مسئولیت اجتماعی ما
نویسندگان و سخنرانان و فعالان سیاسی از حیث تأثیرگذاری اجتماعی، مسئولیتهای ویژهای دارند. ایفای این مسئولیت بستگی به درک آنان از مسئولیت اجتماعی دارد. این پرسش که نقدهای ما تا چه حد نظام سیاسی و مسئولان را در بر میگیرد و تا چه حد به مردم آسیب و آزار میرساند مهم است.
نویسندگان و سخنرانان و فعالان سیاسی از حیث تأثیرگذاری اجتماعی، مسئولیتهای ویژهای دارند. ایفای این مسئولیت بستگی به درک آنان از مسئولیت اجتماعی دارد. این پرسش که نقدهای ما تا چه حد نظام سیاسی و مسئولان را در بر میگیرد و تا چه حد به مردم آسیب و آزار میرساند مهم است. پرسشی که یک وجدان بیدار باید از خود بپرسد، این است که آیا نقدهای ما سازنده است یا اینکه میخواهیم همهچیز را بدتر کنیم. آیا دلمان میخواهد که مردم بیشتر زجر بکشند تا رقیب رسواتر شود یا مرهمی بر زخم مردم باشیم؟ اینکه همه ما گرایشات و علایقی داریم و بر این اساس مخالفان خود را خطاب میکنیم طبیعی است اما مشکل اینجاست که گاهی عموم مردم را وجهالمعامله قرار میدهیم و در آنان تنش روانی ایجاد میکنیم. نویسندگان و سخنرانان در رسانههای اجتماعی میتوانند در جامعه امیدآفرین باشند و البته میتوانند التهابآفرینی کنند. چندیپیش یک «کلیپ» تصویری چنددقیقهای از مصاحبه یک فعال رسانهای با یک کارشناس اقتصادی دیدم که درباره بحرانهای پیشروی اقتصاد ایران گفتوگو میکردند.
تصوری که در من از این دو نفر پدید آمد (امیدوارم که اشتباه کرده باشم) این بود که از اینکه چنین بحرانی پدید آید، لذت میبردند و احساس شعف میکردند. نگرانی عمیقی در آنان آشکار نبود، گویی از اینکه مردمان بهدلیل سیاستهای غلط به زحمت و درسر بیفتند، لذت میبرند. مهم آن بود که رقیب آنان (حکومت باشد یا فلان مقام مسئول) رسوا شود، حال این رسوایی به ضرر مردم باشد مهم نیست؛ به بوی خونِ دلِ ریشِ مردمان سرمستشدن نه حکایت جوانمردی است. مهمتر آنکه آن سخنان التهابآفرینی و تنش روانی بیشتری در مردمان ایجاد و وضع آنان را وخیمتر میکرد.
یعنی گاهی ما نویسندگان و سخنرانان عملا بهگونهای التهابآفرینی میکنیم که آن وضع وخیم پیش بیاید و در پدیدارشدن هر فاجعهای پیشدستی و مشارکت میکنیم؛ «او خود قویتر میزند این طبل بیهنگام را». اثر سخن را باید جدی گرفت. گاهی یک سخن موجی در جامعه میآفریند و سیاستی را تضعیف یا تخریب میکند و مردمان را بیچاره میکند. به بیان دیگر این فقط سیاستهای غلط دولتها نیست که تخریب میکند، بلکه سخن ما و نوشته ما هم میتواند چنین کند. نباید تصور کنیم که در برج عاج بیمسئولیتی نشستهایم. اگرچه «مسئول حکومتی» نیستیم اما به هر حال یک «مسئول اجتماعی» که هستیم. حتی ممکن است سخن ما و نوشته ما بیش از سیاستها به بحران اقتصادی دامن زند. مطالعات اقتصاد رفتاری نشان میدهد که نزد مردمان «بیشبرآورد ضرر» بیش از ضرر واقعی است، از همین رو است که مثلا شایعه ورشکستگی یک بانکِ خوب میتواند به ورشکستگی واقعی آن بینجامد. متأسفانه شماری اندک از فعالان رسانهای بهدلیل شهرتطلبی و تبرج و «پروفسورنمایی» حاضرند مردم هرچه بیشتر آسیب ببینند اما رقیب آنان رسوا شود؛ «زان تبرج گمرهی مقصودشان». از اینرو با کینه و حسد بر شعله این آتش میدمند و مردمان را بیش از پیش مضطرب میکنند؛ «جهان گر مضطرب شد گو همی شو». «فالوِرطلبی» در رسانههای اجتماعی هم مزید بر علت است و به بیماری شماری از روشنفکران و فعالان رسانهای تبدیل شده است. بنابراین بازاندیشی و تدبر در ایفای مسئولیت اجتماعی روشنفکری عمومی اهمیت بسیار مییابد. همراستا با نقد مسئولان و سیاستمداران، باید از خود و از نوشتهها و بیماریهای خود نیز سخن بگوییم. نمیتوانیم به بهانه اینکه قدرت سیاسی و اقتدار رسمی نداریم، در برج عاجی از خودمنزهپنداری بنشینیم و از پیامدهای سخنان خود غافل باشیم. این یک مسئولیت مدنی برای روشنفکری سیاسی در ایران است. مبادا که به قول مولانا «سالها ره میرویم و در اخیر/ همچنان در منزل اول اسیر». برای در امان ماندن از موج زرد رسانهای اسیر خودنماییها نباشیم. «صد هزاران کاتبِ فحلِ خطیبِ/ گشته گمره از نوای یک فریب».
بیایید همزمان با نقد سیاسی و سیاستی، به ناکامیابیها دامن نزنیم؛ التهابآفرینی نکنیم؛ دل مردمان را خالی نکنیم و به نام «پیشبینی»، حوادث شوم را فراخوان نکنیم. فرار به جلو از دیگر بیماریهایی است که گریبان روشنفکری اجتماعی را میگیرد. گاهی برای فرار از گذشته خویش مواضع افراطیتری میگیریم و این خود التهاب بیشتری میآفریند. مهارتهای فکری و اخلاقی برای روشنفکری عمومی ضروری است. برخی از کسانی که مواضع تند و تیز میگیرند، در واقع برای پاکسازی پیشینه خود چنین میکنند نه اینکه مواضع جدیدشان را به صلاح کشور بدانند. همیشه پای «خود» در میان است و نه سرنوشت ملت و مردم.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.








