استارتآپها جزیرههای مستقلی از اقتصاد کشور نیستند و همانگونه که نظام اقتصادی ما دچار رکود و رشد اقتصادی نزدیک به صفر است و شکلگیری سرمایه برای توسعه کسبوکار، سرمایهگذاری به منظور تحقیق و توسعه و بخش بزرگی از فعالیتهای مولد در اقتصاد کشور متوقف شده است،
استارتآپها مستثنی از این مسائل نبودهاند. مسائل و مشکلاتی مانند کاهش قدرت خرید مردم، تحریمهای بینالمللی، فقدان دسترسی به بازارها، کالاها و خدمات خارجی و بیثباتی فضای سیاسی اقتصادی کشور همانطور که بر کلیت نظام اقتصادی کشور تاثیر میگذارند، استارتآپها را نیز تحتتاثیر خود قرار دادهاند.
سه عامل کلیدی
سطح دیگر پیرامون مسائلی است که به طور خاص استارتآپها و شرکتهای فعال در اقتصاد دیجیتال را تحتتاثیر قرار میدهد که ممکن است در بخشهای دیگر وجود نداشته باشد. در این باره میتوان به سه عامل اشاره کرد. اولین عامل «نیروی انسانی» است؛ برخلاف بسیاری از صنایع که شکلگیری کسبوکارها متکی به منابع طبیعی و سرمایه مالی است، شکلگیری استارتآپها در اولین قدم، متکی به نیروی انسانی است. برای مثال به منظور راهاندازی یک کسبوکار در حوزه نفت و گاز، بیش از هر چیز نیازمند منابع طبیعی و سرمایه مالی هستید، گر چه نیروی انسانی ضروری است اما مهمترین عامل نیست. مهمترین عامل در شکلگیری استارتآپها نیروی انسانی است و آنچه مزیت رقابتی برای استارتآپها ایجاد میکند نیروی انسانی باکیفیت است. شرایط سیاسی کشور باعث مهاجرت نیروی انسانی ماهر مورد نظر استارتآپها شده است. توجه داشته باشید که این نیروی انسانی، کارگران نیمهماهر با امکانات مهاجرتی کمتر نیستند؛ بلکه برنامهنویس، متخصص تکنولوژی، بازاریابی، توسعه محصول و هوش مصنوعی هستند که با توجه به سن کم و نوع تخصصشان میتوانند بهراحتی مهاجرت کنند.
بررسی صورتهای مالی شرکتهای مختلف نشان میدهد سهم هزینههای دستمزد نسبت به هزینههای کل، ۱۰ تا ۴۰درصد است، اما در زمینه استارتآپها این هزینه بعضا ۷۰ تا ۸۰ درصد هزینهها را شامل میشود. این درصدها نشاندهنده اهمیت نیروی انسانی است که حالا کشور را ترک میکند. از آنجا که بنیانگذاران استارتآپها نیز خود بخشی از همین نیروی کار ماهر را تشکیل میدهند، مهاجرت باعث به وجود آمدن رکود در شکلگیری استارتآپها نیز شده است.
دومین عامل «سرمایه» است؛ نوع سرمایهگذاری در استارتآپها با سرمایهگذاری در صنایع دیگر متفاوت است. در بقیه صنایع سرمایهگذاری و تامین مالی عمدتا توسط بازار سرمایه و بانکها انجام میشود. افراد در این صنایع با گرفتن وام از بانکها و وثیقه قرار دادن داراییهای ثابتی که با وام خریداری کردهاند و انتشار اوراق براساس همان تضمینها در بازار سرمایه، تامین مالی میشوند. اما برای استارتآپها شکل خاصی از سرمایهگذاری وجود دارد که اصطلاحا «سرمایهگذاری خطرپذیر یا جسورانه» نامیده میشود. نهادهایی تحت عنوان صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه (VC) وجود دارند که شیوه آنها مشابه بانک و بازار سرمایه نیست، بلکه آنها متخصص شناسایی ایدههایی هستند که بالقوه احتمال رشد بالایی دارند و در عین حال ماهیت کارشان با ریسکپذیری بالایی همراه است؛ به همین دلیل به آنها صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه گفته میشود.
به طور متعارف ۹۰درصد سرمایهگذاری آنها با شکست مواجه میشود ولی بازدهی آن ۱۰درصد موفق به اندازهای است که ۹۰درصد شکستها را پوشش میدهد. پس در نتیجه این صندوقها باید گزینههای متنوعی برای سرمایهگذاری داشته باشند؛ درحالیکه در سال گذشته در ایران، سرمایهگذاری جسورانه عملا متوقف شده است؛ به این علت که این نوع سرمایهگذاری نیازمند تخصص ویژهای است، که افراد متخصص آن عموما از ایران رفتهاند و از طرف دیگر با کاهش تعداد شکلگیری استارتآپها گزینههای متعدد و متنوع برای این صندوقها وجود نخواهد داشت و عملا سرمایهگذاری جسورانه در ایران مرده است. نهادهایی نیز که تحت این عناوین وجود دارند، در عمل سرمایهگذاری خاصی نمیکنند.
سومین عامل مهم در افول اکوسیستم استارتآپی ایران به «سیاستهای حاکمیت» ارتباط دارد؛ به نظر میرسد پس از گذشت زمانی، نهادهای حاکم احساس کردند که جنس، فضا، سبک فعالیت و فرهنگ حاکم بر استارتآپها با شرکتهای سنتی و متعارفی که به آنها عادت داشتند، متفاوت است. استارتآپها جوانتر، دارای لایفاستایل متفاوت و دارای احساس استقلال و مطالبهگری بیشتری هستند و از طرف دیگر نیازمند گرفتن انبوهی مجوز و وام نیستند.
به طور کلی این ویژگی استارتآپها، ابزارهای کنترل آنها را محدود میساخت. با وجود این شرایط، بزرگ شدن استارتآپها یک زنگ خطر به حساب آمده که در نتیجه آن مجموعهای از سیاستها برای جلوگیری از بزرگ شدن استارتآپها در دستور کار قرار میگیرد. برای مثال اجازه عرضه سهام استارتآپهای بزرگ در بورس داده نمیشود و بهشدت اصرار دارند که نهادهای خصولتی در این استارتآپها نفوذ داشته باشند. یا اینکه عملا با انبوهی از مجوزها در حوزههای مختلف مانند مجوزهایی که وزارت سمت برای استارتآپها در حوزه تجارت الکترونیک خلق کرده است، تلاش میکنند که استارتآپها در این حوزهها شکل نگیرند.
به نظر میرسد تمایلی به بزرگ شدن استارتآپها وجود ندارد که میتوان آن را شکلی از «فناوریهراسی» نامید. به این معنا که نه تنها از بزرگ شدن آنها خوشحال نیست بلکه اساسا به فناوریهایی که داده خلق میکنند حس خوبی ندارد و ترجیح میدهد که آنها را تحت کنترل خود درآورد.
راه خروج
برای خروج از این شرایط باید تمام عوامل نامبرده برطرف شود. در سطح کلان تا زمانی که اقتصاد کشور بهبود پیدا نکند، طبیعتا نمیتوان بهبودی در این زمینه انتظار داشت؛ مسائلی چون تحریم، تورم، بیثباتی سیاستهای اقتصادی، انزوای ایران در جهان، برخوردهای نامناسب با نیروی انسانی، شرایط حاکم بر جامعه که باعث مهاجرت نیروی انسانی میشود، فساد در نظام اداری و انبوه مقررات و مجوزهایی که عملا باعث سرکوب بخش خصوصی شده باید برطرف شود. در این میان حذف دو عامل از همه مهمتر و تاثیرگذارتر خواهد بود؛ یکی ارتباط با جهان که نتیجه آن رفع تحریمها و پایان انزوای ما در جهان خواهد بود و دیگری کیفیت سیاستگذاری، که راهحل آن، تغییر نگاه سیاستگذار کلان به مساله شایستگی و صلاحیت است.
اما در سطح خرد با توجه به همان موانع سهگانه، راههایی برای برونرفت از این شرایط وجود دارد. دو عامل نیروی انسانی و سرمایه، با بهبود کلی شرایط کشور، شرایط بهتری پیدا خواهند کرد. اما عامل سوم کمی متفاوت است؛ حاکمیت باید رشد استارتآپها را بپذیرد. و در ادامه سه اقدام مملوس انجام دهد؛ اجازه عرضه سهام استارتآپها در بازار داده شود، مقرراتزدایی و کاهش انبوه مجوزهایی که حکومت برای استارتآپها تعریف کرده است و در آخر تعریف مسیرهایی برای دسترسی بهتر استارتآپها به منابع مالی در بانکها.
و در آخر، پیشبینی از آینده زمانی امکانپذیر است که بتوانیم دینامیکها و روندهای موثر بر آینده را تحلیل کرده و پیشبینی کنیم که عوامل موثر چه تاثیری بر رفتار این دینامیکها و روندها خواهد داشت. با توجه به ناپایداری و بیثباتی در شرایط کشور کسی نمیتواند پیشبینی دقیقی از آینده ارائه دهد. اما قطعا با ادامه این سیاستها، هیچ بهبود و تغییری در این شرایط ایجاد نخواهد شد. شرایط امروز ما خروجی همین سیاستهاست.
* فعال استارتآپی









