اوکراین؛ آینهای که توهم تکیه بر غرب را شکست
برای غربگرایان داخلی، تجربه اوکراین باید مهمترین هشدار باشد و بدانند که سیاست خارجی، میدان اتکا نیست؛ میدان استقلال در تصمیمگیری است.
خلاصه خبر
اوکراین؛ آینهای که توهم تکیه بر غرب را شکست
برای غربگرایان داخلی، تجربه اوکراین باید مهمترین هشدار باشد و بدانند که سیاست خارجی، میدان اتکا نیست؛ میدان استقلال در تصمیمگیری است.
گروه سیاسی خبرگزاری فارس: جنگ اوکراین به تدریج پردهای از توهمات سیاستورزی غربمحور را کنار زده و تصویری عریان از روابط قدرت در جهان امروز ارائه کرده است. زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین که در نخستین ماههای جنگ با ستایش رسانههای غربی به «قهرمان مقاومت» تبدیل شده بود، اکنون در جایگاهی ایستاده که نه بوی قهرمانی از آن میآید و نه نشانی از اراده مستقل. واقعیت نهفته در تجربه او برای سیاستورزان غربگرا در ایران قابل کتمان نیست، زلنسکی نشان داد اتکا به غرب، نه امنیت میسازد و نه عزت؛ و گاهی کشور را به پرتگاهی میبرد که بازگشتی از آن ممکن نیست.طرح صلح ۲۸ بندی ترامپ، معادلهای سیاسی و امنیتی را پیش روی اوکراین قرار داده که معنای آن برای هر ناظر واقعبین روشن است، در این طرح کییف دیگر نه متحد راهبردی غرب است و نه محور سیاستهای امنیتی اروپا. اوکراین از واگذاری امتیازات سرزمینی گرفته تا محدودسازی ارتش و تثبیت عدم عضویت در ناتو، عملاً باید همان خواستههایی را بپذیرد که روسیه از ابتدا مطرح میکرد.
اروپا در ظاهر به بخشهایی از این طرح اعتراض میکند، اما این اعتراض شبیه فریادی در خلأ است. اتحادیه اروپا نه توان نظامی مستقل دارد، نه قدرت اعمال فشار و نه انسجام سیاسی. آمریکا تصمیم میگیرد و اروپا مجبور است اطاعت کند؛ روندی که جنگ اوکراین فقط آن را آشکارتر کرد.برای زلنسکی، این طرح معنایی جز آن ندارد که غرب آماده است اوکراین را در معاملهای بزرگتر خرج کند؛ معاملهای که روسیه را دوباره به گروه هشت برمیگرداند، تحریمها را سبک میکند و ترتیبات امنیتی جدیدی شکل میدهد که جایی برای آرزوهای اوکراین باقی نمیگذارد.زلنسکی امروز کشوری را مدیریت میکند که در چهار سال جنگ، صدها هزار کشته داده، زیرساختهای حیاتیاش از کار افتاده، بخشهای مهمی از سرزمینش را از دست داده و اقتصادش با بدهیهای سنگین گره خورده است. با این حال، او همچنان به ملتش میگوید میان «حفظ کرامت» و «حفظ متحد راهبردی» باید تصمیم بگیرند؛ در حالی که اتکا به همین متحد، همانسالهای نخست جنگ، پایههای کرامت ملی اوکراین را از بین برد و فرمان تصمیمگیری را به پایتختهای غربی سپرد.زلنسکی دیر فهمید که دیگران برای منافع خودشان میجنگند، نه برای آزادی اوکراین. دیر فهمید که در بازی قدرت، هیجان رسانهای جایگزین قدرت واقعی نیست. دیر فهمید که کشورش نه شریک برابر، بلکه کارت بازی بوده است.
برای بخشی از جریان غربگرا در ایران، زلنسکی سالها الگوی فریبندهای بود، کشوری کوچک که با تکیه بر غرب در برابر یک قدرت بزرگ ایستاده است. اما امروز همان الگو تبدیل به هشدار شده است. نتیجه سیاسی اتکا به غرب نه امنیتآور بود، نه توسعهزا و نه عزتبخش. اروپا و آمریکا در نهایت اوکراین را در ترازو گذاشتند و وزن منافع خود را سنجیدند؛ وزنی که جایی برای آرزوهای کییف باقی نگذاشت.این تجربه باید برای جریانهای داخلی که همچنان خیال «پیوستن به جهان غرب» را در قالب نسخههای سادهانگارانه تبلیغ میکنند، درس روشن داشته باشد. هیچ قدرت بزرگی هزینه امنیت، توسعه یا آینده کشوری دیگر را نمیپردازد. سیاست خارجی میدان دوستیهای رمانتیک نیست؛ میدان محاسبه است.درس اوکراین برای ایران سلبی نیست که کشور را از تعامل جهانی دور کند؛ برعکس، اهمیت انتخابهای هوشمندانه و ائتلافهای مبتنی بر منافع ملی را برجسته میکند. ایران اگر جایگاه خود را با یک قدرت بزرگ گره بزند، در نهایت تبدیل به کارت معامله دیگران خواهد شد. اما اگر بازی را چندقطبی، اقتصادمحور و منطقهمحور تعریف کند، میتواند از فشار قدرتهای بزرگ عبور کند.ایران برخلاف اوکراین، ظرفیت بازیسازی دارد، نفوذ ژئوپلیتیک، نقش اقتصادی در منطقه، مزیت انرژی، زیرساختهای امنیتی و توان بازی در چند جهت. مسئله اصلی نحوه استفاده از این ظرفیت است، نه انتخاب دنبالهروی از غرب.
زلنسکی سیاستمداری بود که واقعیت قدرت جهانی را دیر فهمید. مشکل در شخصیت او نبود؛ در تصورش بود. تصور اینکه غرب امنیت میبخشد، توسعه میسازد و در بزنگاهها تا پایان میماند. همین تصور اوکراین را به وضعیت امروز رساند.برای غربگرایان داخلی، تجربه اوکراین باید مهمترین هشدار باشد، سیاست خارجی، میدان اتکا نیست؛ میدان استقلال در تصمیمگیری است. هر کشوری که فرمانش را به دست دیگران بسپارد، روزی با واقعیتی روبهرو میشود که از آن گریزی نیست، در لحظه معامله، تاوانش را خودش میپردازد، نه متحدش.
23:27 - 4 آذر 1404
نظرات کاربران









