بی‌آبی ایران نتیجه کدام گناه است؟

گویا بحران کم‌آبی امروز ایران قطعا نتیجه قصور، بی‌تقوایی، فساد، ظلم و گناه مردم این سرزمین است. اما دقیقا چه گناهانی باعث این بحران هستند؟ و چه کسانی باید جوابگو باشند؟ یا لااقل چه اقداماتی نباید ادامه یابد؟

خلاصه خبر

گویا بحران کم‌آبی امروز ایران قطعا نتیجه قصور، بی‌تقوایی، فساد، ظلم و گناه مردم این سرزمین است. اما دقیقا چه گناهانی باعث این بحران هستند؟ و چه کسانی باید جوابگو باشند؟ یا لااقل چه اقداماتی نباید ادامه یابد؟ برخی ادعا می‌کنند خشک‌سالی ایران نتیجه گناهانی همچون بدحجابی بانوان است. یک عضو مجلس خبرگان می‌گوید: «خشک‌سالی، بحران آب و کم‌بارشی نشانه تذکر الهی است، خیابان‌های ما جولانگاه تجاهر به فسق و بی‌حجابی است و این تبعات دارد». یک نماینده مجلس هم می‌گوید: «بی‌حجابی در نیامدنِ باران تأثیر گذاشته و قطعا گناه‌کردن انسان در کاهش نعمات الهی تأثیر قطعی و یقینی دارد...». یک امام جمعه محترم نیز مدعی است عکس‌گرفتن زنان با پوشش نامناسب کنار زاینده‌رود باعث «قطع برکت رودخانه» شده است.

اگر صرفا بدحجابی بانوان را علت خشک‌سالی و نابودی منابع آب زیرزمینی و روزمینی ایران بدانیم، به بیراهه رفته‌ایم و نقش عاملان اصلی بحران آب ایران را نادیده گرفته‌ایم. زیرا علوم آب، هواشناسی، اقلیم‌شناسی و مدیریت منابع آب به‌صراحت گناه واقعی را جای دیگری می‌داند و ده‌ها سال مدیریت غلط و سیاست‌گذاری نادرست را علت بحران می‌داند. در سطحی بالاتر، قطعا قرارگرفتن افراد غیرمتخصص با معیارهای غیرعلمی در رأس امور مربوط به آب، عامل بحران امروز هستند، ولی این نوشتار به دنبال گناهان است نه گناهکارانی که همچنان طلبکارانه در تریبون‌ها مشغول امر به معروف و نهی از منکر هستند.

گناه اول: سدسازی بی‌محابا بدون ارزیابی محیط‌زیستی

در چهار دهه گذشته صدها سد بدون مطالعه کافی ساخته شد، رودخانه‌ها را قطع کرد، تالاب‌ها را خشکاند و توازن طبیعی را بر هم زد. بسیاری از این سدها نه‌تنها اقتصادی نبودند، بلکه باعث تشدید تبخیر، خشک‌شدن دشت‌ها و افزایش برداشت از سفره‌های آب زیرزمینی شدند. گناه اصلی کم‌آبی را باید از مهندسانی پرسید که علم را کنار گذاشتند و با «افتخارِ سازندگی» طبیعت را زخمی کردند. نتیجه چه بود؟ قطع جریان طبیعی رودخانه‌ها، خشک‌شدن دریاچه ارومیه و تالاب‌هایی چون گاوخونی و پریشان، افزایش تبخیر به دلیل مخازن کم‌عمق، کاهش آب ورودی به سفره‌های زیرزمینی و تشدید فرونشست زمین در دشت‌ها.

گناه دوم: حفر میلیون‌ها چاه غیرمجاز

هیچ عامل مخربی مانند چاه‌های غیرمجاز- که تعدادشان از مرز یک میلیون گذشته- سفره‌های آب زیرزمینی را نابود نکرده است. این چاه‌ها اغلب متعلق به افراد و نهادهای قدرتمند هستند و سال‌هاست که بدون حساب و کتاب و در سکوت مسئولان آبخوان‌ها را تهی می‌کنند. سفره‌های آب زیرزمینی که هزاران سال طول کشیده‌اند تا شکل بگیرند، امروز در کمتر از چند دهه فرو می‌ریزند. در بسیاری از دشت‌های کشور، افت سطح آب زیرزمینی سالانه بیش از یک متر بوده است؛ یعنی طی ۵۰ سال گذشته سطح آب، ۵۰ متر یا معادل یک ساختمان ۱۷طبقه کاهش یافته. فرونشست زمین در برخی مناطق به مرز بحران‌های غیرقابل بازگشت رسیده است؛ بحرانی که برخی کارشناسان آن را 

«زلزله خاموش» می‌نامند.

گناه سوم: کشاورزی ناکارآمد و الگوی کشت نامتناسب با اقلیم

ایران کشوری خشک و نیمه‌خشک است؛ اما بخش عمده‌ای از مصرف آب کشور توسط کشاورزی سنتی تأمین می‌شود. تحقیق‌ها نشان می‌دهند که نزدیک به ۹۰ درصد از مصرف آبی ایران به بخش کشاورزی اختصاص دارد، کشاورزی‌ای غالبا سنتی و با راندمان پایین. کشت محصولات آب‌بر مانند هندوانه، برنج، پیاز، یونجه و صیفی‌جات در مناطقی که بارش کافی ندارند، مؤید اسراف منابع عمومی است. همچنین، شیوه‌های آبیاری سنتی مثل سامانه‌های باز و کانال‌های بدون پوشش، راندمان بسیار پایینی دارند، به طوری که مقدار زیادی از آبی که منتقل می‌شود، هرگز به ریشه گیاه نمی‌رسد و به هدر می‌رود. این وضعیت وقتی بحرانی‌تر می‌شود که بدانیم کشاورزی سنتی غالبا با حمایت‌های دولتی همراه بوده، بدون همراهی گسترده با فناوری‌های مدرن آبیاری مانند قطره‌ای یا تحت فشار. نتیجه آن، مصرف نجومی آب، فشار بر سفره‌های زیرزمینی و تخلیه منابع آبی است، چیزی که هیچ امر به معروف و نهی از منکری نمی‌تواند آن را جبران کند.

گناه چهارم: توسعه بی‌برنامه شهرها و صنایع در مناطق خشک

انتقال صنایع بزرگ آب‌بر مانند فولاد، پتروشیمی و صنایع معدنی به شهرها و استان‌هایی که خود با تنش آبی شدید مواجه‌اند (همچون اصفهان، یزد، کرمان و خراسان جنوبی) یکی از بزرگ‌ترین بی‌تدبیری‌های توسعه‌ای کشور است. مصرف آب این صنایع بسیار بالاست؛ در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های توسعه‌ای، معیار «توسعه پایدار» قربانی رشد اقتصادی سریع شده است، آن هم رشد اقتصادی‌ای که هزینه‌اش را محیط زیست، آبخوان‌ها و امنیت آبی ایران می‌پردازد.

گناه پنجم: رهاسازی محیط‌ زیست و نادیده‌گرفتن علم (بحران امنیتی)

وقتی دانشمندان کشور ده‌ها بار هشدار دادند که آبخوان‌ها در مرز فروپاشی‌اند و کسی گوش نکرد، این یعنی گناهی بزرگ‌تر از آنچه منبرها می‌گویند. بی‌توجهی سیستماتیک به علم آب، سیاست‌گذاری غلط و انتخاب مدیرانی که آمار و اقلیم را نمی‌شناسند، ایران را به اینجا رسانده است. سال‌هاست که محیط زیست و منابع طبیعی از اولویت کشور خارج شده‌اند. در حالی که منابع اقتصادی، بودجه مالی و استعدادهای انسانی مصروف جدال‌های ایدئولوژیک بود، توجه به محیط‌ زیست و منابع آبی کنار رفت. در چنین بستری، بی‌آبی تبدیل به بزرگ‌ترین تهدید امنیتی ایران شد، تهدیدی که امروز زنگ خطری ملی را به صدا درآورده است.

آب با نصیحت بانوان بازنمی‌گردد. امر به معروف و نهی از منکر باید شامل مسئولان قدرتمند و سیاست‌گذارانی شود که با تصمیمات اشتباه خویش، گناهان واقعی را مرتکب شده‌اند. با اصلاح الگوی کشت، کاهش چاه‌های غیرمجاز، توقف سدسازی‌های مخرب، احیای تالاب‌ها، شفافیت در حکمرانی و پذیرش سیاست‌های مبتنی بر علم و تجربه جهانی، شاید بتوان قطعه‌ای از مسیر نجات را آغاز کرد. اگر به‌جای مقصرسازی زنان، به گناهان و گناهکاران واقعی توجه می‌شد، امروز نه سفره‌های آب زیرزمینی خالی شده بود و نه کویر تا دل شهرها پیش آمده بود. باشد که بپذیریم بزرگ‌ترین بی‌تقوایی، اتلاف نعمت الهی آب است.


 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ