جشن لاکچری اینفلوئنسرها با دردهای مردم
برخی اینفلوئنسرها و سلبریتیها در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی ایران با نمایش مداوم درد، غم و حتی سوگ نزدیکان خود، در حال جذب فالوئر و افزایش بازدید هستند. آنها با طرح گلایههای سیاسی و معیشتی از مخاطب بازخورد میگیرند، بیآنکه خود لزوماً تجربهای همسطح با رنجهای روزمرهٔ مردم داشته باشند.
خلاصه خبر
گروه زندگی: اقتصاد توجه، مفهوم تازهای نیست، اما در سالهای اخیر با قدرتگیری شبکههای اجتماعی، شکل عریانتری به خود گرفته است. در این فضا «دیده شدن» به ارزشی مستقل و گاهی مهمتر از کیفیت، صداقت یا حتی اخلاق تبدیل شده است.الگوریتمها به محتوای احساسی، جنجالی و پرواکنش پاداش میدهند و همین مسأله، مسیر تازهای برای برخی چهرهها گشوده است: دردفروشی، سوگنمایی و غصهفروشی بهعنوان ابزار بقا و رشد در چرخهٔ توجه.
۵ MB
وقتی رنج، تبدیل به سرمایهٔ رسانهای میشود
بخش قابل توجهی از محتوای ترند در شبکههای اجتماعی، بر پایهٔ نمایش رنج و نارضایتی ساخته میشود؛ از گلایههای مداوم دربارهٔ وضعیت معیشتی مردم تا روایتهای پررنگ از اندوه، خشم یا ناامیدی جمعی.در این میان، برخی اینفلوئنسرها و حتی سلبریتیها با همصدایی نمایشی با مردم، تلاش میکنند خود را در متن بحرانها قرار دهند.این در حالی است که سبک زندگی این چهرهها، از جمله سفرهای خارجی، پروژههای تبلیغاتی پرهزینه، برندهای لاکچری و زندگی پرزرق و برق آنها، نشان میدهد که فاصلهٔ معناداری میان تجربهٔ زیستهٔ آنها و مخاطبانشان وجود دارد. اما در اقتصاد توجه، صداقت الزاماً شرط موفقیت نیست؛ «بازتولید حس مشترک» حتی اگر ساختگی باشد، کافی است.
سوگ؛ تجربهای انسانی یا کالایی احساسی؟
نمونههای افراطیتری نیز در سال جاری دیده شد؛ از جمله بلاگری که پس از فوت همسرش، لحظه به لحظه سوگواری خود، از وداع با پیکر او تا گریه و ضجه در مراسم خاکسپاری را بهصورت کامل در اینستاگرام منتشر کرد و در مدت کوتاهی با موجی از فالوئرهای جدید مواجه شد.این رفتار موجی از انتقادها را برانگیخت، چرا که سوگ، که یکی از عمیقترین و شخصیترین تجربههای انسانی است، به ابزاری برای رشد در اقتصاد توجه تبدیل شد. الگوریتمها نیز با تقویت محتوای پراحساس، این چرخهٔ معیوب را تشدید کردند؛ تا جایی که مرز میان سوگواری واقعی و نمایش رسانهای عملاً محو شد.
الگوریتمها چگونه اخلاق را به حاشیه میرانند؟
شبکههای اجتماعی بر پایهٔ تعامل کار میکنند؛ هرچه واکنش بیشتر، دیده شدن بیشتر. گریه، خشم، مظلومنمایی، اعتراض و اندوه، همگی احساساتی هستند که مخاطب را وادار به کامنت، اشتراکگذاری و واکنش میکنند. نتیجهٔ این منطق، فشاری دائمی بر تولیدکنندگان محتواست برای «احساسیتر» شدن.در چنین فضایی، اخلاق، حریم خصوصی و حتی شأن انسانی به تدریج قربانی میشوند. سوگ واقعی جای خود را به سوگ نمایشی میدهد و درد مردم، به خوراکی برای الگوریتمها بدل میشود.
جشنهای غربی، سوگواری بومی
تناقض دیگری که بارها مورد توجه و حتی شوخی کاربران قرار گرفته، رفتار دوگانهٔ برخی سلبریتیها و اینفلوئنسرها در مواجهه با مناسبتهاست. هالووین، ولنتاین و کریسمس با نهایت شور، رنگ، موسیقی و تزئینات گرامی داشته میشود، اما به محض رسیدن به نوروز، شب یلدا یا دیگر مناسبتهای ملی، همان چهرهها وارد فاز اندوه، بیحوصلگی و شعارهایی نظیر «دیگه بوی عید نمیاد» یا «مردم گرفتارن، جشن نداریم» میشوند.این رویکرد پرسشبرانگیز، شائبهٔ استفادهٔ ابزاری از غم جمعی را تقویت میکند. گویی شادی بومی مجاز نیست، اما اندوه بومی سوخت مناسبی برای تولید محتواست!
۲ MB
۳ MB
رنج، مسیری برای دیده شدن!
پیامد نهایی این روند، فراتر از چند پست و استوری است. نسل جوانی که روزانه با این الگوها مواجه است، به تدریج میآموزد که رنج کشیدن، یا دستکم نمایش آن، مسیر دیده شدن و موفقیت است.این امر میتواند به تغییر خطرناک ارزشها، عادیسازی سوءاستفاده از احساسات و کاهش اعتماد عمومی به چهرههای شناختهشده در فضای مجازی و غیرمجازی منجر شود.
اینها «غمشریک» ما نیستند...
درد مردم واقعیت دارد، اما همهٔ کسانی که از آن سخن میگویند، الزاماً شریک آن نیستند. در اقتصاد توجه، مرز میان همدلی و بهرهبرداری بسیار باریک است و هرچه این مرز کمرنگتر شود، سرمایهٔ اجتماعی و اخلاق عمومی بیشتر آسیب میبیند.بازاندیشی در نقش الگوریتمها و منطق پلتفرمها، مسئولیتپذیری رسانهای چهرهها و نگاه انتقادی مخاطبان، ضرورتی اجتنابناپذیر برای حفظ اخلاق عمومی و سلامت زیست رسانهای جامعه است؛ و شاید تنها راه عبور از چرخهٔ دردفروشی و سوگ نمایشی. #دردفروشی_سوگ_نمایشی#سوگ_نمایشی_بلاگر#الگوریتم_منطق_اینستاگرام#مسئولیت_رسانه_ای#سلبریتی_اینفلوئنسر_اینستاگراممطالب مشابه را از صفحهٔ زندگی خبرگزاری فارس دنبال کنید.
20:03 - 7 دی 1404
نظرات کاربران






