به گزارش ایسنا، «کوثر درزینژاد» عضو مرکز مطالعات پارلمان اندیشکده حکمرانی شریف در یادداشتی با عنوان «سیاستورزی در عصر شبکهها؛ زهران ممدانی و بازتولید رتوریک سیاسی» نوشت: این روزها انتخاب زهران ممدانی به عنوان شهردار شهر نیویورک سر و صدای زیادی در محافل سیاسی و رسانهای در داخل و خارج از ایران کردهاست. ممدانی به عنوان نخستین شهردار مسلمان نیویورک با سن کم و گرایشهای سیاسی خاصش توجهات را جلب کرده؛ انتخاب او به عنوان اقلیت مذهبی و نژادی در قامت شهردار پرجمعیتترین و پراهمیتترین شهر ایالات متحده حاکی از تحولی نوین در سیاست آمریکا بوده و نتیجۀ این انتخابات را به تیتر اصلی خبرگزاریهای داخلی و خارجی بدل کردهاست. گویا ممدانی به عنوان نمایندۀ تمام گروههای بیصدا و در حاشیه سربرآورده و از آنها سخن میگوید. جدای از ویژگیهای شخصیتی، مذهبی و گرایش سیاسی چپگرایانۀ ممدانی، چیزی که جالب توجه به نظر میرسد رتوریک خاصی است که او در جذب مخاطبان و همراه کردن آنها با خود در پیش گرفتهاست.
حزب و روایت
در نیویورک، در عین حال که انتخاب «شهردار» متأثر از تریبونهای رسمی و پیمانهای حزبی است، اینبار رتوریک سیاسی نیز بسیار تأثیرگذار بوده؛ ممدانی به مدد این رتوریک خاص، مخاطبان متعددی را با خود همراه کردهاست. به این معنا، وقتی زهران ممدانی با پیشینهای مهاجر و گرایش به سوسیال دموکراسی وارد عرصه میشود، ما با نمادی روبهرو شدهایم که نوید تغییر در سبک سیاستورزی و ارتباط سیاستمداران با مردم را میدهد.
انتخاب شهردار در نیویورک در بستر یک انتخابات و از دل رقابت حزبی صورت میپذیرد. با این حال، در این رقابت عموما حزب دموکرات نقش محوری داشته؛ چراکه نیویورک شهری با اکثریت دموکرات بوده و تصاحب شهرداری توسط دموکراتها امری دور از ذهن نیست. ممدانی نیز در همین مسیر پا به عرصه گذاشت؛ او در انتخابات مقدماتی تابستان ۲۰۲۵، با شکست چهرههایی چون اندرو کوئومو، بهعنوان نامزد رسمی حزب دموکرات شهرت یافت. با این حال، هرچند که او در چارچوب حزب دموکرات به قدرت رسید، اما خود را نمایندۀ شاخۀ رادیکالتری از حزب معرفی کرد و زیر پرچم «سوسیالیستهای دموکرات آمریکا» (DSA) به نقد نظم مستقر و سیاستورزی نخبهگرا پرداخت. به بیان دیگر، ممدانی از درون حزب آمده، اما بر خلاف منطق سنتی آن سخن میگوید و بیشتر به مردم حاشیه شهر،کارگران، اجارهنشینها و جوانانی که منتقد سیاست رسمی هستند میپردازد.
به این ترتیب، اگرچه همچنان احزاب سیاسی در ایالات متحده مهمترین چارچوب ساماندهی رقابتهای انتخاباتی و بسیج سیاسی بهشمار میآیند، اما تعاملات میان احزاب و رأیدهندگان دستخوش تغییر شدهاست. در عصر رسانههای اجتماعی و سیاستهای مبتنی بر روایت، دیگر نمیتوان از حزب بهمثابه سازمانی یکدست و منجمد سخن گفت؛ بلکه این تعامل میان حزب، رهبران کاریزماتیک و رأیدهندگان است که مدام بازآرایی میشود. زهران ممدانی نیز در همین بستر ظاهر شده است؛ او در چارچوب حزب دموکرات، اما با زبانی متفاوت از سیاست رسمی سخن میگوید. ممدانی با بهرهگیری از رتوریکی مردمی، به جای تکیه بر منافع نخبگان حزبی، خود را در کنار گروههایی قرار میدهد که از گفتمان راستگرایانه و افراطی ترامپ آسیب دیدهاند. به این ترتیب میتوان گفت شهردار جوان نماینده بازآرایی نوع جدیدی از پیوند میان حزب و جامعه است.
رسانه به مثابه میدان تولید معنا
پیش از این در خصوص اهمیت رسانههای جمعی و استراتژیهای نوآورانه جهت جذب افراد سخنان بسیاری مطرح گردیدهاست. این بار نیز شهردار جوان نیویورک با اتخاذ رویکردی نوآورانه در فضای مجازی و رتوریکی خاص موفق به جذب آراء متعدد شدهاست. ممدانی نه فقط از نظر محتوای سیاستها (مثل تأکید بر عدالت اجتماعی و هزینه زندگی)، بلکه از نظر نحوه ارتباط با مردم نوعی دگرگونی در نحوۀ جذب مخاطب ایجاد کردهاست. او شهرداری را به پروژهای رسانهای و تعاملی بدل کرده که در آن شهروندان در روایت شهری شریک هستند و نمیتوان نقش آنها را به رأیدهنده صرف در لحظه آنی انتخابات تقلیل داد. به این ترتیب مهمترین شعار او در این روزها این بوده که «شهر متعلق به تو است».
شهردار جوان، با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی، ویدیوهای کوتاه، زبان محاورهای و حضور در محلات، از ساختار سنتی احزاب مبنی بر تجمع در نقطهای مشخص و سخنرانی گذر کرده و به واسطه شبکههای اجتماعی، ارتباطی گسترده میان خود و شهروندان نیویورک برقرار نمودهاست.کارزار او در کنار اعلام موجودیت سیاسی، روایتی تازه از شهر و شهروندان ارائه کرده؛ ممدانی در قالب روایتهای کوتاه در تیکتاک و اینستاگرام و با بهرهگیری از زبان طنز و نقد توأمان، از دغدغههای مردم از قبیل مسکن گران و حملونقل رایگان سخن گفت. به این ترتیب، او به واسطه این رسانهها نوعی از همدلی را رقم زد که به مدد آن مردم او را به عنوان زبان گویای مطالباتشان بازشناختند. در دانش رتوریک، این سبک را میتوان «سخنرانی رهاییبخش» خواند؛ ممدانی در قالب چنین سخنرانیهایی از آرمانشهرهای مرسوم در سخنرانیها سیاسی عبور کرده و به زندگی روزمره مردم میپردازد.
علاوه بر این، بخش مهمی از رتوریک سیاسی او از هویت چندفرهنگیاش نشأت گرفته و سخنانش را برای مردم باورپذیر و قانعکننده کردهاست. او که در اوگاندا از خانوادهای با ریشههای هندی و مسلمان متولد شده در پیامهایش گاهی به اردو، اسپانیایی یا عربی سخن میگوید، شعر میخواند و از استعارههای فرهنگی شرقی بهره میگیرد. این چندزبانی آگاهانه، در شهری چون نیویورک، که بیش از ۴۰ درصد جمعیتش مهاجر یا فرزند مهاجراناند، پیام آشکاری دارد و آن توجه به تمام اقشار نیویورک در مقام شهردار است. او با بازنمایی خود بهعنوان چهرهای چندفرهنگی، تعلق خاطر گروههای مختلف به شهر را که معمولا در حاشیه بودهاند به رسمیت میشناسد.
زهران ممدانی، در هیبت یک شهردار جوان و مهاجر، نمادی از گذار از شیوههای سنتی به رویکردها و شیوههای ارتباطی نوین در سیاست است؛ در چنین سیاستی بخش مهمی از مشروعیت به روایتها و نحوه ارائۀ آنها برمیگردد. او نشان دادهاست که در شهری چون نیویورک، رسانههای اجتماعی نه صرفاً ابزار تبلیغ، بلکه میدان اصلی بازسازی رابطه میان مردم و قدرتاند. اما پرسش این است که این سیاست مشارکتی و دیجیتال، تا چه حد میتواند در برابر مقاومت ساختارهای کهنه دوام بیاورد؟ تجربه ممدانی نشان میدهد که در قرن بیستویکم، سیاست دیگر فقط در اتاقهای بسته صورتبندی نمیشود بلکه در بطن زندگی مردم و در فضاهایی همچون خیابانها، محلات و از همه مهمتر شبکههای اجتماعی مجازی جریان دارد.
در نهایت:
زهران ممدانی نه صرفاً بهعنوان شهردار جدید نیویورک، بلکه بهمنزلۀ نشانهای از دگرگونی در بلاغت سیاست شهری آمریکا قابل توجه است. ممدانی با تکیه بر رتوریک گفتوگویی و مشارکتی که در رسانههایی چون تیک تاک، اینستاگرام و X (توییتر سابق) به اوج میرسد، عمل کردهاست. او با بهرهگیری از سه مؤلفۀ کلاسیک رتوریک یعنی اعتبار اخلاقی (Ethos) ناشی از هویت چندفرهنگی، منطق اقتصادی (Logos) در نقد بازار مسکن، و احساس همدلی (Pathos) با طبقات فرودست، توانست از سیاست به مثابه سخنرانی عبور کرده و آن را به گفتوگو بدل سازد. در همین چارچوب، شبکههای اجتماعی برای ممدانی صرفاً بستر تبلیغ نبودند، بلکه به مثابه صحنۀ بازتولید سیاست از مجرای «گفتوگوی عمومی» عمل کردند.
تجربۀ ممدانی نشان میدهد که رجوع به مردم و ترسیم خط سیر سیاستورزی از خلال تعامل با آنها تا چه اندازه میتواند موثر باشد. در ایران امروز، شکاف میان سیاستورزی و زندگی روزمره امری انکارناپذیر است. در حالیکه رتوریک سیاسی پربازدید در جهان فعلی از خلال فضای مجازی و غیرمجازی و مشارکت مردم حاصل میشود، الگوی سیاستورزی در ایران هنوز عمدتاً در قالبهای محدود، از بالا به پایین و خطابهمحور باقی ماندهاست. شاید از خلال چنین مقایسهای بتوان دریافت که آیندۀ سیاستورزی، بیش از هر چیز، به توانایی بازیگران در بازسازی «ارتباط» با مردم و تعریف مسئلهای محوری به عنوان دغدغۀ مشترک وابسته است؛ به این ترتیب، این «مردم» هستند که به صورت افقی خواستههای خود را مطرح میکنند و منتهیالیه آن در یک سیاستمدار مسئلهمحور متجلی میشود.
انتهای پیام










