ریحانه اسکندری: هنرمندی که سالهاست صدایش الهامبخش نسلها بوده، حالا سکوت کرده است. در روز تولد ۸۷ سالگیاش، بهرام بیضایی چشم از جهان فروبست و جامعه هنری ایران و کاربران شبکههای اجتماعی را در اندوهی عمیق فرو برد. میراث او نه تنها در آثار نمایشی و سینمایی، بلکه در صدای مستقل و جسورانهای است که همواره مرزهای فکری را جابجا میکرد.
واکنشها در برناجه ایکس با حسرت و احترام آغاز شده است:
کاربری نوشت: «مگر خداوندگاران میمیرند؟!»
دیگری شاعرانه نوشت:«"من میروم و نگاه تو، تنها چیزیست که با خود میبرم"؛ بدرود بهرام بیضایی بزرگ.»
کاربری به اهمیت صدای متفاوت بیضایی در عرصه روشنفکری اشاره کرد:«بهرام بیضایی سوای اهمیت هنری، در غلبه مطلق روشنفکری چپ، صدای متفاوتی بود همیشه و به لطف همین صداها میشد گاهی از چارچوب روایت همیشگی و نخنمای روشنفکری در ایران بیرون زد. صدایی که یادآوری میکرد برای روشناندیشی لازم نیست حتما از ایران بیزار باشی.»
فقدان او در روز تولد، غم کاربران را دوچندان کرد: «بهرام بیضایی در روز تولدش فوت کرد. خدایش رحمت کند. چند ماه پیش فیلم «غریبه و مه» را دیدم؛ چه شاهکاری بود.»
دیگری نوشت: «چرا با خودم فکر میکنم یک سریها قرار است تا ابد بمانند، بهرام بیضایی جزو همونها بود.»
دیگری با حسرت پایان تماشای آثار جدید از او نوشت: «ولی من همچنان منتظر بودم یه نمایش دیگه از او ببینم.»
کاربری اشاره کرد بیضایی تجسم ایراندوستی و خلاقیت دراماتیک بود: «بهرام بیضایی بزرگ ما. تجسم ایران دوستی. استاد بی بدیل هنرهای دراماتیک درگذشت. چقدر احساس بی پناهی دارم.»
کاربری با نگاه احساسی، عظمت هنری او را توصیف کرد: «جامی است که عقل آفرین میزندش، صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش. این کوزهگر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش.»
کاربری اشاره کرد سینمای مولف ایران یکی از اضلاع مهم خود را از دست داد: «بعد از درگذشت علی حاتمی، عباس کیارستمی و ناصر تقوایی و داریوش مهرجویی، ضلع آخر سینمای مولف، بهرام بیضایی استاد بی بدیل سینمای ایران دار فانی را وداع گفت. بهترین کارگردانهای سینمای ایران در آرامش ابدی هستند، روحشان شاد و یادشان گرامی.»
دیگری گفت تأثیر آثار او بر نسلها همچنان محسوس است:«اندیشهای ژرف و قلمی تأثیرگذار. آثار او بازتابی از تاریخ، اسطوره و هویت ایرانیاند. نگاه مستقل و جسورانهاش الهامبخش نسلهای گوناگون. یادش مانا.»
و برخی کاربران با یادآوری نمایشنامهها، عمق میراث او را نشان دادند:«موبد: باید به سراسر ایران زمین پندنامه بفرستیم. زن آسیابان: پندنامه بفرست ای موبد، اما اندکی نان نیز بر آن بیفزای... ما مردمان از پند سیر آمدهایم و بر نان گرسنهایم! «مرگ یزدگرد». بهرام بیضایی هم رفت...»
بیضایی در طول هفت دهه فعالیت هنری، همواره صدایی مستقل، جسور و الهامبخش بود؛ صدایی که با آثارش، نسلها را به فکر، به احساس و به تجربه انسانی دعوت کرد. مرگ او، پایان یک فصل نیست، بلکه یادآوری ارزش هنر و اندیشه در فرهنگ ایران است.
۵۹۲۴۴









