۱۰برش از کتاب روایت اولشخص
اثر: مهدی قزلی
خلاصه خبر
۱۰برش از کتاب روایت اولشخص
متن یادداشت حجتالاسلام راجی در ابتدای کتاب «روایت اولشخص، از شخصِاول» روایتهایی از حاشیهی دیدارهای حضرت آیت الله العظمی خامنهای اثر: مهدی قزلی
باسمه تعالیبرخی از حاشیههای دیدارهای حضرت آقا را قبلاً در سایت ایشان خوانده بودم.چقدر این مرد جامع و بزرگ است. کاش ما قدرش را میدانستیم. برخی مطالب خاص علامتگذاری شد.📆تاریخ یادداشت:۱۴۰۴/۲/۲۲
🔷برخی از داستانهای علامتزده شده از کتاب «روایت اولشخص، از شخصِاول» را در ادامه بخوانید👇
��«دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهید مصطفی احمدی روشن» مادر مصطفی احمدی روشن هم رفت پیش ایشان و آرام گفت آقا دعا کنید خدا به من صبر بده. من تا حالا عیان گریه نکردم. آقا گفند: «نه، گریه کنید مادر شهید گفت نه گریه نمیکنم نمی خواهم آنها خوشحال بشن. آقا ابرو در هم کشیدند و گفتند: غلط میکنند خوشحال بشوند گریه برای مادر هیچ اشکالی ندارد. گریه کنید و دعا کنید.��«دیدار با خانواده شهدای دور اندیش دربجنورد»یکی از دخترها گفت خانه مان را روشن کردید... کی باورمان میشد شما خودتان بیایید. آقا با لبخند گفتند: کاش چیز بهتری از خدا می خواستید. خواهر شهید گفت چی بهتر از آمدن شما آقا جواب دادند: اینها که چیزی نیست. دیدن ما چه اهمیتی داره؟ خیلی چیزهای با ارزش تریی هست که آنها را باید از خدا بخواهید، او هم بدهد ان شاء الله . ��«بازدید رهبر انقلاب از شرکت مپنا و نمایشگاهش»آقا ایستادند. کمی تعلل کردند. جمع هم ایستادند. چند لحظه صبر کردند تا متصدی یکی دیگر از دستگاه های بزرگ تراش سرش را بلند کرد و نگاهش به نگاه آقا گره خورد. آقا برایش دست تکان دادند. کارگر با تعجب اطرافش را نگاه کرد. هیچکس نبود. یقین کرد آقا برای او دست تکان داده اند. کارگر بلند شد و دست تکان داد و آقا رفتند. ��«عیادت جمعی از اهل فرهنگ و هنر با رهبر انقلاب» آخرین نفر این گروه حسین محجوب بود... گفت: « استدعای عاجزانه دارم این ملت فلک زده را عزت بدهید. » آقا که تا آن موقع خندان بودند، جدی شدند... گفتند:« این مردم اصلا فلک زده نیستند؛ بلکه معتقدم ملتی سربلند و با افتخار هستند. ضمنا من چه کاره ام؟ خدا است که عزت میدهد، شما هم برای خدا بازی کنید.»
��«بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه کتاب تهران» یک نفر از آن عقب گفت برای نابودی آمریکا و اسرائیل و داعش صلوات! آقا آرام گفتند:«اگر با صلوات نابود می شدند ده تا صلوات میفرستادیم!» یک نفر هم در غرفه ی دیگری یک قرآن گرفت سمت آقا که:«لطفا برایمان تبرک کنید.» آقا با تعجب گفتند:«من قرآن را تبرک کنم؟! من اگر دستم را به قرآن بزنم دست من متبرک می شود.» ��«روایتی از متن و حاشیهی افطار و دیدار سالانه شعرا با رهبر انقلاب»ایشان ایستادند و با لبخند گفتند:«شما اقای قزلی هستید.نه؟» بله را با دستپاچگی پراندم؛ ایشان ادامه دادند کتاب پنجره های تشنه ی شما را خواندم؛ الحمدلله خیلی کتاب خوبی از آب در آمده بود. گفتم ببخشید زحمت کشیدید. رو برگرداندند به سمت جایگاه خودشان و البته گفتند: « کتاب خواندن که زحمت نیست!»��«روایت از قرار سالانه شعرا با رهبر انقلاب» بالای پلهها هم کسی کتابی به ایشان نشان داد. آقا پرسیدند: «این شهید قنوتی است یا قنواتی؟» آن بنده خدا گفت: «قنوتی».آقا گفتند: «این شهید همانی است که مغزش را درآوردند؟»... آقا راه افتادند و گفتند: «بله، کتاب را که خواندهام.» و این جمله چقدر از زبان ایشان آشنا است:«این کتاب را خوانده ام.»��«حاشیه دیدار سرزده رهبر انقلاب با خانواده شهید عقلایی» برادرزادهی شهید... به ایشان گفت: «حاجآقا، من هم در عمرهی دانشجویی ثبتنام کردم، ولی اسمم درنیامد. میشود شما چیزی به آنها بگویید تا بتوانم بروم؟»آقا با خنده گفتند: «خب، اسم شما درنیامده، من چه کار کنم؟» و ادامه دادند: «گفتنِ من خوب نیست؛ دستوری میشود... بروید جمکران، دعا کنید و از حضرت بخواهید... مطمئن باشید جواب میگیرید.»
��«عیادت جمعی از اهل فرهنگ و هنر با رهبر انقلاب» آقا گفتند: «سلام سیروس آقای مقدّم!»مقدّم هنوز فرصت نکرده بود سلام و علیک کند که آقا ادامه دادند: «من تکههایی از این کار شما را دیدم، [پایتخت]. خوب بود.»مقدّم گفت: «توروخدا؟! پس لطفاً بفرمایید بگذارند ادامهاش را هم بسازیم.»آقا گفتند: «من در این کارها وارد نمیشوم و سفارش این چیزها را نمیکنم، اما بخشهایی که دیدم، یک اثر ایرانی بود.» ��«بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه کتاب تهران»آقا وارد نشر ثالث شدند... کتاب را ورانداز کردند و مطالبی دربارهی یوسا گفتند.مدیر نشر ثالث گفت: « بعید میدانم ۹۹ درصد مسئولان بدانند یوسا پوشیدنی است، خوردنی است یا چیست!»... چون آقا یک کتابخوان حرفهایاند، بیش از آنکه یک آدم سیاسی یا معمولی باشند.
🔶کانال یادداشتهای #حجت_الاسلام_راجی در ابتدای کتب مطالعه شده را در پیامرسان ایتا ببینیدwww.eitaa.com/soada_book
13:12 - 27 آبان 1404
نظرات کاربران









