

گلف مشترک ترامپ و گراهام؛ یک بازی که برای جمهوری اسلامی گران تمام شد
تنها یک روز پس از دیدار و گفتوگوی مشترک لیندزی گراهام و دونالد ترامپ در زمین گلف پالمبیچ، جمهوری اسلامی بهطور رسمی در محور دومینوی یکی از بزرگترین طرحهای تحریمی تاریخ آمریکا قرار گرفت.
بسیاری در واشینگتن این تحول مهم را نتیجه ماهها تلاش و فشار مستمر سناتور گراهام برای متقاعد کردن ترامپ به نشان دادن چراغ سبز میدانند.
گراهام که از ابتدای سال جاری برای گسترش دامنه لایحه تحریم روسیه و افزودن کشورهایی مانند ایران به فهرست اهداف آن لابی میکرد، سرانجام در آخرین ملاقات غیررسمی خود با ترامپ—که اینبار نه در اتاقهای سیاستگذاری، بلکه در زمین گلف انجام شد—پیشرفت تعیینکنندهای به دست آورد.
بهنظر میرسد همین دیدار، مسیر سیاسی لایحه را از بنبست خارج کرد: نهتنها چراغ سبز نهایی برای حرکت لایحه در سنا صادر شد، بلکه نام ایران نیز بهطور علنی وارد چارچوب تحریمهای ثانویه شد.
ترامپ ساعاتی بعد، در مسیر بازگشت به کاخسفید و در گفتوگو با خبرنگاران، این تغییر موضع را آشکار کرد و گفت: «هر کشوری که با روسیه تجارت کند، با تحریمهای بسیار شدیدی مواجه خواهد شد… و ممکن است ایران هم به آن اضافه شود.»
این نخستینبار بود که رییسجمهوری آمریکا، خارج از فضای گمانهزنیهای رسانهای، بهصورت مستقیم نام ایران را در کنار کشورهایی مانند چین و هند بهعنوان هدف بالقوه تحریمهای ۵۰۰ درصدی مطرح کرد—اقدامی که نشان میدهد هم رویکرد کاخسفید و هم فضای کنگره در قبال تهران وارد مرحلهای تازه و پرشدت شده است.
گراهام و آغاز فشار ساختاری
سناتور لیندزی گراهام، یکی از معماران اصلی «قانون تحریم روسیه ۲۰۲۵»، با بیانیهای صریح تاکید کرد هدف این طرح «دادن قدرت و انعطافپذیری بیشتر به رییسجمهوری ترامپ» برای وادار کردن ولادیمیر پوتین به مذاکره است.
این قانون نهتنها بانکهای کلیدی روسیه—از جمله اسبربانک، گازپرومبانک و بانک مرکزی روسیه—را هدف میگیرد، بلکه روسیه را از فهرستهای مالی و سرمایهگذاری ایالات متحده حذف میکند و صادرات انرژی آمریکا به مسکو را ممنوع میسازد.
گراهام بهطور بیسابقهای تصریح کرد کشورهایی که همچنان پشتیبان اقتصادی روسیه باشند هدف مستقیم تحریمهای ثانویه قرار خواهند گرفت.
این بخش از لایحه، که تاکنون ۸۰ سناتور هم از آن حمایت کردهاند، از نظر گستره شمول، یکی از سنگینترین و فراگیرترین ابزارهای تحریمی تاریخ آمریکا محسوب میشود. در واقع، هدف کنگره دیگر فقط اقتصاد روسیه نیست؛ بلکه یک «شبکه جهانی» از کشورها و شرکتهایی است که به چرخه مالی جنگ اوکراین کمک میکنند.
سه ستون اصلی لایحه؛ ضربهای فراتر از روسیه
۱. تحریمهای مالی و بانکی بیسابقه
این لایحه، با ممنوعیت تقریباً کامل همکاری بانکهای آمریکایی با نهادهای روسی، ساختار مالی روسیه را در انزوا قرار میدهد. مسدود شدن داراییها، ممنوعیت فهرستشدن شرکتهای روسی در بورسهای آمریکا، و ممنوعیت تراکنشهای دلاری، عملاً اقتصاد روسیه را از جریان مالی جهانی جدا میکند. این اقدامات از نظر سختی حتی از تحریمهای ایران نیز فراتر میروند.
۲. تعرفه ۵۰۰ درصدی؛ ضربهای مستقیم به تجارت جهانی
بخش ۱۷ لایحه با اعمال تعرفه ۵۰۰ درصدی بر تمام کالاها و خدمات کشورهای خریدار انرژی روسیه، اقدامی بیسابقه در تاریخ تجارت بینالمللی است. این بخش نهتنها روسیه را هدف میگیرد، بلکه کشورهایی مثل چین، هند، ترکیه، امارات، قزاقستان و حتی برخی اعضای اتحادیه اروپا را وارد دایره فشار میکند. این سطح از تعرفه عملاً نوعی «تحریم همهجانبه» محسوب میشود.
۳. سازوکار ماشه و بازتحریم فوری
طبق متن لایحه، ربیسجمهوری ظرف ۱۵ روز پس از تصویب باید تشخیص دهد که روسیه در حال مذاکره واقعی است یا نه. هر ۹۰ روز نیز این ارزیابی تکرار میشود. هرگونه «اقدام تهاجمی» موجب فعالشدن اتوماتیک تحریمها میشود—بیآنکه امکان تعلیق طولانیمدت وجود داشته باشد. این سیستم عملاً روسیه را در یک «حالت تحریم دائمی مشروط» قرار میدهد.
جمهوری اسلامی در آغاز یک برخورد تحریمی بیسابقه
اگر ایران، همانگونه که ترامپ اشاره کرد، در فهرست کشورهایی قرار گیرد که بهدلیل تجارت انرژی با روسیه تحت تحریمهای ثانویه قرار میگیرند، پیامدهای آن برای تهران گسترده و چندلایه خواهد بود.
ایران همین حالا نیز تحت شدیدترین تحریمهای تاریخ خود قرار دارد، اما اضافه شدن به رژیم ۵۰۰ درصدی تعرفه و مسدود شدن شرکتهای ایرانی در نظام مالی آمریکا، روابط تجاری محدود باقیمانده ایران—بهویژه با چین و هند—را هدف قرار میدهد.
چین که مشتری اصلی نفت ایران است، ممکن است از ترس تحریم ثانویه، خرید از ایران را کاهش دهد یا قیمتها را بهشدت پایین بیاورد. این بهمعنای سقوط درآمدهای نفتی ایران و افزایش فشار داخلی خواهد بود.
تضاد منافع روسیه و ایران؛ پایان یک همپیمانی تاکتیکی؟
در سناریویی تحلیلی، اگر تحریمهای جدید باعث شود ایران و روسیه هر دو بهطور همزمان هدف فشار قرار گیرند، مسکو ممکن است سیاستهای خود را در قبال تهران تغییر دهد. روسیه در ماههای اخیر، بهدلیل روابط گسترده با چین و هند، علاقه ندارد این کشورها بهخاطر ایران تحت تحریمهای آمریکا قرار گیرند.
بنابراین ممکن است کرملین پشت درهای بسته از تهران بخواهد همکاریها در زمینههای نظامی یا انرژی خود را محدود کند تا ریسک تحریمهای ثانویه برای شرکای کلیدیاش کاهش یابد.
در چنین شرایطی، ایران نهتنها تحت فشار آمریکا، بلکه تحت فشار غیرمستقیم روسیه نیز قرار خواهد گرفت—چیزی که میتواند معادله قدرت منطقهای و سیاست خارجی تهران را بهطور بنیادین تغییر دهد.
طرح تحریم روسیه ۲۰۲۵ تنها یک ابزار فشار علیه کرملین نیست؛ بلکه اولین تلاش بزرگ آمریکا برای ایجاد رژیم تحریمهای چندملیتی علیه شبکههای انرژی و مالی جهانی است.
این رویکرد، برخلاف تحریمهای کلاسیک، نه فقط کشور هدف بلکه تمام اقتصادهایی را که با آن در ارتباطاند تحت تاثیر قرار میدهد.
برای ایران، این روند میتواند آغاز دورانی باشد که در آن حتی روابط با روسیه—که تهران آن را یک سپر ژئوپلیتیک میدانست—به منبع جدیدی از فشار تبدیل شود.
پرسش اصلی این است: آیا ایران با این موج جدید سازگار میشود، یا این تحریمها زمینهساز تغییرات راهبردی عمیقتری در رفتار منطقهای و اقتصادی تهران خواهند شد؟









