رضا صائمی - ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| گزافه نیست که او را بعد از خسرو شکیایی، دومین بازیگر ایرانی بدانیم که به شمایلی از یک روشنفکر ایرانی تبدیل شد. برخلاف شکیبایی که کاراکتری بیقرار و شیدا از یک روشنفکر را در «هامون» بازی کرد،«همایون ارشادی» در نقش محمود شایگان در فیلم «درخت گلابی»، نمادی از یک روشنفکر آرام و کم حرفی بود که ملال خود را زندگی می کرد.ارشادی برخلاف سایرهنرمندان درسالهای نوجوانی وجوانی،هیچ پیشینه وعلاقهای به دنیای هنر نداشت.
نام همایون ارشادی همواره در ذهن من با طبیعت و درخت و البته نام عباس کیارستمی گره می خورد. با نقشهای ماندگارش در «طعم گیلاس» و«درخت گلابی» که در اولی قصد خودکشی داشت و در دومی دچار بحران خودشناسی شد. اساساً شمایل ظاهری او، تصویری از یک روشنفکر و نویسنده را بازنمایی می کرد. تصویر فردی درونگرا که گویی رنجی عمیق را درونش حمل می کند.
شاید برای همین بود که عباس کیارستمی او را برای نقش «آقای بدیعی» در طعم گیلاس انتخاب کرد. انتخابی که قدمگاهش برای ورود به سینما و دنیای بازیگری شد که خود قصهای شنیدنی دارد و شبیه سکانسی جذاب از یک اتفاق تصادفی در سینماست. رشادی در یک گفتگو، درباره نحوه ورودش به سینما و انتخابش برای فیلم تحسین شده «طعم گیلاس» چنین گفته بود:
«یک روز پشت چراغ قرمز یکی از خیابانهای تهران منتظر بودم که دیدم کسی به شیشه پنجره خودروام میزند. سرم را برگرداندم و متوجه شدم که عباس کیارستمی است. شیشه را پائین کشیدم. آن آقا گفت:«من عباس کیارستمی هستم، میخواهم یک فیلم بسازم و دوست دارم شما هم در این فیلم باشید.»
فردای آن روز، کیارستمی به دفتر کارم آمد. ساعتی را با هم صحبت کردیم تا این که کیارستمی گفت قرار است برای شرکت در یک جشنواره خارجی ازکشور خارج شود وخواست که من به دفترش وبه دستیارش مراجعه کنم وتست بدهم. رفتم. تست دادم وبعد ازسه هفته با من تماس گرفته شد وگفتند که من را برای بازی در فیلم طعم گیلاس انتخاب کرده اند.»
البته ارشادی تحصیلات آکادمیک معماری دارد و درایتالیا در رشته معماری تحصیل کرده است. او تا سال۷۰وتقریباً تا ۴۴الی۴۵سالگی ایران نبود و در کانادا زندگی و کار میکرد. پس از آن به ایران بازگشت و کارکردن با میلانی در فیلم «کاکادو» برای او نقطه عطفی شد تا به دنیای بازیگری ورود کند.
بسیارند بازیگرانی که بدون تجربه سالها بازیگری و یا آموزش خاصی، به این وادی ورود میکنند و به ایفای نقش میپردازند؛ اما آنچه در باره ارشادی اهمیت دارد، تلاقی اقبال و استعداد و همچنین تسلط به زبان انگلیسی است. البته ناگفته نماند که ارشادی آرامش و صدایی منحصربهفرد داشت و همین از او تصویری خاص ساخته بود.
بعد از نقش «آقای بدیعی» در طعم گیلاس، هیچ نقشی به اندازه کاراکتر «محمود شایان» در فیلم درخت گلابی، جذابیت و جنتلمنی ذاتی همایون ارشادی را در کارنامه اش تثبیت نکرد. دو نقشی که شمایلی نمادین از روشنفکر شکست خورده در دوران معاصر هم بود. شاید محمود شایان را بتوان سویه دیگر از حمید هامون هم دانست که مهرجویی به واسطه آنها، تراژدی روشنفکری در ایران را روایت کرد.
هامون میان عشق و آرمان، عشق را برگزید و شکست خورد و شایان آرمان را برگزید و احساس شکست می کرد. احساس شکست و حسرت که نفهمید عشق خود یک آرمان بزرگ است که گویی وقتی در برابر سیاست قرار می گیرد، اخته و عقیم می شود. همچنان که آقای بدیعی در طعم گیلاس، خسته و دلزده از زندگی بود و راهی به مرگ می جست تا از زنج بودن خلاص شود.
گرچه کیارستمی همواره سمت روشن زندگی می ایستاد و یک توت موجب شد تا آقای بدیعی به زندگی برگردد. ایفای نقش در «درخت گلابی» داریوش مهرجویی، موقعیت ارشادی را در سینمای ایران بیشتر تثبیت کرد.
او در فاصله کوتاهی با دو کارگردان سرشناس همکاری کرده بود. همین کافی بود تا از کارشناس معمارپ یشین، جایگاهی مستحکم و به یادماندنی در ذهن مخاطبان سینما بسازد.
همایون ارشادی در نقش های دیگر هم بازی کرد، اما این دو نقش کافی بود تا به شمایلی نمادین از سینمای اندیشه شود. و سرانجام او که مدتی درگیر سرطان بود، در سن ۷۸ سالگی درگذشت تا سینمای ایران طعم تلخ مرگ یک بازیگر جنتلمن را بچشد.
حالا او از پشت چراغ قرمزی که او را به کیارستمی و سینما گره زد، به پیش کیارستمی رفته است.
یادش جاودان.










