جلال رفیع - ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به تدریج دو طرز فکر در حوزه موسیقی، روی در روی یکدیگر قرار گرفت: «تحریم» و «تفکیک».
آنان که به تحریم میاندیشیدند، هر نوع صدایی را که از هر سازی برمیخاست (جز شاید طبل جنگ و نقارۀ حرم و سنج عزاداری) و حتی گاهی صدای بدون ساز اما دارای تحریر و ترجیع را قطعاً یا بنابر احتیاط حرام میدانستند؛ ولی «مکتب فقهی آیت الله خمینی» در میان حیرت هر دو گروه سنّتی و متجدّد، از تفکیک سخن گفت.
هرچند برخی از فقهای پیشین مانند فیض کاشانی هم حرفهای تازهای در این باب گفته بودند، ولی فتوای اواخر دهه شصت شمسی، در جامعه حوزویان و متدیّنان، واقعاً گامی و اقدامی بسیار مهم و تأثیرگذار بود.
گروه موزیک و سرودِ ویژۀ شهادت استاد مطهری با همان ابزار و آلات هنری همیشگیشان، این سرود موزیکال را در حسینیۀ جماران و در حضور فقیه و رهبر انقلاب به صورت زنده اجرا کردند و صداوسیما هم این برنامه مستقیم را از آغاز تا پایان پخش کرد.
ممکن است برای برخی یا بسیاری از تجدّدگرایان این روزگار، چنین رخدادها و تحولاتی اصلاً مهم نباشد. ممکن است بگویند: دنیای ما از این حرفها و این تفکیکها عبور کرده است.
با اینهمه، کسانی که حساسیتهای منفی بسیار شدید صاحبان اندیشههای مغایر با موسیقی را سابقاً از نزدیک لمس کردهاند، میدانند که «فتوای معروف آیت الله خمینی» در تأیید منافع محلّلۀ موسیقی و صدور جواز کاربرد آلات مشترکه، تا چه حدّ در بخش مهمی از مجامع و محافل سنّتی ما تأثیرگذار بوده است. در محافل روشنفکری نیز.
من خود با برخی از اساتید حوزه موسیقی در پایان دهه شصت همصحبت شدهام و دیدهام که چگونه از این فتوا استقبال کردهاند و آن را امدادرسانی و راهگشایی حوزه فقهی در حوزه هنری، یعنی موسیقی دانستهاند. دربارۀ زمینههای صدور این فتوا میتوان گفت که شاید زمان در کسب تجربههای درسآموز و کشف مصداقهای متفاوت در مواجهۀ مستقیم با واقعیت، مؤثر بوده است. البته ایشان (نخستین رهبر انقلاب) در آغاز، موسیقی را مطلقاً مخدّر اعلام کرده بود، امّا به مرور این طرز نگاه تغییر کرد و به تفکیک رسید.
اشعاری که صاحب این قلم در گذشتۀ دور و در ذمّ موسیقی بهطور مطلق سروده بوده است، اکنون فقط بدینسبب بازگویی میشود تا درجۀ مثبت تأثیرگذاری و تحوّلبخشی فتوای فوقالذکر در جامعۀ سنّتی و غیرسنّتیمان بیشتر ملموس شود.
اگرچه اقران و امثال ما – یعنی جوانان دانشگاهی سالهای قبل از انقلاب – تحت تأثیر تحولات فکری و مبارزاتی و اجتماعی همان روزگار به اسلام درککنندۀ مقتضیات زمان و معضلات عصر جدید روی آورده بودند، اما هنوز بسیاری از متدیّنان بودند که حتی در سالهای بعد از پیروزی انقلاب هم سخت سنّتگرایی میکردند و فقط پس از روبرو شدن با فتوای جواهری اما نوگرای مرجع تقلید و تحقیقشان بود که در نحوۀ نگاه به موضوع موسیقی، تحول را پذیرفتند.
اکنون اشعار نگارنده که در دوره ای دور، یعنی در نخستین سالهای نوجوانی، سروده شده است، برای درک بهتر این تحوّل فکری و فهم آن فتوای تحولدهنده، میتواند باز همخواندنی باشد. این مضرّات متنوّع در آن ایام، به موسیقی با همه انواع و اقسام آن،نسبت داده میشد و اگر خواندن آن، حالا فایده ای نداشته باشد ـ که ندارد ـ دستِ کم آن را به عنوان «طنز» می توان بازخوانی کرد.
این مسمّط را در سن ۱۴ سالگی تحت تأثیر کتاب های مذهبی و فتواهای رایج در آن زمان سروده بودم.
«لئــونارد»۱ از اثـر موسیقــی بیبنیــاد
جلــو چشــم هـزاران نفــر از پـا افتـاد
ناگهـان بر اثر سکتـۀ مغــزی جـان داد
عمرِ آنکس که به موسیقی دون شد معتاد
نرسیدهست به پنجاه و به شصت و هفتاد!
رشته اعصاب بدن هست «پاراسمپاتیک»!
دومین رشته بود در تن ما «سمپـاتیک»
کارشان گرچه بود عکس، ولی باشد نیک
زیندوتا، حفظِ تعادل، عمـلی گردد لیـک
میشود مختل اگر جان ز غنا شد تحریک!
شد چو برنامۀ کـنسرت عمومی تأسیـس
صد و پنـجاه هـزار از زن و مـرد پاریـس
هیجانی شده، کردند ز مرئوس و رئیـس،
حمله و کشتن و بشکستن اشیای نفیـس
بیاثر ماند همه کوشش و تهدید ِ پلیـس!
یک نفر گشت به زندان سیاسی محبوس
خواستِ او را که وطندوست کند دولت روس
گفت «موسیقی ملی» بنَوازیدش و کوس
تا که با عشق وطن یکسره گردد مأنوس
مُرد بیچـاره و روسیــه از او شد مأیـوس!
دکتری گفت: غنا چـون هیجــان میآرد
به تـــن خستــۀ افــراد، تــوان میآرد
«پُرفُسور گُود» به جواب، این سخنان میآرد
که: نـوشادر، هیجان، بیش، از آن میآرد
مصرف آن به تــن مــرده روان مـیآرد!
گفت «آلبرت انیشتاین» که در دور حیات
علـم ما صفـر بوَد در قِبـَل مجـهـولات
«نیوتن» گفت که خَلاق جمادات و نبات
احتیـاجـات بشــر دانـد و از مـوجـودات
خالق گـوش بوَد عالِــم علــم اصــوات!
اندر آنجا که ز سیمــرغ، همـۀ پـر ریـزد
ای «رفیعی»، دگر از پشّه چه برمیخیزد؟
که بـود بنــده که بـا امـر خـدا بستیزد؟
بهر آنکـس که به دامــان غـنا آویــزد
مرگ و بدبختی و امـراض بههم آمیـزد !!
ــــــــــــــــــــــــــــ
۱ - معلوم نیست که منظور، مرحوم داوینچی است یا کس دیگری! به هر حال همة آنچه در این سروده آمده، از کتابهایی نقل شده که در همان ایام با ادعای تشریح زبانهای موسیقی بهطور مطلق، نوشته و منتشر میشد.










