به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از تابناک، چندی پیش، به بهانه رونمایی از مجسمه شاپور و والریانوس در میدان انقلاب اسلامی، کتاب تاریخ ایران را که محصول دانشگاه آکسفورد است، تورق کردیم. این بار بنا داریم این ماجرا را از دریچه تولیدات یک دانشگاه انگلیسی دیگر نگاه کنیم؛ تاریخ ایران کمبریج!
تاریخ ایران کمبریج یا کیمبریج، یکی از متون مفصل نوشته شده برای تاریخ ایران است که جلد سومش خود به چند جلد یا چند بخش تقسیم می شود. تاریخ ایران کیمبریج، یک هفتگانه است که هر قسمت یا جلدش مربوط به یک دوره ویژه از تاریخ ایران است. این تاریخ مفصلترین و جامعترین تاریخی است که درباره تاریخ ایران نوشته شده و نویسندگانش نهتنها به تاریخ سیاسی و تحلیل رویدادها پرداختهاند، بلکه زمینههایی چون علوم، فلسفه، کلام، هنر، ادبیات و زندگی بزرگان را نیز در آن آوردهاند.
قسمت اول جلد سوم این تاریخ، به بازه زمانی «از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان» اختصاص دارد که به قلم پژوهشگرانی چون احسان ی.ش، بیکر مان، ا.د.ه. بیوار، لئورادیتسا، ر.ن. فرای، ا.و. زیمال، ر.ا.امریک، دیوید سلوود، ویلهلم آیلرز، دیوید م.لانگ، اوتو کورز، نینا گارسویان، ک.ا.باسورث و ا.فن.گاباین نوشته شده است.
تاریخ ایران کیمبریج با ترجمه حسن انوشه پژوهشگر تاریخ، استاد ادبیات و سرپرست گروه نویسندگان دانشنامه ادب فارسی از سالها پیش توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است. زندهیاد انوشه متولد ۱۳۲۳ و درگذشته به سال ۱۳۹۹ است.
چاپ اول ترجمه بخش اول از جلد سوم «تاریخ ایران کیمبریج» (دوران ساسانیان) مربوط به سال ۱۳۷۰ است و به تازگی نسخه های چاپ نهمش با هزار و ۹۱ صفحه و شمارگان هزار نسخه وارد بازار نشر شده اند.
در ادامه صفحاتی از این کتاب را در آنها درباره شاپور اول و والریانوس رومی صحبت شده، مرور میکنیم:
«پادشاهان نخستین ساسانی در تحکیم مرزهای غربی خود و به دست آوردن برخی پیروزی های بزرگ بر رومیان موفق بودند. ازجمله این پیروزیهای برجسته لشکرکشیهای ظفرمندانه شاپور یکم به بینالنهرین، سوریه و آناطولی و کوچ دادن ساکنان شماری از شهرها برای اسکان در ایران بوده است. وی این پیروزیها را در کتیبهای که بر کعبه زردشت در فارس نوشته، شرح داده است. به اسارت گرفتن و محبوس کردن والرین، امپراتور روم مایه خرسندی و غروری بوده که الهامبخش نمایش والرینی افتاده و ذلیل در پارهای از پیکرههای یادگاری که به فرمان شاپور یکم تراشیدهاند شده است. اما نه این پیروزیها نه پاره ای شکستهای آینده اساسا موجب تغییر اوضاع در نواحی مرزی که کروفرها، حملات و ضد حملات در آنجا همچنان ادامه داشت نگردید.» (صفحه ۵۲)
***
«اردشیر یکم بنیانگذار این دودمان، حدود ۲۲۴ م بر مخدوم اشکانی خود فائق آمد و کشور را زیر رایت خویش وحدت بخشید. وی که به آرمانهای خود وفادار بود در سال ۲۳۰ م و باری دیگر در سال ۲۳۸ م به ولایات شرقی امپراتوری روم تاخت و شهرهای استوار نصیبین، حران و هاترا (الحضر) را بگشود؛ پسر باکفایت او شاپور یکم که بر سپاهی فرمان میراند که اعتماد و دلگرمیاش افزایش یافته و روحیهاش تقویت شده بود به سفرهای جنگی پدرش در خاور و باختر قلمروی امپراتوری ساسانی ادامه داد. وی سرزمینهای تازهای را بگشود و رومیان را در شهرهای سوریه و آسیای صغیر شکست داد و حتی در سال ۲۵۹ م والریانوس امپراتور روم را به اسارت گرفت. امپراتوری ساسانی در زمان پادشاهی شاپور یکم، به پهناورترین حد خود رسید و بنا بر کتیبه شاپور بر کعبه زردشت در نقش رستم گستره آن، از آسیای میانه و ترکستان چین تا دره سند و از آناطولی و قفقاز تا کرانه های جنوبی خلیجفارس می رسید.» (صفحه ۱۱)
«شاپور در کتیبهاش (پارتی سطر ۴، یونانی سطر ۱۰) میگوید که «قیصر باری دیگر دروغ گفت و در مورد ارمنستان خطا کرد و من به امپراتوری روم تاختم.» تاریخ این لشکرکشی مورد اختلاف است، زیرا هر دو تاریخ ۲۵۳ م و ۲۵۶ م طرفدارانی دارد. یک راهحل احتمالی این است که دو لشکرکشی را به یکی تبدیل کردهاند؛ تهاجم نخست در سال ۲۵۳ م و لشکرکشی دوم که موفقتر بود در سال ۲۵۶ م اتفاق افتاد. در سال اخیر شصت هزار سپاه رومی در باربالیسوس مغلوب شدند و سوریه ویران گردید. دوراائوروپوس و شهر انطاکیه در میان بسیاری از شهرهایی بودند که به تصرف درآمدند و دمتریانوس اسقف مسیحی انطاکیه در میان اسرایی بود که در شهر جدیدی در خوزستان به نام وه آنتیوخ شاپور (بهتر از انطاکیه شاپور [این را ساخته]) که بعدها به گندیشاپور تحریف گردید اسکان داده شدند.
ظاهرا هنگامی که والریانوس امپراتور جدید عازم جنگ با شاپور گردید، وی سرگرم محاصره حران و الرها بود. تاریخ این نبرد نیز که نزدیکی الرها اتفاق افتاد و در آن والریانوس به دست شاپور اسیر گردید مورد اختلاف است. یا پایان ۲۵۸ م یا ۲۵۹ م یا چنان که برخی عقیده دارند حتی در ۲۶۰ م نقوش سنگی نقش رستم و بیشاپور که شاپور را سوار بر اسب نشان میدهند و حریف رومیاش در برابر او زانو زده است خاطره پیروزی وی را زنده نگه داشتهاند. نیروهای شاپور باری دیگر سوریه را دستخوش نهب و غارت ساختند و به کاپادوکیه نیز حمله بردند. در کتیبه بزرگ شاپور اسامی شهرهایی که گشوده شده بودند ذکر گردیده، اما همه آنها مگر در مدتی کوتاه در دست وی باقی نماندند. کمتر رومیان و بیشتر ادونات پادشاه پالمیرا (تدمر) بود که به دستههای سپاه ایران حمله برده آنها را وادار به عقبنشینی به میهن خود کرده بود. تاریخ چند سال بعدی مبهم و ابرناک است، زیرا میزان پیروزیهای پادشاه پالمیرا بر شاپور دانسته نیست. میتوان گفت که شاپور به پیروزیهای پیشین خود، نظارت بر بنای سدها در خوزستان و تزیین تختگاهش بیشاپور به کمک اسرایی که از امپراتوری روم آورده بود خرسند بود.
شاپور احتمالا اندکی پس از پیروزیاش بر والریانوس، پارهای تغییرات در امپراتوری خود پدید آورد. در ارمنستان پس از قتل خسرو و فرار تیرداد ظاهرا ارتوازد نامی تا حدود ۲۶۲ م که شاپور پسر خود هرمز – اردشیر را به عنوان شاه بزرگ ارمنستان به حکومت این سرزمین گماشت فرمانروایی داشت. پسر دیگر او نیز که شاپور نام داشت شاه مسنه بود و احتمالا پس از وی عمش مهرشاه، خاوند مسنه، جانشین او گردید که از متون مانوی شناخته است. پسر سوم شاپور که ورهران، یا بعدها بهرام نام داشت شاه گیلان بود، و پسر چهارم به نام نرسه شاه سکاها بود که بر مناطق وسیعی در مشرق ایران ازجمله سند حکومت میراند. چندین تن از برادران شاپور ظاهرا در مناصبی که اردشیر برای آنان تعیین کرده بود همچنان باقی ماندند؛ اردشیر نامی پادشاه آدیابن بود، و دیگری که به همان نام موسوم بود در کرمان پادشاهی می کرد. آمازاسب، پادشاه گرجستان، ایرانی و احتمالا وابسته خاندان ساسانی بود. تنی چند از شاهزادگان و خاوندها در پایان کتیبه بزرگ شاپور یکم اعیان و بزرگان به رسمیت شناخته می نمایند. اگر گستره امپراتوری را آنطور که شاپور در کتیبهاش لاف میزند مورد بررسی قرار دهیم، آشکار میشود که بیشتر سرزمینهای ماورای قفقاز به دست پادشاهان محلی که فرمانگزار او بودند اداره میشد، زیرا تنها در گرجستان و ارمنستان نامهای ایرانی ذکر شده. در مشرق، امپراتوری ساسانی «سرزمین کوشانها تا پشکیبور (پیشاور؟) و کاشغر، سغدیانا و تاشکند را در بر میگرفت.» (متن پارتی سطر ۲، متن یونانی سطر ۴).

«به عبارت دیگر، امپراتوری، قلمرو کوشانها، دستکم تا درههای مرز شمال غرب پاکستان را در بر میگرفت. همچنین امپراتوری ساسانی تا سغدیانا و آسیای میانه امتداد مییافت، اما آنها را شامل نمیشد، زیرا بعید است که مقصود شاپور در کتیبهاش این باشد که پادشاهی کوشان فرمانگزار او بوده، و مرزهای این پادشاهی تا پیشاور، سغدیانا، کاشغر (و احتمالا کش) و تاشکند کشیده می شد. شاپور هیچ شاهزاده ساسانی را به مقام کوشانشاه نگماشت و می توانیم استنباط کنیم پادشاهی که به اطاعت درآمده بود عنوان خود را حفظ کرد اما تحت سیادت ساسانیان.
شاپور به هنگام اسارت والریانوس میبایست در سالهای پیری بوده باشد، و به همین دلیل بود که در برابر توسعهطلبی پالمیرا آشکارا واکنش نشان نداد. شاهنشاه میبایست به مسائل داخلی سرگرم بوده باشد، زیرا میدانیم که وی به مانی و مسائل فرهنگی و فکری دلبستگی یافت. وی شهر جدیدی به نام بیشاپور در ولایت فارس برآورد که به شهادت موزاییکهایی که از این شهر به دست آمده، از قرار معلوم هنرمندانی که از امپراتوری روم آورده بودند در آنجا کار کردند. درباره تحولات دینی ایام پادشاهی وی در جای دیگر سخن می رود.» (صفحه ۲۴۸ به ۲۵۰)
***
«عنصر آوازهگری که در دولت روم معاصر با دوره ساسانی نقش بسیار بزرگی ایفا میکرد و در سکههای نخستین اشکانی قابل تشخیص بود (ولو به میزانی بسیار اندک) در سکههای ساسانی تقریبا به کلی غایب است. رویدادهایی مانند اسیر کردن والریانوس یکم امپراتور روم در ۲۶۰ م یا بستن پیمان صلح با فیلیپ دوم معروف به فیلیپ عرب که نیز مدعی پیروزی در جنگ با ایران بود، در پی قتل امپراتور گوردیانوس سوم در سال ۲۴۴ م در دستکم ۵ حجاری برجسته روی صخرهها که به فرمان شاپور یکم کنده شدند بازتاب یافتند، اما کمترین تاثیری بر سکهها نگذاشتند.» (صفحه ۵۱۲)
***
«... در گزارش جنگهایی که در الرها در بخش بالای بینالنهرین درگرفت و والریانوس امپراتور روم به اسارت درآمد (۲۶۰ م) حادثهای که در چندین سنگنبشته شاپور از آن یاد شده، بخش نظامی به نقطه اوج خود رسید.» (صفحه ۷۷۰)
***
«رستاخیز قدرت ایران بار دیگر این کشور را در پادشاهی شاپور یکم (۲۴۱ – ۲۷۲م) پسر اردشیر به حرکت درآورد. در ۲۴۴ م ارتش رومی امپراتور گودیانوس سوم در مشیک نزدیک تیسفون بهشدت شکسته شد و گوردیانوس زندگی خود را از دست داد. امپراتور تازه فیلیپ عرب ناگزیر شد حقوق سیادت بر ارمنستان به شاهنشاه ایران واگذارد. هشت سال بعد در ۲۵۲ م، شاپور به ارمنستان تاخت، تیرداد دوم پادشاه این سرزمین ناگزیر شد به امپراتوری روم بگریزد، اما پسرانش پدر را فرو گذاشته به ایرانیان پیوستند. اوج پیروزی شاپور، در شکست و اسارت امپراتور والریانوس در ۲۶۰ م برای سرنوشت سرزمین های ارمنستان و گرجستان از اهمیت زیادی برخوردار بوده است.
بسیاری نکات مورد اختلاف در تاریخ ارمنستان در طی سدههای سوم و چهارم میلادی وجود دارد که باید روشن ساخت. منابع ملی ارمنی درباره این دوره مهم چندان با عناصر شبهافسانهای درآمیخته که جدا کردن آنها میسر نیست و مولفان رومی نیز تمایل دارند که سخنانشان درباره امور ارمنستان بسیار کوتاه و موجز باشد. اما کتیبههای معروف شاپور یکم و موبد بزرگش کرتیر مجوس بر کعبه زرتشت در نقش رستم مطالب بسیار جالبی درباره ارمنستان به دست میدهند. از کتیبه کرتیر آگاهی مییابیم که سلسله مراتب زردشتی میکوشید تا بتپرستی و دیگر الحادات را در سراسر امپراتوری از میان بردارد و باورهای رسمی و شعایر اوستایی ناب و خالص را جانشین آنها کند. با سنت دینی پیچیدهای که آیین زردشتی در یک کاسه کردن باورها و عقاید گوناگون داشت، ارمنستان میبایست هدف اصلی تعصب کرتیر و همدستانش قرار گیرد. این تجاوز دینی را پیروزیهای نظامی شاپور امکانپذیر ساخت و او خود در کتیبهاش بر کعبه زردشت که دعوی سیادت بر ارمنستان میکند این نکته را یادآور میشود. کتیبه کرتیر به تهاجم ایران به ایبریا و آلبانیای قفقاز که پس از ۲۶۰ م روی داده اشاره میکند. کتیبه شاپور ایبریا و آلبانیا را در شمار کشورهای فرمانگزار او میآورد و از پادشاه دستنشاندهای به نام هامازاسپ یاد میکند که شاپور وی را بر تخت ایبریا نشانده بود.» (صفحه ۸۱۳ به ۸۱۴)
۲۵۹









