انقلابیون طراز و ناطراز
در گستره ی فلسفه و فقه و ادبیات و علوم دیگر ما شخصیت طراز کم نداریم. شخصیت طراز کسی است که در هر عصر و نسلی که بدان تعلق دارد در آن رشته سرآمد باشد و به او استناد شود. مثلا در عصر بیدل و صائب در سبک هندی این دو شاعر شاعر طراز بودند و هر یک طرز خاص خود داشتند. در روزگار ما امروز طراز هنرمندان و شاعران و روحانیون کاملا به هم ریخته است و ملاک قبول آنان در بین مردم گاه هنر و علم آنان نیست که مولفه هایی چون زد و بند و سیاسی کاری و باندبازی و استفاده از تبلیغات مسموم و مذموم نقش اساسی دارد. در بین نیروهای سپاهی انقلاب مثلا شهید والامقام قاسم سلیمانی و مهندس چمران انسان هایی در طراز واقعی و والا هستند که این مقام را با بذل جان و هوش والا و سختی فراوان به دست آورده اند. در بین فیلسوفان و شاعران و فقیهان قرون گذشته انسان های طرازی چون حافظ و سعدی و ملاصدرا و شیخ بهایی و ... از آزمون های بزرگی عبور کرده اند و بدین جایگاه و مقام رسیده اند. در روزگار ما برخی می خواهند بدون عبور از آزمون و گاه بی آزمون و با استفاده از رانت به جایگاه و پایگاه دنیایی و آخرتی برسند. مثلا در بین روحانیت انقلابی ما نام هایی مثل امام خمینی ، نواب صفوی، علامه طباطبایی و شهیدمطهری و شخص آیت الله خامنه ای را داریم که تمام شان ظرفیت های یک روحانی طراز انقلاب اسلامی را دارند و در کنار این نام ها جماعتی چون شیخ ن. ن، شیخ ح. ر، سید م. خ، شیخ م ک. و ... را هم داریم که تنها به واسطه مسئولیت های دنیایی و گاه مخالف خوانی ها و ارتباطات با رسانه نامی به هم زده اند و این جماعت هرگز در حد و اندازه روحانیت طراز انقلاب اسلامی نیستند و به واسطه انقلاب به نان و نواهای خوبی رسیده اند و دیر نیست که از ذهن روزگار فراموش شوند.









