

نامه پزشکیان به بنسلمان پیش از دیدارش با ترامپ؛ نشانههای یک میانجیگری تازه در خاورمیانه
سفر محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی به واشینگتن و دیدار با با ترامپ، فراتر از یک دیدار دوجانبه، گمانهزنیها پیرامون نقش تازه عربستان در معماری خاورمیانه را افزایش داده است، نقشی که میتواند ریاض را به میانجی اصلی میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده بدل کند.
درست یک روز پیش از سفر بن سلمان به ایالات متحده، نامهای از سوی مسعود پزشکیان، رییس دولت در جمهوری اسلامی به عربستان ارسال شد. خبرگزاری دولتی این کشور از رسیدن نامه به دست بنسلمان خبر داد اما جزئیاتی از محتوای نامه فاش نکرد.
ولیعهد سعودی پس از سالها انزوای ناشی از قتل جمال خاشقجی، در جایگاه رهبر بالفعل عربستان، با نقشی تثبیتشده در این کشور به واشینگتن بازگشته است.
در نگاه ناظران، بنسلمان یکی از چهرههای اصلی در خاورمیانه است؛ بازیگری در منطقه که توانست روابط خود با آمریکا را ترمیم کند و حالا در پی ایفای نقشی فراتر از گذشته است.
گریگوری گاوس، کارشناس روابط خلیج فارس، در گفتوگو با نیویورکتایمز این نقطه عطف را چنین توصیف میکند: «پنج سال پیش کسی در واشینگتن حاضر نبود با او گفتوگو کند، اما حالا بهعنوان شخصیتی جهانی بازمیگردد.»
این بازگشت، برای بنسلمان فرصتی است تا نشان دهد عربستان میتواند در میان بحرانهای متراکم منطقه، شریک غیرقابلجایگزین واشینگتن باشد.
میانجیگری؛ سناریویی که از گمانهزنی فراتر رفته است
در ماههای گذشته رابطه میان تهران و ریاض از مسیر پر از تنش ۹ سال قبل فاصله گرفته و در مسیری آرامتر پیش رفته است.
بازگشایی سفارتهای دو کشور، از سرگیری پرواز مستقیم میان مشهد و دمام، پیشنهاد تهران برای همکاری هستهای منطقهای و تشکیل کنسرسیومی متشکل از جمهوری اسلامی، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، دیدار علی لاریجانی، نماینده رهبر جمهوری اسلامی با وزیر دفاع عربستان دو هفته پیش از فعال شدن مکانیسم ماشه، و در تازهترین مورد، نامه مسعود پزشکیان به ولیعهد عربستان سعودی، از چرخشی در روابط میان دو کشور حکایت دارد.
سیانان اواخر زمستان ۱۴۰۳ از آمادگی عربستان برای میانجیگری میان تهران و واشینگتن و تسهیل مذاکرات هستهای میان دو کشور خبر داد.
هرچند سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، یک روز بعد از انتشار این گزارش، ادعای سیانان را «گمانهزنی رسانهای» خواند، اما حکومت آن را بهطور رسمی رد نکرد.
چند ماه بعد، در بهار ۱۴۰۴، ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی بهواسطه پسر دیگرش که وزارت دفاع را در اختیار دارد، در پیامی به علی خامنهای توصیه کرد پیشنهاد دونالد ترامپ برای مذاکره درباره توافق هستهای را جدی بگیرد.
هرچند بسیاری از اختلافها میان تهران و ریاض، از جمله حمایت جمهوری اسلامی از حوثیها در یمن یا دخالتهایش در عراق و لبنان به قوت خود باقی است و نمیتوان این دو کشور را متحد استراتژیک قلمداد کرد، اما عربستان برای بر عهده گرفتن نقش تازه به عنوان میانجی دلایل کافی دارد.
اول اینکه از گریز هستهای جمهوری اسلامی نگران است و میترسد که پس از حملات گسترده اخیر در جنگ ۱۲روزه جمهوری اسلامی بیاینکه چیز بیشتری برای از دست دادن داشته باشد، به سوی سلاح هستهای حرکت کند.
دیگر اینکه، بنسلمان میخواهد هر روز بیش از روز قبل خود را به عنوان یک نیروی قابل اعتماد و اتکا در منطقه تثبیت کند و عربستان را در جایگاهی قرار دهد که تاکنون در اختیار عمان بود. نشانههای این میل را میتوان در تلاش برای تسهیل گفتوگوها میان رهبر موقت سوریه، احمد الشرع با ترامپ، ایفای نقش حیاتی در مذاکرات آتشبس غزه و حالا در تسهیل احتمالی گفتوگوها میان ایالات متحده با جمهوری اسلامی مشاهده کرد.
افزون بر اینها، همراهی عربستان با ترامپ در تحقق رویای دیرینهاش، یعنی «برقراری صلح پایدار در خاورمیانه» یک اهرم استراتژیک نیرومند در اختیار ریاض قرار میدهد. این اهرم، در کنار شبکه گسترده پروژههای تجاری ترامپ و خانوادهاش در عربستان، اشتراک منافع عمیق و پایدار میان ریاض و واشینگتن -دستکم در سه سال پیشرو- ایجاد میکند.
برای عربستان، کاهش تنش میان ایران و آمریکا نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی امنیتی است. هر جنگ یا تقابل مستقیم، قیمت انرژی، امنیت کشتیرانی در خلیج فارس و پروژههای کلیدی این کشور در جهت توسعه و کاهش اتکا به اقتصاد تکمحصولی را تهدید میکند.
بنسلمان میداند که در صورت ایفای نقش میانجی موفق، ریاض به بازیگری تبدیل خواهد شد که نه فقط در جهان عرب، بلکه در سطح جهانی بهعنوان قدرتی تنظیمگر شناخته میشود.
مجموعه این تحولات، از نامه مسعود پزشکیان تا بسته توافقهای کلان اقتصادی و جاهطلبیهای دیپلماتیک عربستان، نشان میدهد که ریاض بیش از هر زمان دیگر خود را در جایگاهی میبیند که میتواند بر یکی از پیچیدهترین مناقشههای منطقه در ۴۵ سال گذشته اثر بگذارد.









