای نابرابر بینصیب نماند و در میان این سهمیهها دیگر رقابت حتی اندکی تنگاتنگ هم بهوجود نیاید.
چنین اقدامی دیگر یک تلاش ناشیانه برای احقاق حقوق آسیبدیدگان نیست، بلکه سیاستی است که با لگدمال کردن برابری آموزشی تلاش عامدانهای برای خارج کردن نخبگان مملکت از همان مقطع کارشناسی میکند و به دنبال آن توسعه و تمدن یک کشوری را آسیب میزند. نوجوانان کنکوری آنچنان که بر اثر وضعیت تحمیلی مافیای کنکور مجبورند در حدود قیمتهای میلیاردی خرج انواع کتابهای تستی کمکآموزشی کنند، آزمونهای آزمایشی شرکت کنند و کلاسهای گرانقیمت شرکت کنند به این امید واهی که برای قبولی در کنکور ضروری است، هماکنون نیز مجبورند اضطراب سهمیهها را نیز بر جان خریده و با چنین احوالی وارد رقابتی کاملا نابرابر شوند. جالبتر آنکه بر خلاف تصورشان، آنهایی که در دام مافیای کنکور افتاده و هزینه بیشتری خرج کلاسها میکنند نهایتا نتیجه ضعیفتری هم میگیرند.
در نظام آموزشی که تست و کنکور جای دانش و مفهوم را میگیرد و پول و سهمیه و پارتی نهایتا تعیینکننده هر چیزی میشود نتیجه پایانی هم آن است که دانشآموزان پس از چند سال زحمت و کنکور پشت کنکور نهایتا خسته و افسرده، اما با کورسویی از امید، با فروختن اموال و جمع کردن تمام سرمایه خود در دست، چمدانها را بسته و راه کشورهای دیگر را پیش میگیرند و آنهایی هم که بضاعت همین را هم ندارند، راه خود را در خارج از درس و تحصیل و در مسیرهای دیگر پی میگیرند.
آخرین اخبار جامعه را از طریق این لینک پیگیری کنید.









