چرا زنان این روزها پرخاشگر شده‌اند؟

پرخاشگری زنانه اغلب ریشه ‌در تجربه‌های طولانی سرکوب، نادیده‌ گرفتن نیازها و ناتوانی در بیان سازنده اعتراض دارد که به بروز رفتارهای تند منجر می‌شود.

خلاصه خبر

روزنامه هفت صبح نوشت: این روزها جملاتی از این دست زیاد شنیده می‌شود: «دنیا عوض شده… زن‌ها مثل قبل نیستند… کافی است یک‌بار اشتباه صدای‌شان بزنی تا شروع کنند به داد و بیداد… قانون هم همیشه طرف زن‌هاست…» جملاتی که شاید هرکدام از ما در تاکسی، محل کار یا گفت‌وگوهای روزمره چندباری تکرارشان را شنیده باشیم. گزاره‌هایی که اغلب به یک نتیجه واحد ختم می‌شوند؛ تصور قلدری و تندخوییِ رو به افزایش میان برخی زنان.

واقعیت این است که در سال‌های اخیر روایت‌هایی از دعواهای خیابانی زنان، درگیری‌های شدید، فحاشی، تهدید و حتی صحنه‌هایی که پیش‌تر بیشتر به پسران نوجوان نسبت داده می‌شد، حالا در میان بخشی از دختران و زنان نیز دیده می‌شود.  این صحنه‌ها را می‌توانیم در ویدئوهای شبکه‌های اجتماعی ببینیم یا در گزارش‌های غیررسمی مردم بخوانیم. صحنه‌هایی که برای جامعه‌ای با تصویر سنتی و فرهنگی از «بانوی ایرانی»، غریب و ناهنجار به نظر می‌رسد.

آیا واقعا قلدری زنانه یک پدیده رو به گسترش است یا بخشی از آن حاصل بزرگ‌نمایی، سوءبرداشت و تغییر زاویه نگاه جامعه است؟ روانشناسان و جامعه‌شناسان پاسخ یکسانی ندارند، اما بر یک نکته اتفاق نظر دارند: رفتارهای خشن و قادرمآبانه برخی زنان تنها یک علت ندارد. بخشی از آن ریشه در فشارهای روانی و اجتماعی دارد. فشارهایی که سال‌ها در سکوت انباشته شده و اکنون در شکل‌هایی ناپسند خود را نشان می‌دهد. بخش دیگر اما به برداشت نادرست از مفهوم قدرت، استقلال و آزادی زنانه مربوط است؛ جایی که با اعتمادبه‌نفس با تهاجم و پرخاشگری اشتباه گرفته می‌شود.

در جامعه‌ای که نقش‌ها و انتظارات جنسیتی به‌سرعت در حال تغییر است، هر رفتار تند از سوی یک زن بلافاصله «قلدری» تعبیر می‌شود. در حالی که بخشی از این برخوردها صرفا دفاع از حریم شخصی است و بخشی دیگر، متاسفانه، الگوگیری از خشونت عمومی در جامعه‌ای پرتنش. با این‌همه، کارشناسان تاکید می‌کنند که خشونت، در هر شکل و از سوی هرجنسیتی، ناپسند و آسیب‌زا است و نمی‌توان آن را به عنوان نشانه‌ای از پیشرفت یا آزادی زنان پذیرفت.

الگوهای زنانه قدرت با گفت‌وگو، خونسردی و مهارت‌های ارتباطی تعریف می‌شود. همان خصایصی که در فرهنگ ایرانی نیز ریشه‌ای عمیق دارد. پرسش‌هایی که حالا پیش روی جامعه است. آیا افزایش این رفتارها نشانه بحرانی عمیق‌تر در ساختارهای اجتماعی و خانوادگی است؟ آیا باید به جای سرزنش زنان، به سراغ دلایل شکل‌گیری خشونت عمومی رفت؟ آیا زمان آن نرسیده که مفهوم «قدرت زنانه» را دوباره بازتعریف کنیم؟

 الهه 22 ساله، آرایشگر: این فحش‌ها یه جور سپره 

در خیابان منصوری در بزرگراه رسالت و نرسیده به خیابان کرمان چهارراه بی‌چراغی وجود دارد که برای رد شدن از آن رانندگان باید با هم کنار بیایند. راننده خودرویی سر این چهارراه برای آنکه اجازه دهد پیرمرد و زنی سالخورده از چهارراه عبور کنند، یکی دو دقیقه‌ای توقف می‌کند. هنوز چند متری از چهارراه عبور نکرده که پژوی 206 سفید رنگی از کنارش رد می‌شود و بعد از چند بوق اعتراض آمیز به یک‌باره شروع می‌کند به فحاشی. راننده این خودرو خانم میانسالی است که انگار تمام تلاشش را به کار گرفته تا از خجالت مرد راننده در آید. همانطور از داخل ماشین فریاد می‌زند: مرتیکه... چقدر بی‌عرضه‌ای... توباید بری خر سواری... «گ....» می‌خوری اومدی تو خیابانون کالسکه سواری... 

مرد که شوکه شده است، به یکباره به خودش می‌آید و با همان تن صدای فریادگونه مردانه جواب می‌دهد: مگه کوری؟ ندیدی اون پیرمرد و پیرزن را؟ باید چیکار می‌کردم از روشون رد می‌شدم؟...

زن اما حاضر نیست که کوتاه بیاید و همچنان با فریاد تهدید می‌کند: برو گمشو ... میام پایین و ... می‌دما! برو گورت رو گم کن. هر دو پیاده می‌شوند و در همان خیابان شروع به فحاشی به هم می‌کنند.  اما صدایی باعث می‌شود تا سکوت سنگینی در فضا حاکم شود. صدایی ناشی از سیلی محکمی که زن به صورت مرد نواخته... مرد بعد از چند لحظه شوک زدگی، دست به موبایل می‌شود و می‌گوید: بذار زنگ بزنم پلیس بیاد تا بهت بگم چیکاره‌ای! زن اما تا اسم پلیس را می‌شنود کانال عوض می‌کند و شروع می‌کند به جیغ زدن: زنگ بزن. بذار بیاد..باید بفهمی مزاحمت برای زن مردم یعنی چی؟! پدرت رو در میارم!...

«آخه چرا؟ واقعا چطور ممکن است کسی این‌طور رفتار کند؟» این را با تعجب می‌گویم. زن میانسالی که کنارم ایستاده، نگاه کوتاهی به صحنه می‌اندازد و با لحنی آرام اما قاطع جواب می‌دهد: «وقتی در جامعه‌ای سال‌ها صدای خیلی از زن‌ها شنیده نشه، فحش دادن و دعوا کردن می‌شه تنها راهی که فکر می‌کنن ازش دیده می‌شن؛ هرچند راه غلطیه.» 

مکثی می‌کند، انگار می‌خواهد جمله بعدی‌اش دقیق‌تر باشد و بعد می‌گوید:«این رفتارهای لاتی‌مآبانه و بد و بیراه‌های جنسی نه نشانه قدرته، نه شخصیت. شاید شبیه قدرت به نظر بیاد، اما واقعا از ضعف میاد. چون ما بلد نشدیم چطور درست حرف بزنیم، چطور حد بگذاریم، یا چطور خشممون رو مدیریت کنیم.

 فحش، زبان مقابله با آزار

شبنم، پزشک ۴۵ ساله ساکن شمال تهران، تجربه‌ای ملموس از خشونت کلامی در محیط عمومی دارد. او روایت می‌کند که در یک فروشگاه زنجیره‌ای با یکی از کارمندان مرد درگیر شده و بین‌شان تبادل فحش و توهین رخ داده است. شبنم خود را صاحب حق می‌بیند. او می‌گوید: «من از خانه‌ای می‌آیم که همه مودب و باکلاس بودند، اما بیمارستان و محیط کاری اصلا جایی برای برخورد محترمانه نیست. آدم‌ها عصبی و گستاخ‌اند و گاهی مردان با لحن جنسی حرف می‌زنند. من هم صدایم عوض می‌شود. فحش‌های جنسی نمی‌دهم، اما برای اینکه بفهمد این لحن با یک زن پزشک هم جواب نمی‌دهد، باید لاتی باشم. فحش نمی‌دهم چون عصبانی‌ام؛ فحش می‌دهم چون گاهی تنها زبانی است که متجاوز می‌فهمد.»

 خشونت زبانی، انعکاس تحقیر درونی زنان

برخی زنان معتقدند که مشکلات اجتماعی، فشار اقتصادی یا رفتارهای ناپخته مردان می‌تواند علت رفتارهای پرخاشگرانه و فحاشی زنان باشد. اما واقعیت این است که اگر چنین عواملی به تنهایی تعیین‌کننده بودند، همه زنان ایرانی قلدر و پرخاشگر می‌شدند. اکثریت زنان در سخت‌ترین شرایط همچنان مودب، صبور و محجوب باقی می‌مانند.

رفتار «قلدرمابانه» تنها در یک اقلیت کوچک شکل می‌گیرد و ریشه‌های آن به ویژگی‌های شخصی، خانوادگی و هویتی فرد بازمی‌گردد. خانه‌هایی پر از دعوا و بی‌احترامی، والدین فحاش، تحقیر مداوم در دوران کودکی و بی‌ثباتی عاطفی باعث می‌شود برخی زنان زبان خشونت را طبیعی ببینند. در نتیجه، فحش جنسی از سوی زنان – حتی به زنان دیگر – نه نشانه قدرت است و نه آزاداندیشی؛ بلکه بازتاب تحقیر درونی آن‌هاست. جامعه‌ای که در آن زنان به جای حمایت از یکدیگر با چنین زبان‌هایی یکدیگر را می‌آزارند، دیر یا زود کرامت زنانه و انسانی خود را از دست خواهند داد.

 فحش دادن، آزادی بیان نیست

قلدری البته پدیده‌ای جنسیت‌محور نیست، بلکه نشانه جامعه‌ای است که خشم و بی‌اعتمادی در آن زیاد شده است که دلایلش معمولا فشار اقتصادی و اجتماعی که آدم‌ها را عصبی و بی‌صبر می‌کند، نبود مهارت گفت‌وگو کردن و احترام متقابل در خانواده و فضای عمومی است و اینکه یاد نگرفته‌اند که اختلاف را بدون توهین حل کنند!

الگوبرداری از رسانه‌ها و فضای مجازی از آن نیز از دیگر عواملی است که روانشناسان از آنها به عنوان دلایلی برای قلدری‌های عجیب و غریب زنان امروزی یاد می‌کنند. تاریخ اجتماعی کشور ما نشان می‌دهد که تا همین یک دهه قبل، فحش دادن از نظر فرهنگی و اجتماعی مختص بخشی از مردان بود و زنان اگر چنین می‌کردند، بی‌حیا شناخته می‌شدند. حالا که بسیاری از زنان می‌خواهند این قیدها را بشکنند بعضی‌ها راه افراط را پیش گرفته‌اند و از زبان و تندروی‌های زشت به‌عنوان نماد جسارت استفاده می‌کنند. یعنی فحش را با آزادی بیان اشتباه می‌گیرند. 

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ