وادادگی اصلاح‌طلبان با اسم رمز «مذاکره راهبردی با آمریکا»

آنچه که برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب به نام «راهبرد» از آن یاد می‌کنند، در واقع تلاشی برای توجیه رفتارهای منفعلانه در مقابل آمریکا است. کشورهایی که از ایدئولوژی خود فاصله بگیرند و راهبرد خود را بر اساس منافع کوتاه‌مدت تنظیم کنند، در نهایت به قربانیان این بازی بدل خواهند شد.

خلاصه خبر

وادادگی اصلاح‌طلبان با اسم رمز «مذاکره راهبردی با آمریکا»

آنچه که برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب به نام «راهبرد» از آن یاد می‌کنند، در واقع تلاشی برای توجیه رفتارهای منفعلانه در مقابل آمریکا است. کشورهایی که از ایدئولوژی خود فاصله بگیرند و راهبرد خود را بر اساس منافع کوتاه‌مدت تنظیم کنند، در نهایت به قربانیان این بازی بدل خواهند شد.
گروه فارس‌پلاس: در شماره دوشنبه 26 آبان روزنامه سازندگی، مطلبی با عنوان «مذاکره راهبردی با آمریکا» منتشر شد که در آن به نقل از «بهزاد نبوی» از چهره‌های برجسته اصلاح‌طلب، آمده بود: «راهبرد، جدا از ایدئولوژی است؛ از منظر ایدئولوژیک، آمریکا را مستکبر می‌دانیم، اما از منظر راهبردی می‌توان با یک قدرت مستکبر نیز مذاکره کرد و به تفاهم رسید. راهی که برخی دوستان درباره جنگیدن مطرح می‌کنند، راه مناسبی نیست.»این اظهار نظر، اگرچه به ظاهر منطقی و استراتژیک به نظر می‌رسد، اما در حقیقت تلاشی است برای نادیده گرفتن واقعیت‌های تلخ تاریخ و ماهیت آمریکا در عرصه سیاست بین‌الملل. آنچه نبوی و همفکران او مطرح می‌کنند، تفکیک میان ایدئولوژی و راهبرد است، گویی که این دو مقوله می‌توانند در فضای سیاست خارجی کشورها از یکدیگر جدا شوند و به‌طور مستقل عمل کنند. اما آیا واقعاً چنین چیزی ممکن است؟
بازی با کلمات؛ «راهبرد» یا «امتیازدهی یکطرفه»؟آنچه که برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب به نام «راهبرد» از آن یاد می‌کنند، در واقع تلاشی برای توجیه رفتارهای منفعلانه در مقابل آمریکا است. این افراد معتقدند که آمریکا، به عنوان یک قدرت جهانی، باید همواره طرف مذاکره قرار گیرد، حتی اگر به دلیل سیاست‌های مستکبرانه‌اش در سطح جهانی شناخته شود. به عقیده آنان، می‌توان با چنین قدرتی به توافق رسید، مشروط به اینکه اهداف «راهبردی» کشور در نظر گرفته شود.اما این تفکیک میان «راهبرد» و «ایدئولوژی» درواقع نه‌تنها فاقد پشتوانه منطقی است، بلکه به نوعی فراموشی واقعیت‌های تاریخی و تحلیل‌های دقیق از رفتار آمریکا است. «راهبرد» در سیاست خارجی، به معنای انتخاب مسیرهایی است که بر اساس تحلیل منافع و واقعیت‌ها اتخاذ می‌شود. در حالی که در سیاست‌های آمریکا، هیچ‌گاه مذاکره با دیگر کشورها به منظور ایجاد تفاهم و همکاری‌های متقابل نبوده است، بلکه همواره به عنوان ابزاری برای تحمیل خواسته‌های یک‌طرفه استفاده شده است.
در تجربه‌های گذشته، به ویژه در برجام، این واقعیت به وضوح قابل مشاهده بود. آیا می‌توان گفت که برجام یک «توافق راهبردی» و «برد-برد» برای ایران و آمریکا بود؟ یا اینکه این توافق به‌عنوان ابزاری برای تحمیل خواسته‌های آمریکا به ایران و محدود کردن اختیارات این کشور در صنعت هسته ای استفاده شد؟برجام، به‌عنوان بزرگترین تجربه اخیر ایران در مذاکره با آمریکا، خود بهترین گواه بر این است که مذاکره با آمریکا در نهایت به تحمیل خواسته‌های یک‌طرفه این کشور منتهی می‌شود. آمریکا پس از رسیدن به توافق هسته‌ای، بدون هیچ هزینه‌ای از آن خارج شد و به سرعت تحریم‌ها را دوباره علیه ایران اعمال کرد. در همین حال، کشورهای اروپایی نیز که در ابتدا خود را هم‌پیمان ایران می‌دانستند، عملاً از تعهدات خود عقب‌نشینی کردند و به سیاست وقت‌کشی پرداختند.اما نکته مهم‌تر این است که حتی با وجود محدودیت‌های شدید در برنامه هسته‌ای ایران که طبق برجام انجام شد، نه‌تنها تحریم‌ها کاهش نیافت، بلکه شدت گرفت. در این میان هیچ‌گونه تضمینی برای اجرای تعهدات از طرف آمریکا و متحدانش وجود نداشت.آیا چنین وضعیتی نشان‌دهنده یک «راهبرد هوشمندانه» از سوی ایران است؟ یا اینکه این یک شکست استراتژیک است که در آن ایران تمامی امتیازها را داد و هیچ دستاورد ملموسی از مذاکره با آمریکا به دست نیاورد؟ واقعیت این است که مذاکره با آمریکا، در نهایت به ابزاری با تحریم‌های بیشتر و فشارهای بین‌المللی شدیدتر تبدیل شد.
اگر نگاهی به مواضع برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب بیندازیم، مشاهده می‌کنیم که آنها به‌شدت بر لزوم مذاکره با آمریکا تأکید دارند. در همین رابطه «سعید حجاریان» پیش از این گفته بود: «در الگوی مذاکره با خارج، ابتدا باید پذیرفت بر نفس مذاکره ایرادی مترتب نیست، چه با جمهوری‌خواهان چه با دموکرات‌ها، چه بی‌واسطه و چه با واسطه... از تقاطع دو متغیر «خارج» و «مذاکره»، مقرر است میان دولت‌های خارجی و نظام مذاکراتی صورت بگیرد که اولا در رفتار نظام تغییراتی ایجاد شود و ثانیا بر سر مسائلی از جمله فعالیت‌های منطقه‌ای، موشکی و هسته‌ای توافقاتی حاصل شود.»این دیدگاه به‌خوبی نمایانگر همان تفکر طیفی است که معتقد به مذاکره همه‌جانبه با آمریکا است. اما در واقعیت، این دیدگاه تنها به معنی «امتیازدهی یک‌طرفه به آمریکا» است. در این نگاه، ایران باید آماده باشد تا تمامی خطوط قرمز خود را فدای یک توافق نابرابر و یک‌طرفه کند، در حالی که طرف مقابل، یعنی آمریکا، نه تنها هیچ‌گونه تعهدی به رعایت حقوق ایران ندارد، بلکه به‌راحتی از هر توافقی که به نفع خود نباشد، خارج می‌شود.
در چنین شرایطی، نه‌تنها منافع ملی ایران تأمین نمی‌شود، بلکه تمامی امتیازهایی که در این مذاکرات به طرف مقابل داده می‌شود، صرفاً به معنای آسیب‌پذیری بیشتر ایران در برابر تحریم‌ها، فشارهای اقتصادی و سیاسی و نظامی و امنیتی است.وقتی آمریکا به تقلب، دروغ و دزدی افتخار می کنددر تاریخ سیاست خارجی آمریکا، هیچ‌گاه شاهد نبوده‌ایم که این کشور به دنبال رسیدن به توافقی متعادل و برد-برد باشد. آمریکا همواره از موقعیت برتر خود برای تحمیل خواسته‌هایش استفاده کرده و هیچ‌گاه در مذاکرات به‌طور واقعی به دنبال توافقی نبوده که به نفع دو طرف باشد. حتی تحلیل‌گران داخلی آمریکا همچون «ریچارد نفیو» که یکی از معماران شبکه تحریم‌ها علیه ایران است، به این موضوع اشاره کرده‌اند که «این‌بار ایرانی‌ها با کارآمدی بیشتری از خودشان و دارایی‌هایشان محافظت می‌کنند. شکست فشار حداکثری، این مسئله را تأیید می‌کند.»«چلسی مانینگ» تحلیلگر اطلاعاتی سابق ارتش آمریکا پیش از این گفته بود: «تمامی دولت‌های آمریکا- چه دموکرات‌ها و چه جمهوری‌خواهان- سرکوبگر هستند و ما از یک دولت سرکوبگر به نوع دیگری از دولت سرکوبگر منتقل می‌شویم. من همیشه نسبت به تفاوت‌ میان جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در تردید بوده‌ام. مسئله، سیستم کلاهبرداری است که ما در آن زندگی می‌کنیم.»«مایک پمپئو» وزیر خارجه اسبق آمریکا که به مدت یک سال نیز در دولت ترامپ رئیس سازمان سیا بود، پیش از این در اظهارنظری گفته بود: «زمانی که رئیس سازمان سیا بودم در سازمان دروغ می‌گفتیم، تقلب می‌کردیم، دزدی هم می‌کردیم. در سازمان سیا برای دروغ، تقلب و دزدی کلاس‌های آموزشی برگزار می‌شود. این کارها یادآور افتخارات تجربه آمریکایی است.»
بنابراین، مذاکره با آمریکا هیچ‌گاه به معنای دستیابی به توافقی عادلانه و برد-برد نیست. بلکه این یک روند است که در آن تنها یک طرف، یعنی آمریکا، از تمامی امتیازات و مزایای آن بهره‌برداری می‌کند. مذاکره با چنین طرفی بیشتر شبیه به یک «سرمایه‌گذاری یک‌طرفه» است که در آن تمام هزینه‌ها را طرف مذاکره‌کننده دیگر متحمل می‌شود. در مجموع، تجربه تلخ برجام و بمباران میز مذاکره در خرداد امسال نشان داد که دولت آمریکا، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه، قابل اعتماد نیست و نمی توان به آن به عنوان طرف مذاکره برای رسیدن به نتیجه برد-برد حساب باز کرد. رهبر معظم انقلاب - ۱۱ آبان ۹۶ - در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان فرمودند: «بعضی‌ها هستند که می‌گویند حالا یک‌جوری، مثلاً یک‌ذرّه، با آمریکا کنار بیاییم، شاید دشمنی‌شان کم بشود؛ نه، حتّی به آنهایی هم که به آمریکا اعتماد کردند، به آمریکا امید بستند، به سراغ آمریکا رفتند برای کمک گرفتن، رحم نکردند؛ [مثل] چه‌کسی؟ دکتر مصدّق. دکتر مصدّق برای اینکه بتواند با انگلیسی‌ها مبارزه کند و در مقابل انگلیسی‌ها بایستد به خیال خودش، رفت سراغ آمریکایی‌ها؛ با آنها ملاقات کرد، مذاکره کرد و درخواست کرد؛ [به آنها] اعتماد کرد. کودتای بیست‌وهشتم مرداد نه به‌وسیله‌ انگلیس [بلکه] به‌وسیله‌ آمریکا در ایران انجام گرفت، علیه مصدّق. یعنی حتّی به امثال مصدّق هم اینها راضی نیستند.»
تفکیک راهبرد از ایدئولوژی، اشتباه استراتژیک استدر پایان باید گفت که تفکیک راهبرد از ایدئولوژی یک اشتباه استراتژیک است که تنها به نفع دولت های سلطه‌جو همچون آمریکا عمل می‌کند. مذاکره با آمریکا به‌هیچ‌وجه یک فرآیند عادلانه و متوازن نیست، بلکه ابزاری است که این کشور به‌طور مستمر برای تحمیل خواسته‌های خود و نادیده گرفتن منافع دیگر کشورها از آن استفاده می‌کند. در این میان کشورهایی که از ایدئولوژی خود فاصله بگیرند و راهبرد خود را بر اساس منافع کوتاه‌مدت تنظیم کنند، در نهایت به قربانیان این بازی بدل خواهند شد.با دنبال کردن صفحه فارس پلاس، از به‌روزترین تحلیل‌ها در حوزه سیاست داخلی و خارجی باخبر شوید.
11:47 - 27 آبان 1404
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ