

بهرام بیضایی، نویسنده و کارگردان برجسته ایرانی، درگذشت
مژده شمسایی، همسر بیضایی، شنبه ششم دی خبر درگذشت این هنرمند را در شبکههای اجتماعی اعلام کرد.
شمسایی با انتشار تصویری از بیضایی و یادداشتی در صفحه فیسبوک خود نوشت: «زمین زیر پایم سست است وقتی او بر آن راه نمیرود. هوا برایم تنگ است وقتی او در کنارم نفس نمیکشد.»
گروه ایرانشناسی دانشگاه استنفورد نیز که در ۱۵ سال اخیر با بیضایی همکاری میکرد، در پیامی نوشت او درست در روز تولدش که به احترام زادروز او و درگذشت اکبر رادی، روز نمایشنامهنویس نامیده شده است، درگذشت.
در این پیام آمده است بیضایی عشقی عظیم به ایران داشت و باوجود تنگنظریها علیه او و خانوادهاش لحظهای از «برکشیدن و پاس داشتن میراث فرهنگی ایران» دست نکشید.
بیضایی شهریور ۱۳۸۹ بهدلیل فشارهای فزاینده، اعمال محدودیت و سانسور ناچار به توقف فعالیتهایش در ایران شد و به دعوت عباس میلانی، مورخ، ایرانشناس و مدیر برنامه مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد، به این مرکز آموزشی رفت.
در یک دهه گذشته بسیاری از دوستداران بیضایی آرزو و درخواست بازگشت او به کشور را مطرح کرده بودند.
بیضایی سال ۱۴۰۰ در سخنانی به به بخشی از دستاوردهای حضورش در دانشگاه استنفورد، اجرای چندین نمایش خود مانند «گزارش ارداویراف»، «طربنامه» و «جانا و بلادور»، و برگزاری چند کارگاه بازیگری پرداخت.
او به فهرستی از فیلمهایی اشاره کرد که امکان و اجازه ساختشان را در ایران نیافت و گفت: «اگر این ۱۰ سال در کشورم بودم، حاصلم چه بود و چه در دست داشتم؟ آیا لطفا اجازه میدادند فیلم مقصد را بسازم، چنان که میخواهم؟... یا فیلمهای آرزوییام طومار شیخ شرزین، اشغال و البته داستان باورنکردنی.»
بیضایی فروردین سال گذشته نیز در واکنش به صحبتهای رییس سازمان سینمایی و درخواست برای بازگشتش به ایران گفته بود دست خودش را میشکند و اجازه نمیدهد او را سانسورچی خودش کنند.
این جملات بخشی از نامه اعتراضی ۳۰ سال پیش بیضایی به وزارت ارشاد جمهوری اسلامی در پی توقیف یکی از آثارش بود.
او کارگردانی فیلمها و نمایشهای مطرحی چون «مرگ یزدگرد»، «غریبه و مه» و «باشو غریبه کوچک» را در کارنامه داشت.
نگاه پژوهشمحور و اسطورهشناسانه بیضایی، بر چندین نسل از هنرمندان تاثیر گذاشت.








