تهران روی خط دیوراند
دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در نخستین سفر رسمی خود به پاکستان، سلسلهای از دیدارهای فشرده با عالیترین مقامات این کشور را آغاز کرد؛ سفری که از همان لحظه ورود علی لاریجانی به اسلامآباد با استقبال گرم سناتور محمد اسحاقدار، معاون نخستوزیر و وزیر امور خارجه پاکستان، نشاندهنده اهمیت ویژه آن برای طرف پاکستانی بود.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
مالک مصدق: دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در نخستین سفر رسمی خود به پاکستان، سلسلهای از دیدارهای فشرده با عالیترین مقامات این کشور را آغاز کرد؛ سفری که از همان لحظه ورود علی لاریجانی به اسلامآباد با استقبال گرم سناتور محمد اسحاقدار، معاون نخستوزیر و وزیر امور خارجه پاکستان، نشاندهنده اهمیت ویژه آن برای طرف پاکستانی بود.
نخستین جلسه کاری لاریجانی با وزیر خارجه پاکستان برگزار شد؛ مقامی که در ابتدای گفتوگو ضمن تبریک انتصاب لاریجانی، بر اهمیت روابط تاریخی و برادرانه دو کشور تأکید کرد و به دیدارهای اخیر خود با وزیر امور خارجه ایران اشاره کرد. در ادامه این سفر، دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان با رئیس مجلس ملی، نخستوزیر و رئیسجمهور پاکستان نیز دیدار کرد؛ دیدارهایی که طی آن تازهترین تحولات دوجانبه، توافقات پیشین، تحولات منطقهای و مهمترین مسائل جهان اسلام مورد بررسی قرار گرفت. لاریجانی در بدو ورود به پاکستان با اشاره به نقش کلیدی اسلامآباد در معادلات امنیتی منطقه، همکاریهای تهران و پاکستان را عاملی مهم برای تقویت صلح و ثبات در منطقه توصیف کرده بود. او همچنین یادآور شد که ملت ایران ایستادگی مردم پاکستان در جریان جنگ ۱۲ روزه علیه ایران را هرگز از یاد نخواهد برد. در دیدار با سناتور اسحاقدار، دو طرف آخرین تحولات منطقهای را بررسی کردند و بر ضرورت اقدام جمعی جهان اسلام برای مدیریت بحرانها و مقابله با تهدیدهای مشترک ــ بهویژه تهدید رژیم صهیونیستی ــ تأکید داشتند.
لاریجانی با اشاره به پیوندهای عمیق تاریخی میان دو ملت، ارتقای سطح روابط دوجانبه به سطح روابط راهبردی را ضرورتی جدی دانست و گفت ظرفیتهای اقتصادی ایران و پاکستان بسیار فراتر از سطح کنونی است. او با درخواست رفع موانع موجود، هدفگذاری افزایش سطح مبادلات اقتصادی به ۱۰ میلیارد دلار را کاملا دستیافتنی توصیف کرد. در گفتوگوهای مقامات دو کشور، مسئله فلسطین نیز از محورهای اصلی بود؛ جایی که تهران و اسلامآباد بر همگرایی، هماهنگی و حمایت همهجانبه از ملت فلسطین تأکید کردند و آن را یکی از کانونهای مهم همکاری در جهان اسلام دانستند.
این سفر در حالی انجام شد که آخرین حضور لاریجانی در پاکستان به هشت سال پیش بازمیگشت و اکنون، با توجه به شرایط حساس منطقه، اسلامآباد اهمیت مضاعفی در سیاست همسایگی ایران یافته است. لاریجانی و مقامات پاکستانی در پایان دیدارها آمادگی خود را برای تداوم رایزنیهای منظم و پیگیری عملی توافقات اعلام کردند؛ موضوعی که نشان میدهد این سفر نه یک دیدار تشریفاتی، بلکه اقدامی در امتداد تلاشهای دو کشور برای بازتعریف روابط در سطحی بالاتر و همراستا با تحولات جدید منطقهای و جهانی بوده است.
آغاز حملات هوایی پاکستان به افغانستان به موازات سفر لاریجانی
هرچند برخی ناظران بر ملاحظات اقتصادی و تجاری روابط ایران و پاکستان بهعنوان محور سفر علی لاریجانی تأکید دارند و ظرفیتهای اقتصادی دو کشور، از جمله هدفگذاری برای رسیدن به مبادلات ۱۰ میلیارد دلاری، بدون شک اهمیت دارد، اما همزمانی این سفر با تحولات امنیتی منطقه، بهویژه شکست مذاکرات میان اسلامآباد و طالبان افغانستان، نشان میدهد که هدف اصلی سفر دبیر شورای عالی امنیت ملی فراتر از مسائل تجاری است. در واقع، تهران با توجه به پیامدهای بالقوه افزایش تنش در مرزهای شرقی و سرریز بحران به داخل کشور، بهدنبال مدیریت مستقیم و میدانی تهدیدهای امنیتی است. حضور لاریجانی میتواند علاوه بر تقویت تعاملات سیاسی، زمینهساز میانجیگری مؤثر ایران در کاهش درگیریها و پیشگیری از بروز جنگ گسترده باشد. به این ترتیب، سفر تهران به اسلامآباد بیشتر از آنکه اقتصادی باشد، واکنشی راهبردی به تحولات امنیتی منطقه محسوب میشود و امنیت ملی ایران محور اصلی آن را شکل داده است.
پیرو همین نکته، دوشنبهشب همزمان با ترک تهران توسط علی لاریجانی برای انجام سفری رسمی به پاکستان، اسلامآباد دور تازهای از حملات هوایی خود علیه افغانستان را آغاز کرد؛ اقدامی که بار دیگر تنشهای شدید میان دو کشور را به صدر اخبار منطقه بازگرداند. ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، سهشنبه اعلام کرد که در این حملات به ولایتهای کنر و پکتیکا دستکم ۹ کودک و یک زن کشته و چهار غیرنظامی دیگر زخمی شدهاند. پاکستان مدعی است این مناطق محل استقرار عناصر «تحریک طالبان پاکستان» است، اما کابل این اقدام را «نقض آشکار حاکمیت ملی افغانستان» میداند.
ریشههای دور جدید تنش به ۱۷ مهر بازمیگردد؛ زمانی که ارتش پاکستان نخستین حملات را علیه خاک افغانستان انجام داد و در واکنش، طالبان گذرگاه تورخم را بست، تجارت مرزی مختل شد و هر دو طرف نیروهای بیشتری را به مرزهای شرقی اعزام کردند. نگرانی جامعه جهانی از گسترش درگیریها، دو طرف را به نخستین گفتوگوهای رسمی با میانجیگری قطر در دوحه کشاند؛ مذاکراتی که با وجود فضای محتاطانه، بهدلیل اختلافات اساسی بر سر حضور و مهار گروههای شبهنظامی، بینتیجه ماند. پس از آن، ترکیه میزبان دور دیگری از گفتوگوها در استانبول شد؛ نشستی با حضور هیئتهای امنیتی و دیپلماتیک دو کشور که اگرچه از نظر نمادین گامی رو به جلو بود، اما باز هم به توافق عملی نینجامید و نشان داد شکاف میان کابل و اسلامآباد عمیقتر از آن است که با چند دور مذاکره پر شود.
زمان اقدام فرا رسیده است
سفر علی لاریجانی در حالتی صورت میپذیرد که مناسبات میان دولت پاکستان و طالبان افغانستان در حکومت دوم طالبان به شکنندهترین حد خود رسیده است. فارغ از آنکه ریشه این تنشها به خط دیوراند، حمایت شبکههای مختلف طالبانی یا رقابتهای داخلی بازگردد، واقعیت عملی آن است که هر بروز درگیری منطقهای، بیشترین هزینههای امنیتی و انسانی را متوجه ایران خواهد کرد؛ چراکه ملاحظات جغرافیایی و ژئوپلیتیکِ همسایگی، سرایت ناامنی را تا مرزهای شرقی تهران تقریبا اجتنابناپذیر میکند.
در یک سطح عملیاتی، سه کانال اصلی انتقال بحران به داخل ایران وجود دارد؛ نخست موج پناهجویی و جابهجایی جمعیتی که بهدنبال عملیات نظامی یا تلفات گسترده در مناطق مرزی، سوی ایران هجوم خواهند آورد؛ دوم تسهیل عبور و تقویت گروههای مسلح و شبکههای تروریستی که از خلأ امنیتی بهره میبرند و سوم اقتصاد غیررسمی شامل قاچاق انسان، سوخت و مواد مخدر که بهسرعت تشدید میشود و نارضایتیهای محلی را دامن میزند. ترکیب این سه عامل میتواند امنیت مرزی، ثبات اجتماعی و ظرفیتهای مدیریتی استانهای شرقی را تحت فشار شدید قرار دهد.
در شرایطی که حملات هوایی پاکستان به خاک افغانستان، تنشهای چندلایه میان اسلامآباد و طالبان را به سطحی بیسابقه رسانده، اهمیت نقشآفرینی ایران نهتنها کاهش نیافته بلکه بهطور چشمگیری افزایش یافته است. کمااینکه «شرق» پیشتر بر ضرورت میانجیگری فوری، مستقیم و میدانی تهران تأکید کرده بود؛ ضرورتی که امروز با آغاز حملات گستردهتر هوایی و احتمال ورود بحران به مرحلهای کنترلناپذیر، چند برابر شده است. اما در عمل، سیاست خارجی ایران تاکنون به برقراری مجموعهای از تماسهای تلفنی با مقامات افغانستان، پاکستان، ترکیه، قطر و روسیه محدود مانده است. این سطح از تحرک، در برابر سرعت و شدت تحولات میدانی، کفایت نمیکند و خطر آن وجود دارد که تهران از نقشی که میتواند و باید ایفا کند، کنار گذاشته شود. دیپلماسی تلفنی در بهترین حالت تنها برای مدیریت سوءتفاهمها و جلوگیری از تشدید ناگهانی بحران مناسب است، نه برای هدایت یک اختلاف ساختاری و عمیق که ریشه در مسائل امنیتی، قومی، مرزی و ایدئولوژیک دارد.
حقیقت آن است که ایران از نظر ژئوپلیتیک بیشترین آسیبپذیری را نسبت به هرگونه درگیری تمامعیار میان اسلامآباد و کابل دارد؛ به همین دلیل، بیتحرکی یا تحرک ناکافی تهران میتواند باعث شود هزینههای امنیتی و اجتماعی بحران پیشرو بهطور مستقیم متوجه ایران شود، در حالی که بازیگران دیگر با مداخله فعال، جای خالی تهران را پر میکنند و مدیریت بحران را به مسیرهای ناهمسو با منافع ایران میکشانند. اکنون وقت دیپلماسی میدانی است؛ اعزام نمایندگان ویژه و کارشناسان امنیتی به اسلامآباد و کابل، تشکیل کارگروههای سهجانبه اضطراری، پیشنهاد آتشبس یا آتشبس نظارتی، ایجاد کانالهای گفتوگوی دائمی با حضور میانجیهای منطقهای و شاید حتی دعوت به نشست چهارجانبه با مشارکت ایران، پاکستان، افغانستان و یک میانجی بیطرف مانند قطر یا ترکیه. چنین اقداماتی میتواند تنش را مهار و جایگاه ایران را در مدیریت بحران تثبیت کند. در غیر این صورت، تهران با خطر جدی حاشیهنشینی در بحرانی که مستقیم امنیت ملی آن را تهدید میکند مواجه خواهد بود؛ وضعیتی که نه با منافع منطقهای ایران سازگار است و نه با وزن واقعی آن در معادلات امنیتی جنوب آسیا.
مکملی برای دیپلماسی ناتمام وزارت خارجه
تنش فزاینده میان پاکستان و طالبان افغانستان اکنون به مرحلهای رسیده که هرگونه امید به حلوفصل آن نیازمند مجموعهای هماهنگ از تلاشهای منطقهای و بینالمللی است. اگرچه بارها بر ضرورت «دیپلماسی میانجیگری فوری، جدی، عملی و همهجانبه» از سوی ایران تأکید شده و همزمان کمکاری وزارت خارجه در محدودکردن نقش خود به تماسهای تلفنی مورد انتقاد قرار گرفته، اما باید واقعبین بود؛ بحران اسلامآباد–کابل چنان پیچیده، چندلایه و ریشهدار است که هیچ کشوری مانند ایران هم بهتنهایی قادر به مدیریت و حل آن نیست. ریشه این تنشها از تضادهای امنیتی تا رقابتهای ایدئولوژیک، بستری فراهم کرده که در آن حتی وزن و سابقه دیپلماتیک تهران نیز نمیتواند ضامن موفقیت فوری در میانجیگری باشد. شکست میانجیگری ترکیه و قطر که هر دو از روابط گسترده با دو طرف برخوردارند، نمونه روشنی از دشواری این مسیر است.
در چنین فضایی، سفر علی لاریجانی بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی به پاکستان معنایی فراتر از یک سفر رسمی دارد. این سفر میتواند مکمل تلاشهای وزارت خارجه باشد؛ بهویژه در شرایطی که پرونده امنیت شرق ایران ماهیتا امنیتی–نظامی است و نیازمند هماهنگی نهادهای فرابخشی، از شورای عالی امنیت ملی تا دستگاه سیاست خارجی. برخلاف تصور برخی، بحران کنونی صرفا موضوع اختلاف دو همسایه شرقی نیست؛ بلکه هرگونه تشدید درگیری یا آغاز جنگ تمامعیار، پیامدهای ناگزیر و فوری برای امنیت ملی ایران خواهد داشت.
جغرافیای ایران بهگونهای است که سرریز هر ناامنی در پاکستان یا افغانستان از مهاجرتهای ناگهانی تا فعالیت گروههای مسلح، قدرت تأثیرگذاری مستقیم بر استانهای شرقی را دارد و این همان ضرورتی است که میانجیگری فعال و نه صرفا واکنشی را برای تهران حیاتی میکند. در همین چارچوب، نشست منطقهای افغانستان که قرار است دسامبر ۲۰۲۵ در تهران برگزار شود، میتواند یکی از مهمترین تلاشهای ایران برای ایفای نقش محوری در مدیریت بحران باشد. به نظر میرسد سفر لاریجانی به پاکستان، علاوه بر گفتوگوهای امنیتی و ارزیابی شرایط، زمینهسازی برای جلب مشارکت اسلامآباد در این نشست باشد؛ نشستی که اگر با حضور قدرتهای کلیدی منطقه و بازیگران تأثیرگذار برگزار شود، میتواند نخستین گام در مسیر ایجاد یک سازوکار چندجانبه برای مهار تنش باشد. به بیان دیگر، تهران برای موفقیت در این بحران نیازمند ترکیبی از دیپلماسی چندسطحی، حضور میدانی فعال، پیامرسانی امنیتیمحور از سوی دبیر شعام و هماهنگی راهبردی با وزارت خارجه است.
این بحران بزرگتر از آن است که یک نهاد بهتنهایی از پس آن برآید، اما کوچکتر از آن هم نیست که ایران بتواند نسبت به آن بیتفاوت بماند. شکلدادن به یک سازوکار منطقهای با مشارکت پاکستان، افغانستان، چین و بازیگران منطقهای میتواند فشارها را متوازن و راهحلهای سیاسی و توسعهای را جایگزین اولویت نظامی کند.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.









