رمزگشایی از شرط رهبری برای جنگیدن فرزندانش

بالاترین مقام یک کشور است اما بچه‌هایش به دل جنگ می‌ روند. همدوش و همقدن با بسیجی ها، اما فقط یک شرط دارد؛ اسیر نشوند.‌  این شرطش رازی داشت که بیشتر از ۴ دهه در سینه تاریخ جنگ پنهان ماند.

خلاصه خبر

رمزگشایی از شرط رهبری برای جنگیدن فرزندانش

بالاترین مقام یک کشور است اما بچه‌هایش به دل جنگ می‌ روند. همدوش و همقدن با بسیجی ها، اما فقط یک شرط دارد؛ اسیر نشوند.‌  این شرطش رازی داشت که بیشتر از ۴ دهه در سینه تاریخ جنگ پنهان ماند.
به گزارش خبرگزاری فارس از البرز؛ پدر بودن مگر نه اینکه رشته‌ایست از جان که گره خورده با نفست؟ مگر نباید پدر محافظ جان و امنیت فرزندش باشد؟! چه می‌شود که یک پدر معادلات طبیعی ذهن‌ها را به هم می‌ریزد و جان فرزندش را با امنیت کشورش تاخت می‌زند. شهید بشوند؛ جانباز بشوند؛ اما اسیر نه! از زبان سرتیپ دوم پاسدار غلامحسین زارع خورمیزی خاطره‌ای می‌شنوم از یک پدر که حس پدرانه‌اش را هم تدبیر می‌کند تا مبادا روزی خط و خشی به گوشه مسوولیتش بی‌اُفتد و دلش یک جایی بلرزد که نباید.- سال ۶۵ بود و تازه با ادغام تیپ ۲۰ رمضان و لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله،  لشکر پیاده مکانیک حضرت رسول(ص) تشکیل شده بود.‌ توی اتاق حاج همت فرمانده لشکر نشسته بودم که صدای زنگ تلفن بلند شد. گوشی را برداشتم؛  الو ...سلام شما؟! -  من از نهاد ریاست جمهوری زنگ می‌زنم.‌ حاج آقای کوثری را می‌خواستم. شما کی‌هستید؟!- گفتم: زارع، جانشین ستاد لشکر. آن‌وقت‌ها منافقین‌به افراد زنگ می‌زدند و با همین شیوه اطلاعات می‌گرفتند. هم کنجکاو بودم بدانم موضوع چیست و هم نمی‌توانستم اعتماد کنم‌. گفتم: روی چه حسابی من باید به شما جواب بدهم؟!  شماره بدهید ما تماس می‌گیریم. صدای پشت تلفن گفت: یک لحظه گوشی گوشی...چند لحظه بعد،‌ صدای آشنا و گرمی از آن‌ طرف گوشی شنیدم که انگار باورم نمی‌شد. صدای رسا و جذابی که همیشه در سخنرانی‌ها، یا در محضرشان از نزدیک می‌شنیدم و خیلی خوب هم می‌شناختم. آن وقت‌ها ایشان رئیس جمهور بودند؛ آیت‌الله خامنه‌ای مقام معظم رهبری.

مکالمه تلفنی ماندگار

انگار سردار زارع دوباره آن صدا را به گوش جانش می‌شنود. خاطره آن روز ذهنش را قلقلک می‌دهد و بازهم به وجد می‌آید از آن مکالمه تلفنی با رئیس جمهور وقت که حالا مقتدای امت اسلامی است. مکالمه‌ای که تا امروز ماندگار شد. انگار همان صدای گرمِ توی گوشش را به زبان می‌آورد: - سلام علیکم آقای زارع خوبید ؟!زارع می‌گوید: خودم را جمع و جور کردم و احوالپرسی گرمی کردیم. اوضاع و احوال منطقه را پرسیدند و بعد هم سراغ حاج ‌آقا محند اسماعیل کوثری را گرفتند. آن‌وقت‌ها هیچ‌کس درجه نداشت و همه را حاجی صدا می‌کردیم. قرار بود عملیاتی توسط ارتش انجام شود و سردار کوثری آنجا رفته بود. سراغ آقای دستواره را هم گرفتند، ایشان هم نبود. گفتند:" به آقای کوثری و رزمنده‌ها سلام برسونید و از قول من به آقای کوثری بگید؛ بچه‌های من اونجا هستند. هرطور شده فقط نذارید اسیر بشن. اگر شهید یا جانباز شدن اشکالی نداره، فقط اسیر نشن"تاکید داشتند که هر اتفاقی افتاد مانعی ندارد، فقط بچه‌ها اسیر نشوند. بچه‌هایشان گردان حبیب بودند همان گردان که به خاطر آقای حسن محقق و حال و هوای خاصش، جوان‌ها بیشتر برای حضور در آن سرو دست می‌شکاندند. یک لحظه یادم افتاد چند وقت پیش حاج آقای کوثری تعریف کرده بود که؛ یکی از بسیجی‌ها داشت جعبه مهمات را جابجا می‌کرد. محقق پرسید: حاجی اینو می‌شناسی؟ گفتم: نه- آقا مجتباست. پسر آقای خامنه‌ای. هر وقت عملیات باشه خودشو می‌رسونه. نه که پشتیبانی باشه یا عقب وایسه. میاد خط "پیغام آقای خامنه‌ای را به حاج آقا کوثری رساندم. مانده بودیم فلسفه این امر چه بود؟!

راز ۴۰ ساله سفارش رهبری

جنگ تمام شد. سالها گذشت. ۳-۴ سال پیش بود که یکی از بچه‌ها کتاب‌هایی از لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) نوشته بود. از دفتر مقام معظم رهبری زنگ زدند که چند نفری که در نوشتن این کتاب‌ها دخیل بودند برای توضیحات به دفتر  بیایند. من نبودم و آن روز از قافله جا ماندم. آقای حسن محقق و آقای گلعلی بابایی و سردار کوثری به دفتر آقا و محضر مقام معظم رهبری  رسیدند. جلسه‌ای خودمانی و صمیمی برگزار شد. آنجا آقای محقق که بعدها بخاطر جراحت جنگی شهید شد،  از رهبری می‌پرسد که آقاجان شما در مورد اسیر نشدن فرزندانتان با آقای زارع صحبت کرده بودید؟ موضوع چه بود؟ علت خاصی داشت؟باخنده می‌گویند: خوب اگر بچه‌ها شهید می‌شدند که ما هم می‌شدیم خانواده شهید و برایمان افتخاری بود. اگر هم جانباز می‌شدند بالاخره اجرش را می‌بردند. اما اگر اسیر می‌شدند، من مسوول دولتی بودم، ممکن بود بخواهند بخاطر بچه‌ها از من امتیازاتی بگیرند. نمی‌خواستم اسیر بشوند و این را به آقای زارع گفتم.تازه بعد از سال‌ها دلیل این درخواست و فلسفه آن را فهمیدیم. فهمیدیم که چطور همه چیز را حتی اگه مثل این مورد، ظاهرا کوچک باشد، پیش‌بینی و تدبیر می‌کنند. تدبیری که عواطف پدرانه را فدای مصالح ملی می‌کند.#رهبری#تدبیر_رهبری#خط_ولایت_فقیه
۶ MB
15:48 - 28 آبان 1404
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ