«بمب هسته‌ای» مجاز برای آمریکا؛ «دانش هسته‌ای» ممنوع برای ایران

تمرکز دولت ترامپ بر احیای صنعت هسته‌ای آمریکا، بار دیگر شکاف عمیق میان روایت رسمی غرب از «انرژی پاک و پایدار» و رفتار سیاسی آن با کشورهای مستقل را آشکار کرده است؛ شکافی که در آن، انرژی هسته‌ای برای برخی مجاز و برای برخی دیگر جرم تلقی می‌شود.

این خبر حاوی محتوای صوتی یا تصویری است. برای جزییات بیشتر به منبع خبر مراجعه کنید
خلاصه خبر
گروه دیده‌بان غرب: در روزهای اخیر، وزیر انرژی ایالات متحده در جریان بازدید از یکی از نیروگاه‌های هسته‌ای این کشور اعلام کرد «رنسانس انرژی هسته‌ای در آمریکا» یکی از محورهای اصلی برنامه دونالد ترامپ برای شکوفایی توان انرژی کشور است. او تأکید کرد بازسازی زیرساخت‌های هسته‌ای می‌تواند به افزایش تولید برق، کاهش هزینه انرژی برای شهروندان و تضمین امنیت انرژی آمریکا در دهه‌های آینده منجر شود.این اظهارات در شرایطی مطرح می‌شود که آمریکا، همانند بسیاری از کشورهای اروپایی، با چالش‌های فزاینده‌ای در حوزه انرژی، افزایش تقاضای برق، رشد مصرف هوش مصنوعی و فشار بر شبکه‌های فرسوده تولید برق مواجه است. بازگشت به انرژی هسته‌ای، در نگاه تصمیم‌سازان غربی، نه یک انتخاب لوکس، بلکه یک ضرورت راهبردی است.
انرژی هسته‌ای؛ پاسخ بلندمدت به بحران انرژیواقعیت این است که انرژی هسته‌ای، فارغ از هیاهوهای سیاسی، یکی از پایدارترین و مقرون‌به‌صرفه‌ترین منابع تولید انرژی در بلندمدت به شمار می‌رود. نیروگاه‌های هسته‌ای، برخلاف سوخت‌های فسیلی، وابسته به نوسانات شدید بازار جهانی نیستند، تولید پایدار دارند و در مقایسه با زغال‌سنگ و گاز، آلایندگی بسیار کمتری ایجاد می‌کنند.به همین دلیل است که آمریکا، کشورهای اروپایی، و حتی رژیم صهیونیستی، سال‌هاست از انرژی هسته‌ای نه‌تنها برای تولید برق، بلکه برای تثبیت موقعیت راهبردی خود بهره می‌برند. در این چارچوب، انرژی هسته‌ای برای آنان «ضروری»، «پیشرفته» و «حیات‌بخش» تعریف می‌شود؛ ابزاری برای توسعه، رفاه و قدرت.استاندارد دوگانه؛ از برق تا بمباما همین کشورها، در کنار استفاده مسالمت‌آمیز از انرژی هسته‌ای، بزرگ‌ترین دارندگان زرادخانه‌های سلاح هسته‌ای جهان نیز هستند. ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا به‌عنوان اعضای اصلی باشگاه هسته‌ای، و رژیم صهیونیستی به‌عنوان دارنده غیررسمی اما شناخته‌شده سلاح اتمی، هزاران کلاهک هسته‌ای در اختیار دارند؛ بسیاری از آن‌ها خارج از هرگونه نظارت واقعی و بدون پایبندی شفاف به تعهدات معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT).در این منظومه فکری، نه‌تنها تولید برق هسته‌ای برای این کشورها مجاز است، بلکه نگهداری و انباشت سلاح‌های کشتارجمعی نیز به‌عنوان «بازدارندگی مشروع» توجیه می‌شود. این در حالی است که همان بازیگران، در نقش دایه‌های نگران برای جهان، دیگر کشورها را بابت دسترسی به همان فناوری، تهدیدی برای امنیت بین‌المللی معرفی می‌کنند.
پرونده ایران؛ اتهام بدون سندجمهوری اسلامی ایران، طی دو دهه گذشته، همواره تحت شدیدترین نظارت‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرار داشته است. گزارش‌های رسمی آژانس، بارها و بارها تصریح کرده‌اند که هیچ مدرک معتبری دال بر انحراف برنامه هسته‌ای ایران به‌سوی تولید سلاح اتمی وجود نداشته است. بازرسان آژانس، به‌صورت مستمر از تأسیسات هسته‌ای ایران بازدید کرده‌اند و نتیجه این بازرسی‌ها، همواره بر ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران تأکید داشته است.با این حال، ایران در روایت رسانه‌ای و سیاسی غرب، نه به‌عنوان کشوری در حال توسعه علمی، بلکه به‌عنوان «خطر هسته‌ای» معرفی شده است. این تصویرسازی، بی‌توجه به اسناد رسمی و گزارش‌های فنی، به ابزاری برای توجیه فشار، تحریم، تهدید و حتی اقدام نظامی تبدیل شده است.
از تحریم تا ترور؛ هزینه استقلال علمییکی از تاریک‌ترین ابعاد این رویکرد، ترور سیستماتیک دانشمندان هسته‌ای ایران طی دهه‌های گذشته است، که این مسئله به اینجا ختم نشد و در اقدامی بی سابقه تر این مسئله را بدون هیچ سند متقنی بهانه کرده و به کشور ایران مستقیم تجاوز کرده و ۱۲ روز جنگ را به ارمغان اوردند فارغ از نتیجه جنگ که به اهداف خود دست نیافته و بازگشتند اما حمله آنها و کشتار ایرانیان بی گناه از زن، بچه، پیر، جوان و ویران کردن خانه ها به بهانه واهی اینکه هدف مشروع بودند هیچ توجیه حقوق بشرانه ایی ندارد. بسیاری از دانشمندان را هدف مشروع دانسته و ترور کردند؛ دانشمندانی که نه در مسیر ساخت سلاح، بلکه در حوزه‌هایی چون تولید رادیودارو، پزشکی هسته‌ای و درمان بیماری‌های صعب‌العلاج فعالیت می‌کردند.نمونه‌ای روشن از این واقعیت، شهید دانشمند سید امیرحسین فقهی است که در جریان جنگ ۱۲روزه ترور شد. او از جمله پژوهشگرانی بود که تمرکز اصلی فعالیت‌هایش بر توسعه رادیوداروها و درمان سرطان با استفاده از فناوری‌های هسته‌ای بود؛ دانشی که می‌توانست جان هزاران بیمار را نجات دهد. ترور چنین افرادی، نه دفاع از امنیت جهانی، بلکه حمله مستقیم به علم، سلامت و پیشرفت یک ملت است.
مسئله اصلی؛ انرژی یا استقلالبا کنار هم قرار دادن این واقعیت‌ها، پرسش اصلی خود را تحمیل می‌کند: مسئله غرب با ایران و دیگر کشورهای مستقل، واقعاً انرژی هسته‌ای است یا استقلال آنها؟ مشکل کجاست وقتی یک کشور، به‌صورت بومی و با تکیه بر دانشمندان خود، به فناوری‌ای دست پیدا می‌کند که می‌تواند وابستگی‌اش را به نظام سلطه کاهش دهد؟هزینه تولید انرژی، خودکفایی در حوزه دارو، خنثی‌سازی تحریم‌های درمانی، و عبور از بحران‌های ساختگی انرژی است. این همان نقطه‌ای است که برای قدرت‌های غربی غیرقابل‌تحمل می‌شود؛ جایی که علم، از انحصار خارج می‌شود و استقلال، از شعار به واقعیت تبدیل می‌گردد.
استعمار نوین؛ یا برای ما یا برای هیچ‌کسآنچه امروز در مواجهه غرب با ایران و کشورهای مشابه دیده می‌شود، چیزی جز ادامه همان خوی استعمارگرانه قدیمی با ظاهری مدرن نیست. استعمار نوین، دیگر الزاماً با اشغال نظامی تعریف نمی‌شود؛ بلکه با کنترل دانش، فناوری و مسیر پیشرفت ملت‌ها عمل می‌کند. منطق حاکم بر این رویکرد روشن است: یا توسعه زیر نظر ما و مطابق منافع ما، یا محرومیت، تحریم و فشار و جنگ. جهانی که هنوز برخی قدرت‌ها خود را صاحب آن می‌دانند و پیشرفت دیگران را تهدیدی برای نظم دلخواهشان تلقی می‌کنند؛ در چنین جهانی، انرژی هسته‌ای نه ذاتاً خطرناک است و نه ذاتاً صلح‌آمیز؛ این اراده ملت‌هاست که به آن معنا می‌دهد. و شاید دقیقاً همین اراده مستقل است که بیش از هر بمبی، خواب سلطه‌گران را آشفته کرده است.
برای دنبال‌کردن تحلیل‌ها و گزارش‌های مرتبط با حوزه غرب‌شناسی، رسانه های معاند، پهلوی، اپوزیسیون و گروهک‌های ضدانقلاب به صفحه «دیده‌بان غرب» مراجعه کنید.
17:59 - 6 دی 1404
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ