میراث «زن،زندگی،آزادی» برای زنان در غرب
در حالی که الگوی غربی زن زیر فشار تناقضهای درونی خود بهتدریج فرسوده میشود رهبر انقلاب از حجاب بهعنوان یک پاسخ تمدنی یاد میکنند پاسخی که آزادی را نه در رهاشدگی بلکه در کرامت تعریف میکند و زن را از چرخه پنهان بهرهکشی رسانهای اقتصادی و فرهنگی بیرون میکشد روایتی که هنوز زنده است و همچنان محل نزاع باقی مانده است.
خلاصه خبر
گروه دیدهبان غرب: در منظومه فکری رهبر انقلاب، حجاب هرگز یک مسئله حاشیهای، فرعی یا صرفاً فقهی نبوده است. حجاب در امتداد مفاهیمی چون «انسان»، «هویت»، «کرامت»، «نقش اجتماعی» و در نهایت «تمدن» معنا پیدا میکند. دقیقاً به همین دلیل است که ایشان مسئله زن را به یک حکم پوششی تقلیل نمیدهند و از آن یک موضوع تمدنی میسازند؛ موضوعی که مستقیماً به بحران انسان معاصر گره خورده است. بحرانی که اگرچه با شعار آزادی آغاز شد، اما در عمل بیش از هر گروهی، زنان را فرسوده و قربانی کرده است.در این چارچوب فکری، زن پیش از آنکه بدن باشد انسان است و پیش از آنکه موضوع نگاه، قضاوت یا مصرف رسانهای قرار بگیرد، صاحب شأن، اراده و هویت مستقل است. حجاب در چنین نگاهی نه ابزاری برای حذف زن از جامعه است و نه سازوکاری برای انزوا؛ بلکه سپری است برای صیانت از هویتی که در جهان مدرن مدام در حال تقلیلیافتن به «ظاهر» و «کارکرد اقتصادی» است.رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند که حجاب نه مانع حضور اجتماعی زن است و نه سد پیشرفت او. این ادعا نه یک گزاره انتزاعی بلکه یک واقعیت عینی است که در تجربه زیسته جامعه ایران بهوضوح دیده میشود. زن محجبه امروز در دانشگاه، پژوهشگاه، بیمارستان، صنعت، رسانه، ورزش و حتی میدانهای سیاسی و مدیریتی حضور دارد. این واقعیت، تمام آن تصویرسازیهای رسانهای غرب را که حجاب را مترادف انزوا و عقبماندگی معرفی میکند، به چالش میکشد.نکته مهمتر آن است که در این منظومه، حجاب مستقیماً به «عزت نفس زن» گره خورده است. حجاب محصول ترس نیست، برآمده از تحمیل نیست، و نتیجه انفعال هم نیست.
غرب و بحران پنهان زن مدرنغرب دهههاست خود را پرچمدار آزادی زن معرفی میکند. از بیانیهها و کنوانسیونها گرفته تا فیلمها، سریالها و شبکههای اجتماعی، همهچیز در خدمت ساختن یک اسطوره است: «زن آزاد غربی». اما نشانههای فروپاشی این اسطوره دیگر آنقدر آشکار شده که حتی رسانههای جریان اصلی هم نمیتوانند آن را پنهان کنند.زن غربی اگرچه از بسیاری قیود سنتی رها شده، اما در عوض زیر بار فشارهای جدیدی له میشود؛ فشار برای دیدهشدن، فشار برای جذاببودن، فشار برای جوانماندن، فشار برای هماهنگی دائمی با استانداردهایی که هر روز توسط صنعت مد و الگوریتمهای شبکههای اجتماعی بازتعریف میشوند. آزادی در این منظومه نه به معنای اختیار، بلکه به معنای «اجبار به انتخابهای خاص» است.در این نظم، بدن زن به کالایی تمامعیار تبدیل شده است. از صنعت مد و تبلیغات گرفته تا سینما، موسیقی و پلتفرمهای دیجیتال، زن در مرکز یک بازار عظیم ایستاده؛ بازاری که ارزش او را نه بر اساس عقلانیت، توانمندی یا نقش اجتماعی، بلکه بر اساس میزان جلب توجه، لایک و فروش تعریف میکند. غرب، بیآنکه اعتراف کند، زن را به موتور محرک اقتصاد توجه تبدیل کرده است.رهبر انقلاب این وضعیت را «بردگی مدرن» مینامند؛ بردگیای که با زبان آزادی بستهبندی شده اما در عمل زن را در چرخهای فرساینده از رقابت، مقایسه و ناامنی گرفتار میکند. آمار بالای افسردگی، اختلالات روانی، خشونتهای جنسی، فروپاشی خانواده و بحران هویت در جوامع غربی اتفاقی نیست. اینها هزینههای پنهان الگویی است که زن را ظاهراً آزاد اما عملاً بیپناه رها کرده است.
حجاب بهمثابه اعتراض خاموشدر دل این بحران، حجاب میتواند معنایی بسیار فراتر از یک پوشش دینی پیدا کند. حجاب در اینجا به یک «اعتراض خاموش» تبدیل میشود؛ اعتراضی بدون فریاد، بدون هیاهو، اما عمیق و ریشهدار. اعتراض به نظمی که زن را به بدن تقلیل میدهد، اعتراض به فرهنگی که ارزش انسان را با میزان نمایش میسنجد و اعتراض به استانداردهایی که زیبایی را به ابزار سلطه تبدیل کردهاند.وقتی رهبر انقلاب از گرایش زنان غربی به اسلام سخن میگویند، دقیقاً به همین نقطه اشاره دارند. زنانی که پس از تجربه آزادیهای بیقید، به این جمعبندی رسیدهاند که این مسیر الزاماً به کرامت و آرامش منتهی نشده است. برای این زنان، حجاب نه نماد عقبماندگی، بلکه نشانه استقلال فکری و بازپسگیری اختیار است.این انتخاب اغلب برخلاف روایتهای رایج رسانهای، نه از سر فشار بلکه از دل تجربه زیسته شکل میگیرد. تجربه زیستن در جامعهای که آزادی را فریاد میزند اما امنیت روانی نمیدهد؛ تجربه زیستن در فرهنگی که بدن زن را عمومی و روح او را تنها میگذارد. حجاب در چنین فضایی تبدیل به انتخابی آگاهانه میشود؛ انتخابی برای خروج از بازی فرساینده دیدهشدن و بازگشت به هویت انسانی.
تشخص زن در برابر نمایش زنیکی از مفاهیم کلیدی در این گفتمان، مفهوم «تشخص» است. تشخص یعنی زن با عقلانیت، شخصیت، اندیشه و نقش اجتماعیاش شناخته شود، نه با بدن و جذابیت ظاهری. این دقیقاً همان نقطهای است که الگوی اسلامی و الگوی غربی در تقابل کامل قرار میگیرند.در فرهنگ مسلط جهانی، زن ناخواسته وارد رقابتی دائمی برای جلب توجه میشود؛ رقابتی که قواعد آن را بازار، رسانه و سرمایه تعیین میکنند. این مسابقه پایانی ندارد، زیرا استانداردها دائماً تغییر میکنند و زن همیشه یک قدم عقبتر نگه داشته میشود.حجاب در این معنا یک «توقف آگاهانه» است؛ توقف در برابر مسابقهای که زن را فرسوده میکند. زن محجبه با انتخاب پوشش، مرزی روشن میان هویت انسانی و بدن نمایشی ترسیم میکند. این مرز همان چیزی است که به زن وقار، آرامش و امنیت روانی میبخشد.رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند که وقار زن شرط حضور سالم او در اجتماع است، نه مانع آن. جامعهای که زن در آن احساس احترام و امنیت میکند، جامعهای متعادلتر، سالمتر و انسانیتر خواهد بود. این گزاره دقیقاً در نقطه مقابل الگوی غربی قرار دارد؛ الگویی که ناامنی را با آزادی اشتباه گرفته است.
نبرد روایتها در میدان رسانهاینکه حجاب به یکی از مناقشهبرانگیزترین مسائل فرهنگی جهان تبدیل شده، اتفاقی نیست. بخش مهمی از این تنش به «نبرد روایتها» بازمیگردد. رسانههای غربی سالهاست تصویری یکسویه از زن محجبه ساختهاند: زنی خاموش، منزوی، تحت سلطه و فاقد اختیار. این تصویر آنقدر تکرار شده که حتی برخی جوامع اسلامی نیز ناخواسته آن را بازتولید کردهاند.رهبر انقلاب بارها نسبت به این دام رسانهای هشدار دادهاند. تکرار ادبیات غرب، حتی با نیت دفاع، در نهایت به تثبیت همان چارچوب فکری منجر میشود. اگر قرار است حجاب درست فهمیده شود، باید از درون منظومه فکری خود روایت شود، نه با ترجمه مفاهیم غربی.زن محجبه امروز یک واقعیت زنده است: دانشمند، استاد، پزشک، کارآفرین، فعال اجتماعی و کنشگر فرهنگی. روایت این زندگی واقعی، ساده اما قدرتمند، میتواند بسیاری از پیشفرضهای تحمیلی را فرو بریزد. حجاب زمانی معنا پیدا میکند که در بستر زندگی دیده شود، نه در قابهای کلیشهای و تقابلهای شعاری.
حجاب و آینده گفتوگوی تمدنیمسئله زن یکی از گرههای اصلی گفتوگوی تمدنی آینده جهان است. غرب با همه ادعاهایش هنوز پاسخ قانعکنندهای برای بحران زن ندارد و این خلأ هر روز آشکارتر میشود. افزایش اعتراضات فمینیستی، موجهای بازگشت به معنویت و حتی انتقادات درونگفتمانی در خود غرب نشانههایی از این بنبست است.در چنین شرایطی، اسلام با ارائه الگویی که کرامت، آزادی و نقش اجتماعی را توأمان میبیند، میتواند حرفی تازه داشته باشد. حجاب در این الگو نه نقطه ضعف، بلکه نقطه تمایز است؛ تمایزی که اگر درست روایت شود، میتواند افق تازهای پیش روی زن معاصر بگشاید.رهبر انقلاب بر این باورند که تمدن آینده بدون حل مسئله زن به تعادل نخواهد رسید. حجاب بخشی از این راهحل تمدنی است؛ نه بهعنوان نماد محدودیت، بلکه بهعنوان نشانه بازتعریف انسان در جهانی که از انسان تهی شده است.در نهابت حجاب در این روایت نه دیوار است و نه ابزار کنترل؛ بلکه نشانه یک انتخاب تمدنی است. انتخابی آگاهانه در برابر الگویی که زن را ظاهراً آزاد اما در باطن اسیر کرده است.در جهانی که شعار آزادی هر روز بلندتر میشود اما کرامت هر روز کمرنگتر، این نگاه همچنان زنده، چالشبرانگیز و جنجالی باقی مانده است. نگاهی که از حجاب آغاز میشود، اما به بازتعریف انسان میرسد.و شاید دقیقاً به همین دلیل است که این روایت هنوز ناتمام است؛ روایتی که نهتنها بسته نشده، بلکه هر روز بیش از گذشته موضوع نزاع، گفتوگو و مقاومت خواهد بود.
برای دنبالکردن تحلیلها و گزارشهای مرتبط با حوزه غربشناسی، رسانه های معاند، پهلوی، اپوزیسیون و گروهکهای ضدانقلاب به صفحه «دیدهبان غرب» مراجعه کنید.
18:00 - 3 دی 1404
نظرات کاربران









