ممنوعه حتی برای متحدان

ترامپ در معامله‌ای یک تریلیون دلاری با عربستان هم حاضر نشد امتیاز غنی‌سازی را به سعودی ها واگذار کند.

خلاصه خبر

به گزارش خبرگزاری مهر، خراسان نوشت: تحولات اخیر در روابط عربستان سعودی و آمریکا، به‌ویژه در سایه دیدار محمد بن‌سلمان با دونالد ترامپ، فرصتی کم‌نظیر برای بازخوانی جایگاه غنی‌سازی در معادلات راهبردی آمریکا فراهم کرده است. روایتی که از این دیدار منتشر شده، حاوی یک پیام کلیدی برای نخبگان و افکار عمومی در ایران است. غنی‌سازی، نه جزئی فنی از پرونده هسته‌ای، که دارایی راهبردی و نماد استقلال راهبردی کشورهاست. آن‌قدر مهم که ترامپ حاضر نیست حتی در برابر یک تریلیون دلار سرمایه‌گذاری عربستان، مجوز آن را به نزدیک‌ترین متحد خود در منطقه واگذار کند.

محمد بن‌سلمان در مسیر عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی سه مطالبه اصلی را روی میز واشنگتن گذاشته بود؛ اول تعهد امنیتی رسمی آمریکا، دوم دسترسی به جنگنده‌های اف –۳۵ و سوم حق غنی‌سازی در خاک عربستان. آمریکا در دوره بایدن با دو مؤلفه اول محتاطانه بازی کرد، اما در نهایت برمبنای برخی ادعاها با اصل حق غنی‌سازی عربستان در چارچوبی کنترل‌شده، همراه با نظارت و محدودیت، موافقت‌هایی صورت گرفته بود. اکنون اما با بازگشت ترامپ، معادله به‌طور معناداری تغییر کرده است. واشنگتن حاضر می‌شود عربستان را هم‌پیمان غیررسمی ناتو بنامد، فروش اف –۳۵ را که پیش‌تر تنها به اسرائیل اختصاص داشت، بپذیرد، اما در نقطه غنی‌سازی، صریحاً ترمز می‌کشد.

نکته تعیین‌کننده دقیقاً همین‌جاست که بن‌سلمان برای پیشبرد پروژه عادی‌سازی و به دست آوردن امتیازات امنیتی و تسلیحاتی، از شرط غنی‌سازی در خاک عربستان عقب‌نشینی می‌کند. یعنی سعودی‌ها با پرداخت هزینه‌ای بی‌سابقه - افزایش سرمایه‌گذاری از ۶۰۰ میلیارد دلار به یک تریلیون دلار در اقتصاد آمریکا - موفق می‌شوند جنگنده نسل پنج بگیرند، چتر امنیتی بگیرند، ارتقای جایگاه راهبردی بگیرند، اما در نقطه غنی‌سازی دست خالی برمی‌گردند. این تصویر، از زاویه نگاه ایران، دو معنا دارد که باید با روشنی و صراحت برای افکار عمومی تبیین شود.

نماد قدرت در هندسه فکری آمریکا

نخست، اهمیت راهبردی غنی‌سازی. وقتی ترامپ به متحدی مانند عربستان که در معماری امنیتی واشنگتن در خاورمیانه نقش ستون را بازی می‌کند، حاضر نیست امتیاز غنی‌سازی بدهد، آن هم در شرایطی که یک تریلیون دلار سرمایه‌گذاری روی میز است، این یعنی غنی‌سازی در دکترین امنیت ملی آمریکا، مرز نمادین قدرت مستقل تلقی می‌شود. داشتن چرخه بومی غنی‌سازی، حتی در سطوح پایین و تحت نظارت، به‌معنای دستیابی بالقوه به ظرفیت هسته‌ای بومی است. این‌جاست که تناقض گفتمان برخی جریان‌های داخلی در ایران آشکار می‌شود. جریان‌هایی که سال‌هاست با ادبیات تقلیل‌گرایانه، غنی‌سازی را امری حاشیه‌ای، کم‌اهمیت یا قابل معامله معرفی می‌کنند. اگر غنی‌سازی تا این حد بی‌اهمیت بود، چرا ترامپ حاضر است اف –۳۵ را به ریاض بدهد، اما غنی‌سازی را نه؟ چرا واشنگتن برای انتقال فناوری غنی‌سازی، حتی در قالب‌های محدود و تحت نظارت آژانس، این‌چنین وسواس به خرج می‌دهد؟ پاسخ روشن است؛ زیرا غنی‌سازی، قلب قدرت چانه‌زنی و استقلال راهبردی است. تخلیه این قلب، یعنی تبدیل یک کشور به مصرف‌کننده صرف امنیت و فناوری، نه شریک واقعی در معماری قدرت. این‌که ما با چه میزان مهارت، تدبیر و ابتکار می‌توانیم این ظرفیت بی‌بدیل را به یک «ابزار مؤثر قدرت‌سازی» در میدان دیپلماسی و امنیت تبدیل کنیم، بحث دیگری است؛ اما اصلِ اهمیت و ارزش ذاتی غنی‌سازی را نمی‌توان و نباید زیرسؤال برد. این ظرفیت، فارغ از نحوه بهره‌برداری سیاسی از آن، در ذات خود یک دارایی راهبردی است که ارزش ژئوپلیتیک آن حتی در رفتار قدرت‌های بزرگ نیز آشکارا دیده می‌شود.

دومین پیام مهم این ماجرا، به توهم فرصت طلایی توافق با ترامپ مربوط می‌شود. برخی در داخل، با تکیه بر روایت‌های ساده‌انگارانه از دوره قبلی ترامپ، همچنان از امکان یک توافق بزرگ میان ایران و آمریکا سخن می‌گویند. توافقی که گویا با چند امتیاز اقتصادی و چند لبخند رسانه‌ای قابل تحقق است. اما رفتار ترامپ در پرونده عربستان نشان می‌دهد که حتی در اوج معامله‌گری مالی، او در پرونده‌های راهبردی حاضر به پرداخت بهای واقعی نیست. رئیس‌جمهوری که برای متحد درجه یک خود در خلیج‎فارس، در ازای یک تریلیون دلار، حاضر نیست کلید غنی‌سازی را باز کند، چگونه قرار است برای کشوری مانند ایران که در منظومه راهبردی واشنگتن در جایگاه رقیب و چالش‌گر تعریف شده امتیازهای زیرساختی و ساختاری قائل شود؟

ترامپ سیاست خارجی را به یک حراجی پرسروصدا شبیه کرده است یعنی تهدید، تحقیر، معامله، عقب‌نشینی مقطعی، سپس مطالبه امتیازات بیشتر. اما زیر پوست این رفتار پوپولیستی، یک نکته ثابت می‌ماند که او در حوزه‌هایی که احساس کند با ظرفیت‌های بلندمدت قدرت گره خورده است مانند غنی‌سازی، موشکی و امثالهم سخت‌تر از هر رئیس‌جمهور دیگر آمریکا چانه می‌زند. از این منظر، انتظار یک توافق جامع، پایدار و متوازن با ترامپ، نه ارزیابی واقع‌بینانه از شخص او، که نوعی توهم سیاسی است.

اگر بن‌سلمان با یک تریلیون دلار نتوانسته از ترامپ امتیاز غنی‌سازی بگیرد، کسانی که در ایران هنوز از فرصت سه ساله برای توافق جامع با آمریکا سخن می‌گویند، باید به این پرسش صریح پاسخ دهند که ایران قرار است چه چیزی فراتر از یک تریلیون دلار روی میز بگذارد؟ تعطیلی دائمی چرخه غنی‌سازی؟ پذیرش معماری امنیتی مطلوب واشنگتن در خلیج فارس؟ به رسمیت شناختن اسرائیل؟ هرکدام از این‌ها در عمل به‌معنای خودانکاری راهبردی است، نه توافق. بر این اساس، گزاره تا سه سال آینده هیچ احتمال واقعی برای یک توافق جامع میان ایران و آمریکا وجود ندارد صرفاً یک شعار سیاسی نیست، جمع‌بندی واقع‌بینانه‌ای است از شخصیت و کارنامه ترامپ، حساسیت آمریکا به ظرفیت‌های راهبردی ایران و تجربه‌ای که همین امروز در پرونده عربستان و غنی‌سازی پیش چشم ماست. اما سوال این است که الان باید چه کنیم؟ به‌جای قمار بر سر یک فرصت موهوم در واشنگتن، ایران باید تمرکز خود را بر تقویت قدرت ملی، تحکیم مزیت‌های راهبردی از جمله حفظ و ارتقای ظرفیت غنی‌سازی و توسعه روابط با بازیگران جایگزین در نظم چندقطبی کنونی مثل چین بگذارد.

کد خبر 6665692
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ