خبرگزاری مهر- یادداشت مهمان - سعید شهرابی فراهانی، تحلیلگر سیاسی، امنیتی و بین الملل: تحولات چند سال اخیر نشان داده است که هرگونه رخنه کوچک در ساختار امنیتی و ادراکی کشور، در صورت مدیریتنشدن، به سرعت به حفره، دریچه و در نهایت به یک دروازه فعال برای نفوذ، عملیات روانی و اثرگذاری شناختی دشمن تبدیل میشود.
مسئله اصلی این است که مذاکرات بدون پیوست امنیتی و روانی عملاً بستری برای چنین رخنههایی فراهم میکند؛ رخنههایی که در گذشته، نتایج آن را بهویژه در تلخی رویدادهای خرداد و تیر تجربه کردهایم؛ رویدادهایی که در ظاهر سیاسی بودند اما در عمق، ریشه در ضعفهای ادراکی، غفلت راهبردی و تغییر در سیستم محاسبات ذهنی تصمیمگیران داشتند.
۱. مذاکرات بدون پیوست امنیتی؛ دروازهای برای عملیات شناختی دشمن
مذاکراتی که بدون پیوست امنیتی، ادراکی و روانی انجام شوند، نه تنها به هدف اصلی خود دست نمییابند، بلکه بهمرور تبدیل به یک میدان بازی برای سرویسهای اطلاعاتی غرب، اتاقهای عملیات رسانهای و شبکههای نفوذ میشوند.
تجربه برجام نمونهای بارز است؛ پروژهای که نه تنها پرونده هستهای ایران را به شکل موقت مهار نکرد، بلکه باعث گسترش شبکهای از افراد، ساختارها و ارتباطات شد که امروز در قالب «سرپلهای ادراکی» در حوزههای مدیریتی و اطلاعاتی فعالاند.
نکته مهم اینجاست: مذاکرهکننده، اگر تنها با «منطق دیپلماتیک» وارد گفتوگو شود، در برابر جنگ ترکیبی شناختی–روانی طرف مقابل بدون سلاح خواهد بود.
طرف مقابل، دیپلماسی را نه یک میدان گفتوگو، بلکه بستر نفوذ در محاسبات ذهنی تصمیمگیران ایران میبیند و دقیقاً بر همین مبنا عمل میکند.
۲. تغییر محاسبات ذهنی تصمیمگیر؛ خطرناکتر از اشتباه سیاسی
در ادبیات امنیت ملی، تغییر در «سیستم محاسبات ذهنی» تصمیمگیران خطرناکتر از یک خطای سیاسی یا رسانهای است.
خطای سیاسی اصلاح میشود، اما خطای محاسباتی، ساختار تصمیمسازی را برای مدت طولانی دچار انحراف میکند.
زمانی که تصمیمگیر تصور میکند تهدید کاهش یافته، دشمن دقیقاً همان نقطه را بهعنوان نقطه کور امنیتی هدف قرار میدهد.
همین تغییر در محاسبات ذهنی بود که در برهههایی، بخشی از ساختار مدیریتی کشور را دچار نوعی اعتماد بیمبنا به طرف مقابل کرد؛ اعتمادی که نه بر دادههای اطلاعاتی، بلکه بر تحلیلهای سطحی و القائات رسانهای بنا شده بود.
نتیجه چنین خطای محاسباتی، پذیرش ضربه و غافلگیری است؛ ضربهای که دشمن دقیقاً در لحظه اعتماد، رخداد آرامشنمای سیاسی یا باز شدن یک کانال گفتوگو وارد میکند.
۳. شبکه برجام؛ از هسته دیپلماتیک تا سرپل ادراکی
موضوع مهم دیگر، وجود شبکه برجام در ساختار تصمیمسازی کشور است؛ شبکهای که در ابتدا بهعنوان یک مجموعه دیپلماتیک تعریف شد، اما بهتدریج برخی عناصر آن به سرپلهای ادراکی، اطلاعاتی و مدیریتی تبدیل شدهاند.
این افراد، لزوماً جاسوس یا عوامل نفوذی نیستند؛ اما عملاً حامل پارادایمی غربمحور هستند که در تحلیلها، تصمیمها و توصیههای سیاستیشان تأثیر میگذارد.
این شبکه امروز در سه سطح فعال است:
سطح رسانهای: تزریق امیدهای واهی، انتشار روایتهای تقلیلگرایانه از تهدید، ایجاد دوگانههای کاذب.
سطح مدیریتی: مشاورههای خطا، توصیه به انعطاف یکطرفه، بزرگنمایی هزینه مقاومت و کوچکنمایی تهدیدات.
سطح اطلاعاتی و ادراکی: دسترسی به دادهها، گزارشها و تحلیلهایی که میتواند برای دشمن ارزش عملیاتی داشته باشد.
مشکل اصلی اینجاست: شبکه برجام، حتی اگر امروز نقش اجرایی نداشته باشد، بهعنوان یک جریان نرم ادراکی همچنان بر خروجی برخی حوزههای مدیریتی اثر میگذارد.
۴. جمعآوری دسترسیها؛ ضرورت نه انتخاب
در شرایطی که دشمن با مدلهای ترکیبی جنگ شناختی، جنگ روایتها، عملیات روانی و جنگ ادراکی کشور را هدف قرار داده، حفظ دسترسی شبکه برجام به حوزههای حساس یک خطای راهبردی جدی است.
مسئله، برخورد سیاسی نیست؛ مسئله ضرورت پاکسازی میدان از نقاط قابل نفوذ است.
جمعآوری دسترسیها یعنی:
محدودسازی نقاط ورودی اطلاعات
قطع ارتباط برخی حلقهها با مراکز حساس
شناسایی و تضعیف سرپلهای ادراکی
باز تنظیم مجوزهای دسترسی مدیریتی
حذف کانالهای غیررسمی ارتباط با طرفهای خارجی
این اقدامات تنها بخشی از یک فرایند بزرگتر است: بازسازی سپر دفاع شناختی کشور.
۵. تجربه خرداد و تیر؛ نمونهای از عدم پیوست امنیتی
رویدادهای خرداد و تیر که پیامدهای امنیتی، اجتماعی و روانی گستردهای ایجاد کردند نشان دادند که هر تصمیم سیاسی بدون پیوست امنیتی، میتواند به موجی از بحرانهای امنیتی، رسانهای و ادراکی تبدیل شود. دشمن از مذاکرات، فشارهای بیرونی و شکافهای درونی برای اجرای عملیات روانی استفاده کرد.
در واقع، غفلت از پیوست امنیتی نه تنها مذاکرات را بیفایده میکند، بلکه کشور را مهیای یک ضربه بعدی میسازد؛ ضربهای که معمولاً در یک نقطه کور و در لحظهای که هیچکس انتظار ندارد، فرود میآید .۶. جمعبندی: بازگشت به محاسبه سخت، پایان اعتماد نرم در شرایط فعلی، کشور نیازمند یک بازگشت به منطق بازدارندگی، محاسبات سخت و هوشیاری شناختی است.
دیپلماسی بدون امنیت، میدان نفوذ است؛ اعتماد بدون تحلیل، زمینه غفلت است؛ و تأخیر در جمعآوری سرپلهای اطلاعاتی و ادراکی، تبدیل به بحران آینده میشود.بنابراین: بدون ملاحظه، باید دسترسی شبکه برجام به سرپلهای حساس اطلاعاتی و مدیریتی جمعآوری شود. این اقدام، نه سیاسی است، نه احساسی؛ بلکه ضرورتی راهبردی برای جلوگیری از تکرار رخدادهای تلخ و مهار عملیات شناختی دشمن است.










